======
راوي شماره 1:ها ؟! چي شد ؟! آسپ كه از اين كارا بلد نبود !! چطور يهو تكواندو ياد گرفت .
راوي شماره 2:ندانم!
راوي شماره 3:اقا اينا همش اثرات ژانگولره ، سخت نگريد!!
راوي شماره 1:آها ژانگولر پس بزن بريم !!
======
آسپ گرد و خاكي كه بر اثر درگيري روي پيراهنش نشسته بود رو با تكون دادن دست پاك كرد.
_راجر اون كلاه منو بده .. بعدم بيا بشين دو كلوم صحبت كنيم.
راجر مات و مبهوت كلاه رو از روي زمين بر ميداره و خاكشو ميتكونه و به اسپ ميده و در تمام اين مدت اصلا به اين مسئله توجه نداره كه يك عدد منوي مديريت در دستشه و ميتونه به راحتي اسپ رو بوق كنه .
اسپ كلاه رو روي سرش ميذاره..
........
در ذهن اسپ
_اي ول عجب فكر گولاخي كردي كه به ژانگولر متوصل بشيم.
_ها بايد از اماندا تشكر كني.
_اماندا ديگه كيه؟!
_جدي نگير همينجوري اسمشو اوردم تو رول كه يه كم حال كنه
اسپ از ذهنش خارج ميشه.
........
_ببين راجر از اونجا كه من خيلي گولاخم ميخوام كه يه چهره ي بين المملي شم و از اين حرفا ... در همين رابطه ميخواستم كه تو چون انگليسي خيلي خوب حرف ميزني و از اين صحبتا بشي رييس اين سازمان راوابط بين الممدي و يه گفتگوي گولاخم با هم داشته باشيم .. حالا با اين اوصاف قبول ميكني يا نه؟! .. تو كلا دو تا گزينه داري يا با زبون خوش قبول ميكني يا به زور مجبورت ميكنم قبول كني .. حالا كدومش؟!
راجر:قبول ميكنم اقا حرفي نيست.
چند ساعت بعد - دفتر وزيرخوشحالي اسپ براي راضي كردن راجر براي فعاليت در سازمان بين المللي به همان سرعتي كه اومده بود ناپديد شد .. چرا كه وقتي وارد دفترش شد ، ديد هنوز از طرح گينسش استقبالي نشده و هيچ كس درخواست ثبت ركورد نداده.
اسپ:اي خدا مثلا ميخواستم اين ايده ام .. رنك بگيره براي ترين ها .. اما ملت در حد بوقم بهش اهميت ندادن .. هعععي ... اون دامبل نامردو بگو كه ورداشتم ركوردشو به عنوان مثال توي گينس اوردم اما حاضر نميشه يه تك پا بياد وزارت درخواست بده من ثبتش كنم.
كلاه:خوب بوقي معلومه خودش نمياد كه .. برو به زور ريششو بگير ورش دار بيار درخواست بده.
اسپ:اين كارم كردم...
فلش بكوزير ريش دامبل رو گرفته و به شدت داره ميكشه....
_دامبل جون مادرت بيا درخواست بده توي اين گينس من ضايع نشم.
_ولم كن بابا .. من اصلا وزارتو تحريم كردم پامم اونجا نميذارم.
_جون هر چي پسر سفيت مفيته بيا درخواست بده.
_ببين اخرين بارت باشه پاي نواميس ما رو وسط ميكشيا .. گفتم نميام يعني نميام.
پايان فلش بك_ديدي اين روشم جواب نميده!!!
_خب اصلا نميخواد صبر كني كسي بياد درخواست بده .. همينجور عشقي برا خودت ركورد ثبت كن ... مثلا تعداد وعده هاي غذايي اني موني يا پشماي گلگومات رو به عنوان ركورد ثبت كن .. بعضا زير بغل كاربرام چند تا هندونه قرار بده اينجوري برا خودتم طرفدار كسب ميكني
_اي ول عجب فكر گولاخي .. من تو رو نداشتم چي كار ميكردم.
.
.
.
چندين هتفه بعد - دفتر وزيراسپ عينك دودي خفني به چشم زده و داره به مراجعين و ارباب رجوع ها رسيدگي ميكنه ، از اونجا كه با راهنمايي هاي كلاه همه چي درست پيش ميره تبديل به يك چهره مردمي شده.
منشي:قربان ريتا اسكيتر برا مصاحبه اومدن.
اسپ سريع چند تا تف ميندازه كف دستش موهاشو درست ميكنه.
_بفرستش تو !!
چند دقيقه بعدچليك !! چليك !!
ريتا اسكيتر به همراه يك عكاس وارد دفتر شدن و همينجروي چليك چليك دارن عكس ميندازن.
ريتا:جناب وزير .. شايعه شده كه شما به ظاهر خودتون توجهي نداريد و بعضي اعتقاد دارن كه شما ساحره گريزي داريد ايا اين حقيقت داره؟!
_نه باو .. من اتفاقا ساحره ها رو خيلي هم دوست دارم .. چي باعث شده شما اينجوري فكر كنيد؟!
_اخه شما معمولا يه كلاه كهنه قديمي بوقي ميذاريد سر تون .. به شخصه معتقدم اگه يه كلاه نو بذارين قشنگ تر ميشين.
_
راستش خودم هم همين نظرو دارم و به نظرم ديگه وقتشه كه اين كلاه كهنه رو دور بندازم ...
اسپ دستشو گره ميكنه دور كلاه و ميره كه از پنجره شوتش كنه بيرون.
كلاه:نامرد چي كار ميكني .. يادت نره كي به اينجا رسوندت .. منو بذار زمين!!!
اسپ:بوقي من با هوش و درايت خودم به اينجا رسيدم تو فقط يه كم مشاوره دادي
كلاه:خيلي بي چشم رو...
اما حرف كلاه نيمه تموم ميمونه چون اسپ اونو از پنجره به پايين شوت ميكنه و در راه سقوط تنها فكر انتقام از اسپه كه در ذهن كلاه جولان ميده.
كلاه روي زمين جلوي پاي يه كاربر ميفته .. كاربر با احتياط اونو از روي زمين برميداره و نگاه نافذي بهش ميندازه و كلاهم با چشماي تو خاليش بهش دقيق ميشه و سريع اون چهره ي اشنا رو به خاطر مياره .. اون فرد كسي نيست جز ....