فردای آنروز ....
بدن بی جان و متعجب هوگو روی زمین می افته ...
رز با خوشحالی شروع به جیغ زدن و تشویق لرد میکنه ....
رز: اوه ... چه مهارتی! چقدر ماهرانه برادرمو کشتید! اصلا فکرشم نمیکردم انقدر سریع کلکشو بکنید! ولی بهتر نبود اول شکنجش میکردیم تا بیشتر تفریح کنیم؟
لرد: یعنی الان با دیدن این صحنه ناراحت نشدی؟
رز: نه اصلا! اتفاقا خیلی هم از دیدن حرکات ماهرانه شما لذت بردم سرورم!
لرد اشکاشو پاک میکنه: ولی آخه اون برادرت بود!!!!
رز: سرورم اگر هنوز به من شک دارید میخواید برم مامان بابامم بیارم تا دور همی بکشیمشون؟
لرد: نه دیگه ... ارباب بهت اعتماد کامل داره!
رز: پس میخواین برای تفریح بیارم تا بکشیمشون؟
لرد: نه ... بسه!
رز: حداقل بذارید برم از کوچه یک نفر رو بیارم تا بکشیمش!
لرد: نــــــــــــع!!!
رز: ارباب پس چی کار کنیم الان حوصلمون سر نره؟ میخواین یکم منو شکنجه کنید؟
لرد که کم کم داشت به روحیات سادیسمی و مازوخیسمی رز پی میبرد سعی کرد بحث رو عوض کنه:
- رز! ارباب بهت اعتماد داره ... اما ازت ناراضیه!
رز: چرا ارباب؟ کشتن هوگو شما رو راضی نکرده؟
لرد:نــــــــه! مسئله این نیست! پاتر! مگه نگفتی که پاتر با پای خودش میاد به خانه ریدل؟ پس چرا هنوز نیومده!
زر در سکوت چند بار پلک میزنه .....
-------------همون لحظه خونه هری اینا ------------
جیمز نامه رو جلوی چشم هری گرفته و کم مونده تا ته فرو کنه تو چشمش....
جیمز: بابا بابا .... ناسلامتی من دو روزه خونه رو ترک کردم! چرا ناممو نخوندی؟ هیچ میدونی من در این دو روز چه سختیایی کشیدم؟
هری: هوم میگم چرا هر دفعه سر میز غذا یک بشقاب اضافی میومد! ببین جیمز ... اگر خونه رو ترک بکنی دیگه کاری از دستم برنمیاد اما در مورد این جدول هنوز میتونم کارهایی بکنم! بنابراین حواسمو پرت نکن که تازه جدول به جاهای حساسش رسیده!
جیمز: بابا بابا .... تو رو خدا نامه خدافظیمو بخون ... اصلا بذار خودم برات میخونم .....
هری: ... ببینم جن سه پا پنج حرفی چی میشه؟
جیمز!!!!!
-------------------------------------------------
رز: چشم ارباب .... همین الان میرم پاتر رو بیارم تا بکشیمش!
رز میاد بره که ناگهان چشمش ... به ریموس لوپین می افته که خیلی ریلکس و سوت زنان از اینور خانه ریدل به اونور میره....
رز: نــــــــــــه .... جیــــــــغ مورد حمله قرار گرفتیم! محفلی ها حمله کردن .... ارباب سنگر بگیرید!
لرد: ششششش بیخود شلوغش نکن ... ریموسم از جاسوسای خودمونه ... تازه فرد و جرجم دارن دم در نگهبانی میدن!دیدیشون زیاد تعجب نکن!