بررسی پست شماره
658 دژ مرگ، کینگزلی:
نقل قول:
دافنه از سر بیچارگی دستاشو محکم بر سرش میزنه :vay: و میگه :
شروع خوبی داشتین.وقتی پست قبلی با دیالوگ تموم شده بهتره مکان یا زمان رو عوض نکنین و از همونجا ادامه بدین.این کار باعث میشه سوژه جذابیتشو برای خواننده از دست نده.شما هم همین کار رو انجام دادین.فقط یه اشکال کوچیک در این جمله وجود داره.اونم شکلکه.اصولا بهتره وسط جمله از شکلک استفاده نکنین.مگه اینکه واقعا لازم یا مفید یا جالب باشه.علاوه بر این، وقتی کلمات برای رسوندن منظور شما کافی هستن لزومی نداره شکلک رو هم بزنین.البته این مورد هم استثناهایی داره.ممکنه استثنائا در قسمتی این کار جالب باشه.ولی ما اصول کلی رو در نظر میگیریم.به مرور و با کسب تجربه خودتون متوجه اون استثناها هم خواهید شد.کلا تعداد شکلکهای پست شما خیلی بیشتر از حد لازمه.این کار تمرکز خواننده رو از بین میبره.مخصوصا وقتی دو سه تا شکلک پشت سر هم میزنین.خواننده مجبوره همشونو تجزیه و تحلیل کنه که احساسات طرف به ترتیب چیا بودن.بیشتر از دو سوم شکلکهای پستتون باید حذف بشن.ولی بعضی جاها وجود شکلک واقعا مفیده.
نقل قول:
هوگو وسط حرفش میپره و میگه :
فکر میکنی ما نداریم.
مثلا در این قسمت از شکلک خیلی خوب و درست استفاده کردین.بدون اون شکلک خواننده متوجه نمیشد که هوگو با چه لحنی داره حرف میزنه.
نقل قول:
- جون من یک فکری بکنین، من زن و بچه دارم، کلی ارزو دارم...
دافنه یه ساحره اس...زن و بچه اش کجا بود!!
شناخت شخصیتهای کتاب و سایت و ترکیب اونا با هم خیلی میتونه به شما کمک کنه.مثلا شما هری کتاب رو که میشناسین.کم کم با اخلاق هری سایت هم آشنا میشین و از ترکیب هر دوی اینا میتونین در نوشته هاتون استفاده کنین.مثل ایوان روزیه که تو کتاب شخصیت مهمی نبود.ولی تو سایت با یه آواتار اسکلتی که گذاشته بسیار سوژه ساز شده.
چیزی که در پست شما توجه منو جلب کرد شخصیت بلاتریکس بود.شخصیت بلا رو خیلی خوب از آب در آوردین.در مورد بقیه شخصیتها هم همینطوره.و این در حالیه که بیشتر تازه واردا با این مورد مشکل دارن.مثلا بلاتریکسی که دربارش مینویسن شباهتی با بلای کتاب یا سایت نداره و همین باعث میشه خواننده کل نوشته رو باور نکنه.در مورد شما این مشکل وجود نداشت.
نقل قول:
من و دافنه هم میریم توی کافه ها دنبال مزدور میگردیم.
- پس بلا چیکار کنه؟
لودو گفت :
- خو با شما بیاد دیگه..
- نه نمیشه، گله ای که دنبال مزدور نمیرند.
طنز نوشته تون خفیف، ولی جالبه.همینطور ادامه بدین.تاثیر خوبی روی خواننده میذاره.
سعی کنین نوشته رو زیاد کش ندین.دیالوگها و جمله های اضافی رو حذف کنین.مثلا اگه دیالوگی مثل این وجود داشته باشه:
-یه چیزی میخوام بگم.
-چی؟
-الان میگم.
-باشه.بگو.
اینا حوصله خواننده رو سر میبره.اینجور گفتگو ها رو تا جایی که ممکنه خلاصه کنین.
ظاهر پستتون نسبتا خوب بود.از فاصله ها خوب استفاده کردین.فقط گاهی شکلکها کمی نظم نوشته رو به هم میریختن.
تغییر زیادی در سوژه ندادین.داستان رو زیاد پیش نبردین.به نظر من کار درستی انجام دادین.فراموش نکنین که سوژه هدف ما نیست.سوژه فقط موضوعیه که دربارش مینویسیم.اگه هدفمون این باشه که سریع داستان رو پیش ببریم و به آخرش برسیم سوژه های مختلف سریع تموم میشن و باید سوژه جدیدی پیدا کنیم و همه چی دوباره تکرار بشه.مثلا در این سوژه شما زیاد خودتونو درگیر موضوع نکردین.به بحث بین سه مرگخوار پرداختین.این نکته مثبتی بود.
سوالهای آخر پست بشدت میتونن مضر باشن.یه جورایی برای نفر بعدی تعیین تکلیف میکنن.کسی که میخواد ادامه بده حس میکنه مجبوره جواب این سوالا رو پیدا کنه.در حالیکه اینطور نیست و خواننده آزاده هر طور مایله ادامه بده.
برای شروع خوب بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره
217 نیروگاه اتمی، کینگزلی:
نقل قول:
- خب چجوری بریم؟
لوسیوس سریعا گفت:
- ار...یعنی چیزه جناب دامبلدور وسیله ایاب و ذهاب شما رو اماده کردن.
اینجا هم مثل پست قبلی بدون اینکه کشش و جذابیت ماجرا رو از بین ببرین درست از جایی که پست قبلی تموم شده ادامه دادین.کارتون خوب بود.
در این پست بر خلاف قبلی اثری از شکلک نیست!!شکلک معمولا لازمه.ولی در حد تعادل.مثلا جایی که بلاتریکس و لوسیوس با هم بحث میکردن میتونست یکی دو تا شکلک داشته باشه.
پستهای شما کمی طولانیه.اگه بتونین کوتاهتر بنویسین بهتر میشه.مثلا اگه یک سومش حذف بشه بهتره.پست کوتاه معمولا جذاب کننده تره.ظاهر پستتون خیلی مرتبه.خواننده گیج نمیشه.کاملا مشخصه کدوم دیالوگ مال کدوم شخصیته.فقط سعی کنین وقتی دو سه دیالوگ پشت سر هم گفته میشه بینشون یک خط فاصله رو نذارین.این کار باعث میشه پستتون پراکنده و بی نظم به نظر برسه.مثلا:
-منم باهات میام.
-تو نمیتونی بیای.لرد چنین اجازه ای نداده.
-لرد خودشون به من گفتن که میتونم بیام.
باز هم شخصیتها به خوبی کار خودشونو انجام دادن.شما با یه جمله کوتاه ولی ظریف نشون دادین که نکته سنج و دقیق هستین.همون جمله ای که بلاتریکس درباره سوروس گفت.این ریزه کاریا خواننده رو جذب میکنه.
نقل قول:
لوسیوس و بلاتریکس که برای همچین سوالی اماده نبودند ناگهان از دهنشان پرید:
اینم یکی از همون ریزه کاریای جالب بود.بلا و لوسیوس سرگرم بحث بودن که یهو ساحره این سوالو ازشون میپرسه و اینا هول میشن.خواننده این موقعیت رو کاملا درک و قبول میکنه.کارتون خوب بود.
نقل قول:
دو دقیقه قبل:
100 متری کافه و محل مرگخواران به دنبال مهندس:( بلا تریکس، ایوان و لوسیوس )
- کینگزلی تو صدایی نمی شنوی؟ و البته رگه های جادو؟
کینگزلی به سنگفرش خیابان نگاه کرد و با شک گفت:
- اره. جادویی قدرتمند حس میکنم...جادوی ...
هرمیون با ترس حرفش را کامل کرد:
- سیاه!
این پست شما خوب بود...تا اینجا...یعنی تا قبل از پاراگراف آخر.شاید بشه گفت تنها اشکال پست شما همین پاراگرافه.
وارد کردن محفل به سوژه.البته کمی طول میکشه که بتونین تشخیص بدین کدوم سوژه باید به کدوم طرف بره و چطوری میتونه جالبتر بشه.ولی این تاپیک نیروگاه اتمی سیاهاست.ورود محفلیا با سوژه کار رو کمی سخت و پیچیده میکنه.در صورت پیش رفتن، ممکنه داستان گره بخوره.وقتی میخوایین دو گروه رو با هم مواجه کنین خیلی باید با دقت عمل کنین.ضمن اینکه حتی اگه قرار باشه محفلیا وارد داستان بشن هنوز برای این کار خیلی زوده.داستان اصلی باید کاملا جا بیفته.تا سوژه اصلی جا نیفتاده و یه مسیر خاصی رو طی نکرده بهتره داستان دو تکه نشه و شخصیتهای جدید وارد ماجرا نشن.
این پستتون بدون احتساب پاراگراف آخر خوب بود.
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دافنه نقل قول:
اما شما فکر نمیکنید ورزش براتون خوبه؟
نه...ارباب فکرشون خسته میشه...ارباب دستور میدن مرگخوارا به جاشون فکر کنن.
نقل قول:
میدونستین چقدر روی ذهن اثر مقبت میذاره؟
من اول باید کشف کنم که "اثر مقبت" چه جور اثریه دقیقا؟!
نقل قول:
بعد باید شما رو ببرم گفتار درمانی!
بررسی پست شماره
220 نیروگاه اتمی، دافنه گرینگراس:
ارباب چقدر پستهای کوتاه رو دوست دارن!همیشه همینجوری بنویسین.وقتی ارباب جذب میشن مسلما بقیه خواننده ها هم جذب میشن.
نقل قول:
بلاتریکس با فکر کردن راجب لرد سیاه و از اعماق دلش گفت:آلبوس زیباست!مهربون!دلربا،باهوش،چاپلوس،ناز و صورتی ببدون بینی!آلبوس یکی از قشنگ ترین...
این جوابی بود که بلا باید به ساحره میداد...ولی اون کلمه "چاپلوس" کمی اون وسط با بقیه کلمات ناهماهنگ بود.چاپلوس بودن یه ویژگی منفیه و لرد هم چاپلوس نیست.شما دو راه داشتین اینجا.میتونستین صفتهای خوب و بد رو یک در میون بگین.طوری که انگار بلا میخواد ویژگیهای بد لرد رو بین خوبها مخفی کنه.اینجوری:
آلبوس زیباست!مغرور!مهربون!بی رحم!دلربا!کچل!باهوش وبا صورتی بدون بینی!
و یا کلا ویژگیهای خوب یا کلا بد رو پشت سر هم میگفتین.این ویژگیها هم یا باید کلا مال شخصیت لرد باشن یا دامبلدور.قاطیشون نکنین.
نقل قول:
بلاتریکس به چیز/کسی که کالسکه را هدایت میکرد،کروشیوی پراند و گفت:عجله کن!مگه نمیبینی این خانم محترم...
این "چیز" کمی نامفهوم بود.اگه منظور اینه که اون کلمه اشتباه بود و بعدا اصلاح شده، نویسنده نمیتونه همچین اشتباهی کنه.این روش توجه خواننده رو به شخصی که داره مینویسه جلب میکنه.نه خود داستان.
نقل قول:
بلاتریکس به چیز/کسی که کالسکه را هدایت میکرد،کروشیوی پراند و گفت:عجله کن!مگه نمیبینی این خانم محترم...
رفتار کنترل نشده بلا خیلی خوب بود.کروشیویی که از دستش در رفت عالی بود.چون کلا شخصیت بلا طوریه که در هر حالتی میتونه از کنترل خارج بشه.
نقل قول:
روزالین که آنلحظه چندان محترم بنظر نمیرسید،با حالت گیجی گفت:کروشیو؟شما از طلسم نابخشودنی استفاده کردین!شما نباید..این آلبوس چرا اینجوری شما ها رو تربیت کرده؟
خط آخر هم خیلی خوب بود.روشن و واضح.بدون هیچ تغییر ترسناک یا مبهمی.من با خوندن این پست تشویق به ادامه دادن میشم.روزالین کمی به مرگخوارا شک کرده.بقیه اس به عهده نفر بعدیه.پایان خوب و به موقعی بود.
موفق باشید.