هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۲ پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 77
آفلاین
ارشد هافلپاف

1. یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( 4 نمره )

اینجا کلاسی تاریخ جادوگریه؟! غلط نگارشی باید پیدا کنیم؟ مرلین بزرگ تصور من رو نسبت به این درس به کلی تغییر داد

نقل قول:
نیروی جادویی نهفته در خودش را پیدا کرده و دنبال راهی برای ابراز آن می گشت.


حذف به قرینه ی لفظی فقط جایی امکان پذیره که واقعا قرینه وجود داشته باشه. اینجا "بود" رو بیخود و بیجهت به فنا دادی! ( این حقه ها که قرینه ی معنوی بوده و .. هم دیگه قدیمی شده! )

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)

صدای غریبی به گوش می رسید. اولین بار بود که آن را می شنید. آدم به آرامی از سرپناه محقرش که به زحمت بدن نحیفش را می پوشاند بیرون آمد. روی پوستش احساس سرمایی می کرد که برایش تازگی داشت. با ناباوری به کف دستانش خیره شد. مایعی در حال پرکردن فضای میان انگشتان به هم چسبیده اش بود.آب بود، همان مایع حیات بخش. و چه بویی می آمد، بهترین بویی که تا آن لحظه حس کرده بود. بوی باران!

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

آدم و حوا بدون اینکه چیزی بگویند به یکدیگر نگاه می کردند.حسی در وجودشان غلیان می کرد. به دنبال کلماتی می گشتند تا بتوانند توصیفش کنند. حسی که گویی قرار بود سنگ بنای تمامی خوبی های دنیا باشد.در برکه ی کلماتی که می دانستند غرق شدند تا شاید بتوانند ذره ای از درخشندگی وجودشان را توصیف کنند. آدم دهان باز کرد تا چیزی بگوید اما ناگهان صدایی به گوش رسید.

- ببخشید شما با این خانوم چه نسبتی دارید؟!
- وات دِ هل؟! تو دیگه کی هستی؟!
- نور ممد از اداره آرشاد آسلامی! خواهرم لباست رو درست کن! این چیه پوشیدی؟! با این آقا چه نسبتی داری؟!

حوا که باورش نمیشد اولین کلماتش قرار است این باشد، گفت: داداشمه!

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)

سوال انحرافی خوبی بود! اما باید گفت صورت سوال غلطه! "زنده" بودن برای مرلین تعریف نشدنیه،"مردن"هم همینطور به قولا مرلین JUST IS! این موجود قائم به ذاته! همیشه بوده،هست، خواهد بود!

5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)

کدوم بوقی به من گفت تاریخ جادوگری بردار آسونه؟! اول غلط نگارشی باید پیدا کنم، حالا هم پارادوکس حل کنم؟! ریاضیات جادوگری آسونتره مرلین وکیلی!

شما فکر کن قراره یه موجود زنده ی جدید رو با گزینه ی add/remove به مجموعه ی موجودات زنده اضافه کنی. هر کدوم از این موجودات قصد تناول اون یکی رو داره! آیا شما یه تخم مفلوک رو که حتی بدون وجود مادرش نمی تونه جوجه بشه رو میذاری اون وسط؟! یا یه موجودی که لااقل یه مقدار شانس بقا داشته باشه؟ :دی

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)

نقل قول:
با سلام خدمت آقا/خانم مرلین

مرلینا! کی می شود که نزد تو جایگاهی بگیرم؟ کی می شود در میان ریشت آرامش بگیرم؟ از کودکی با تصور ریش های برفی و به غایت بلندت از خود بیخود میشدم. در جستجوی تو بودم و هستم! گاه به گمراهی رفتم، پیرمرد ریش سفیدی بود،البته چندان مهم نیست، اما پیرمرد ریش سفیدی بود که مدیر مدرسه ی ما بود. ریش هایش به مانند تو پرپشت و سفید می نمود، می گفت از مقربین درگاه توست! گولمان زد بوقی! لعنت مرلین بر او باد! باشد که آتش جهنم به همراهی نگهبانانی شدیدالعمل را نصیبش کنی!

از موضوع منحرف شدم!( هنوز کمی از PTSD رنج می برم!) مرا ببخش مرلینا! اما دسترسی جادویی من بسیار کم است. دیروز تالار هافل را به زور باز کردم در حالی که دوستانم به خوابگاه مدیران رفت و آمد دارند. پرس و جو کردم، گفتند یا باید از سیم سرور کمیابی که در قلل آتشفشانی زوپس می روید معجونی درست کنم و یا اینکه به تو نامه بنویسم. کوهنوردی بسیار سخت است و ما خانوادتا سابقه ی آرتروز داریم! خلاصه که ترجیح دادم نامه بنویسم. دسترسی مرا به غایت افزایش ده مرلینا!


7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

انقلاب اجنه کی بوده؟! چرا انقلاب کردن اصلا؟! توی لیست شخصیت ها تعداد کثیری شخصیت از الفریک عقاب گرفته تا ارگ کثیف، جلوشون نوشته جن انقلابی! این موضوع من رو بسیار گیج می کنه !


وقتی توی خونه ات موش رخنه میکنه، خونه رو دور نمی ریزی! موش رو بیرون میکنی!


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین

1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)

مرلین کبیر نوشته:

نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادورگی هاگوراتز

لبخندی زد، با اشاره ی سرش، اطلاعیه را درست کرد!
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز


جادورگی؟ دلیلش هم توی خود پست معلومه . مرلین با اشاره ی سر تصیح کرد!


2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)

مرلین مشغول قدم زدن در کنار ساحل دریای خزر در سمت ایران بود که ناگهان ابر های سیاه در بالای سرش بهم پیوستند و آسمان غرید.
مرلین با نگرانی به بالای سرش خیره شد، در سیاره ی قبلی این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاقات را تابه حال ندیده بود و تجربه نکرده بود.

همان طورکه به آسمان خیره شده بود دانه های گرد و شفافی را دید که پایین می آمدند. چندتایی از این دانه ها روی سرش و چند قطره ی دیگر روی صورتش افتاد.

مرلین غرق در زیبایی این دانه ها شده بود آنقدر که متوجه نشده لباسش خیس است. مرلین فهمید که این دانه ها به غیر از زیبایی سودمند هم هستند او به این دانه ها علاقه مند بود.

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

- آدم؟
-ها حوا؟
- آدم تو کی می خوای آدم بشی؟ها مامان؟
-من که آدمم حوا! راستی تو کی شدی مامان من؟
- من با تو نبودم که با هابیل بودم
- پس چرا گفتی آدم؟
- جمله ی اول رو با تو بودم بعدیش رو با هابیل بودم.
- چی شد؟

این داستان تا کنون ادامه دارد...

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)
حداقل تا بعد از مرگ هری پاتر

5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)
دایره نقطه ی شروع ندارد.
ولی به نظر میاد اول مرغ

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)

نقل قول:

مورگانا!
ای ساحر بزرگوار ! ای پیغمبر باشکوه!
اینجانب رز زلر ملقب به زلرله ی هافلپاف تقاضا دارم دسترسی جادویی ام افزایش یابد
ارادتمند بانو مورگانا
رز زلر.


مرلینا!
خواستار افزایش دسترسی جادویی یمان می باشیم. لطفا سریعا پاسخ دهید!
با تشکر
رز زلر.




7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)
تاریخچه ی پیدایش رژ لب !





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۲ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷
از این شهر میرم..:)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
چیزی به پایان مهلت ارسال تکالیف نمانده بود. روونا، آشفته و عصبی- از اینکه هیچ گونه ایده ای برای انجامِ تکالیفِ بیشترِ استاده ها نداشت- قلم پر را به دست گرفت و نگاهی به تکالیفِ درسِ تاریخ جادوگری انداخت:

نقل قول:
یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( 4 نمره )


روونا نگاهی به متنِ درس انداخت. سرشار از غلط های نگارشی بود. لبخند ملیحی زد و به سرعت یکی از آنها را رو نویسی کرد:

نقل قول:
مرلین بلند شد و ایستاد
- بله، درست حدس زدید! اولین جادوگری که وجود داشت و اولین انسانی که پا بر روی زمین گذاشت، من بودم.


و به عنوان دلیل، نوشت:
نقل قول:
بعد از ایستاد، ما نیازمند یکی از علامت های نگارشی هستیم چرا که جمله تمام شده است. برای مثال:
ایستاد:
ایستاد.
و یا حتی ایستاد؛


قلم را زمین گذاشت و ضمنِ خواندن تکلیف بعدی، لبخندش پررنگ تر شد: تکالیف از آنچه که فکر می کرد ساده تر بودند!

نقل قول:
در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)


روونا اخمی کرد. سفر در تاریخ؟ بازهم؟
پاسخ خودش را داد: پس قوه تخیل به چه درد میخورد؟
و چشمانش را بست..

خسته و وحشت زده بود. خسته و وحشت زده بودند. باردیگر به حوا نگریست. این "اولین ها" یِ یکی از یکی عجیب تر، هراسانش کرده بود. همه چیز در اینجا ناشناس بود..
-گرومپ!

حوا جیغ کشید، خودش فریاد.
-گرومپ!

آسمان صدا میکرد.
-گرومپ!

به خود لرزید.. آسمان داشت بر سرشان می افتاد؟
-گرومپ!
و برقی زمین را روشن کرد.

از حیرت، یارای تکان خوردن نداشتند. چه شده بود؟ چه به سرشان می آمد؟
دهان باز کرد تا حرف بزند که..
چک!
چشمان حوا گرد شد.
چک!
خنجر ترس در قلبش فرو رفت.
چک!
صورتش خنک شد. خنک و خیس!
چک!
صورت حوا خنک شد. خنک و خیس!
دهان باز کرد تا حرف بزند..
چک!
زبانش خنک شد. خنک و خیس!
حوا جیغ کشید.
چک!
زبانش خنک شد. خنک و خیس!
آدم لبخندی زد. چه لذتی داشت..
چک!
حوا لبخندی زد. چه لذتی داشت..
چک!
و قهقهه..


نقل قول:
در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)


روونا اخمی کرد. اما تکلیف بود دیگر.. شروع کرد به نوشتن:

ابتدا آدم حوا را دید:
-سلام!
حوا اخمی کرد:
-سلام!
-خوبی؟
حوا پاسخ نداد و رفت. آدم عصبانی شد و با خود شروع به حرف زدن کرد:
-فکر کرده کیه؟
و به سمت "لیلیث" رفت..

نقل قول:
مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)


روونا خندید: تا زمانی که بمیرد!

نقل قول:
اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)


روونا لبخند رضایت بخشی زد. اینبار لازم نبود از قوه تخیل استفاده کند. کافی بود خودش باشد! قلم را در جوهر زد و شروع کرد به نوشتن:

در پوسته تخم مرغ نوعی پروتئین وجود دارد که تنها از وجود خود به دست می آید. و خب میدانید که این پروتئین در کجا وجود دارد؟ در بدن مرغ! در نتیجه ابتدا مرغ وجود داشته ست!

نقل قول:
یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)


نقل قول:
بسمه مرلین کبیر!
با سلام!

همانگونه که میدانیم، دنیا در خدمت دانش و هوش فراست است. هیچ توانایی دیگر بدون توانایی فکر کردن و فراست به کار بشریت نمی آید. بنابراین اینجانب، روونا ریونکلا، موسس گروهِ باهوشان و با فراستان هاگوارتز درخواست ارتقای قدرت و دسترسی های جادویی خویشتن را دارم تا بتوانم بشریت را در پیشرفت روز افزون یاری کنم!

با تشکر.
روونا ریونکلا.
دهم جولای سال دوهزار و پانزده میلادی.


نقل قول:
چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)


انقلاب ها و نقاط عطف جامعه جادوگری در تاریخ!





هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!
Only Raven



I only wanted to have fun
learning to fly, learning to run :)


تصویر کوچک شده

{ بعد از هزاران سال.. حالا جاش روی سر صاحب اصلیش امنه.. }


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴

لاکرتیا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۸ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۴۶ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۵
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
1.
نقل قول:
پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد و مجسمه هایی با چهره های متفاوت بر روی آن نقش بست. در زیر هر کدام اسمی نوشته شده بود که نشان دهنده ی هویت آن مجسمه بود.

نرچ نرچ نرچ...از شما بعیده پیامبر کهن...اونجا جای نخطه نیست.

2.
خورشید پشت ابرهای تیره پنهان شد .فریاد رعد زمین و آسمان را به لرزه انداخت و همزمان پیکر انسان هم لرزید..اولین قطره از آسمان افتاد و بر روی گونه اش غلتید.بارها پایش از پیاده روی طولانی بر روی سنگلاخ ها زخم دیده و اشک ریخته بود.حال آسمان هم گریه میکرد.قطره ها بیشتر شدند و صدای گوشخراش تندر کوهستان را به رعشه انداخت. انسان در مبارزه با شیر زخم عمیقی دیده بود و از درد به خود میپیچید.هرچه بیشتر درد را احساس میکرد،آسمان هم بیشتر اشک هایش را نثار زمین میکرد...گویی آسمان طاقت درد دیدن ادمش را نداشت...گویی آسمان از زخم انسانش زخم دیده بود!

3.
خورشید در آسمان میدرخشید و گرمای پر مهرش را نثار زمین میکرد.آدم بر روی چمن های مرطوب دراز کشیده و به آسمان خیره بود.پرندگان در آسمان میخواندند،آهوها میدویدند و خرس ها بر سر یکدیگر نعره میکشیدند.تا به حال تنها صدایی که از دهانش جاری شده بود صدای فریاد بود.فکر کرد شاید او هم بتواند کلمه ای از خودش بسازد.دست حوا را فشرد و درحالی که با دست منظره کوه و جنگل را نشان میداد گفت:
-زیبا...
حوا شادمان خندید و به سختی تکرار کرد:
-زیبا...
سپس بر زمین دست کشید و به سختی زمزمه کرد:
-زمین...
-زمین!
و بعد طنین خنده هایشان با باد پیچید....خنده هایشان،حرف هایشان،منظره روبرویشان،همه و همه زیبا بود اما از همه زیباتر عشق بینشان بود!

4.
والا شما رکورد حضرت نوح رو هم زدید.قضیتونم مثل قضیه"ایشالا که صدساله شی،نه صدو بیس ساله شی،نه صد وبیس سال کمه،همیشه زنده باشیه"در نتیجه تا وقتی بقیه نمیرن شما نمی میری...خیلی کلاس داره آدم آخرین بازمانده زمین باشه!نه؟!

5.
با سخت ترین سوال ممکن روبرو شدم.
به احتمال زیاد اول مرغ بوده چون اگه تخم مرغ بود باید یه مرغی میبود که میشست روش تا جوجه شه دیگه اصلا بلکم اولشم تخم مرغ بود یکی باید این تخم رو میذاشت دیگه...و در آخر"تخم مرغ یا مرغ مسئله اینست؟! "

6.

نقل قول:

مرلینا ای که وجود پروجودم ز وجود پر وجودت به وجود آمده است...ای که جادو از توست و تو از جادو...مرا یاری ده تا بتوانم طلسم های بیشتر ی را فرا گیرم و ماگل ها را ریشه کن کنم و از بندگان حقیقی و درستکارت باشم...به امید سیاهی هرچه بیشتر!
دوست دار شما،بلک کت



7.
1.به وجود آمدن جادو
2.زندگینامه مرلین


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۱ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۷ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 224
آفلاین
ارشد گریفیندور


1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( 4 نمره )

نقل قول:
وارد کلاس شد، دانش آموزان همگی با نگاه های حاکی از تعجب او را دنبال می کردند. هیچکدام تا به حال پیامبری را از نزدیک ندیده بود،


ناهماهنگی فعل ها! هیچکدام همون دانش آموزان هستند و ندیده بود یه فعله مفرده، و چون دانش آموزان یه جمع هستند پس ندیده بودند درسته.

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)

ابر های سیاه، آسمان را فرا گرفته بودند، این تاریک شدن هوا، انسان ها را به تعجب وا داشت. آسمان غرید و این غرش، باعث ترس شد. انسان ها به اطراف دویدند و هرکدام جایی پناه گرفتند. با رعد و برق و روشن شدن هوا، زمین میزبان قطرات باران شد. انسان ها به آرامی از پناهگاه بیرون آمدند. با بیرون آمدن آن ها، مردی که کثیف شده بود، تمیز شد. زنی که تشنه بود، سیراب شد و دیگر هیچ فردی از بارش باران، نه ترسید و نه تعجب کرد.

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

دو عدد از انسان های اولیه، که یکی مرد بود و دیگری زن، در حالی که سرخ شده بودند به یکدیگر نگاه میکردند. مرد با فرمت در حالی که سر به زیر داشت، با لحنی مظلومانه از زن پرسید:
- اسمت چیه؟
- وا! مردک ما هنوز همو نمیشناسیم! من باید ادامه تحصیل بدم! اصن من طلاق میخوام!
- اول اینکه این دوران اولیه س ما دانشگاه نداریم، دوم اینکه ما اصلا ازدواج نکردیم که طلاق بگیریم.
- میای منو بگیری؟
- آره!
- طلاق میخوام.
-

... و اینگونه شد که اولین طلاق ها، من باید ادامه تحصیل بدم ها، و خواستگاری ها به وجود آمد.

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)



4 نمره برای یه سوال؟ اونم این سوال؟ واقعا داریم؟ مگه داریم؟ مگه میشه؟ داریم؟ خب داریم ظاهرا منم برم سره جوابم. از اونجایی که ما از مرلین خیلی خوشمون میاد و میخوایم سر به تنش باشه ( ) میخوایم همیشه زنده باشه. البته مرلین تا وقتی زنده میمونه که طاقت مردمو پایین نیاره پس در نتیجه تا وقتی تکالیف خوب بده زنده میمونه... اینو ما نمیگیم تجربه میگه.

5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)

:|

این سواله؟ نه واقعا سواله؟ 4 نمره؟! طبق محاسبات من اول هیچکدوم نبودن. اول شونه تخم مرغ بود! نمره نمیدین؟ باشه خب میریم تو بحث تخصصی، ببینید استاد اول تخم بوده، چرا؟ چون دو تا موجود با هم ازدواج فامیلی داشتن ( ) و تخم گذاشتن بعد بچشون شد مرغ بعد مرغم با یکی دیگه تشکیل خانواده داد و شد این حرفا.

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)

نقل قول:
به نام هرکسی که جهان دستشه


با سلام.

چطوری بارگاه؟ خانواده خوبن؟ حوریا خوبن؟ اون جونور کوچولو که امروز آفریده شد خوبه؟ خب خداروشکر. میدونم نباید با بارگاه اینطوری حرف بزنم ولی عاقا چه وعضشه؟ یه لوموس نمیشه اجرا کرد! این دسترسی مارو بدین بریم هزار تا کار داریم. ای بارگاه قدر قدرت! ای صاحب الشوکتا! ای صاحب الجهانا! ای فلان الفلانا! من از شما عاجزانه و درمانده، درخواست دارم دسترسی جادویی مرا افزایش دهید، باشد که باری از دوش خلق شما بردارم.

عاجز و درمانده شما!

عاجز و درمانده پاتر! :|



7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

1- مرلین کبیر چرا این سوالا رو داده؟
2- چرا این سوالارو داده؟
3- این سوالارو داده؟
4- سوالارو داده؟
5- از دادن این مورد معذوریم!


به یاد گیدیون پریوت!

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!
برای گریفیندور ‏.



تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۰:۱۷ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)
از وقتی وارد هاگوارتز شده بود،سعی داشت که واکنش همه را حدس بزند، گرفتگی زبان جزو اولین حدس هایش بود!

ویرگول دوم بین فعل حدس بزند و گرفتگی اشتباه هست. باید نقطه قرار بگیرد.

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)
مرلین کبیر، آماده ی جلوس به زمین شد.زمین به تازگی سر از آب بیرون آورده بود و خشکی کوچکی مانند یک خال تیره ، مرلین را به سمت خود می خواند. او به آرامی بر روی خشکی فرود آمد و دست راستش را بر روی خاک کشید. همزمان با این کار، گیاهی سبز رنگ به سرعت بر روی خاک پدید آمد. مرلین لبخندی زد و به سمت دریا رفت. ندایی با این مفهوم آمد که"از آب شور دریا بدان ننوشان! همانا که گواراترین آب را برای برترین پیامبر خود می فرستیم". مرلین به آسمان چشم دوخت و افتادن قطره ای آب بر روی گونه اش، لبخندش را عمق بخشید.

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

دو مرد از قوم بربر، یکی از شرق و دیگری از غرب به سمت درخت ساقه طلایی که در میانشان بود حمله بردند و تا توانستند از میوه های آن درخت خوردند. ثانیه ای نگذشته بود که ساقه طلایی همچون معجون های هکتور اثر کرد و دو مرد را سخت تشنه و آزرده کرد.آن دو مرد به شدت به این نیاز داشتند تا احساس خودرا به اشتراک بگذارند یا به اصطلاح "share" کنند و فیص بوق، این تهاجم فرهنگی نیز هنوز اختراع نشده بود. این شد که به طور اتفاقی متوجه شدند که دهان، به جز چریدن خوردن ،قابلیت های مفید و ارزنده دیگری نیز دارد.به همین دلیل هر دو با یکدیگر فریاد سر دادند:
-آآآآآآب.
و در حالی که بسیار متعجب شده بودند، آزرده و تشنه و آب گویان به سمت نزدیک ترین برکه اتک بردند. اما در کنار برکه جاینت بمب کار گذاشته شده بود و همین باعث شد هر دو نیست و نابود شوند. البته همین نیست شدن باعث شد تا هیچ کس دوباره به ارزش آوایی دهان پی نبرد و این صحبت به ارث نرسد و قرن ها بعد گراهام بل تلفن را اختراع کند و بیل گیتس مایکروسافت را بنا گذارد و آن یارو فیزیکدانی که خدا را نقض کرد فلج شود.
4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)
مرلین بی هدف خلق نشده بود. قطعا وظیفه ای داشته و آن وظیفه، با ایمان کردن تمام موجودات روی زمین هست. به همین دلیل تا ماموریت خود را به پایان نرساند، نخواهد مرد.


5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)
از نظر بنده ی حقیر که سال ها به عنوان شکاربان و ... انجام وظیفه کردم،اول مرغ وجود داشته! به این دلیل که تخم مرغ یهو مرغ نمیشه که! نیاز به یه شرایط خاصی داره که مهم ترینش چیه؟ این که مادر گرام بشینه رو تخمش بلکه تخم مرغ گرمش بشه! یا اینکه حواسش باشه یکی نیاد تخم مرغ مادر مرده رو بدزده! همونطور که میدونیم تخم مرغ انرژی زیادی در پروتئین آلبومین خودش داره و اگه حواست بهش نباشه در هوا میزننش. لازم به ذکره از تخم مرغ در ساخت کیک استفاده میشه!
6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)
نقل قول:
به نام مرلین

با سلام خدمت اپراتور بارگاه ملکوتی! لطفا پیام اینجانب را به دست مبارک مرلین کبیر رسانده و طی آن،از ایشان درخواست افزایش دسترسی بنده به پنل مدیریت جادویی را بکنید! لطفا امکان بلاک و ویرایش پست پس از گذشت 24 ساعت نیز در آن لحاظ شده باشد.
با تشکر
روبیوس هاگرید

7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

ازین جلسه واقعا خوشم اومد. سوالای کوتاه ولی جذاب که آدم رو ترغیب میکنه در کلاس شرکت کنه!
به نظر من هر مبحثی که انتخاب می کنید رولشو یکم بیشتر کنید!(یه سوال 5 خطی و یدونه 8 خطی خیلی کمه!)
و به نظرم یکم ملت رو راجع به عالم بالا و تاریخ و اینجور چیزاش آشنا کنید تا جایی که میشه!


_______________
پ.ن: باکس پیش نمایش و باکس پست سایز هاشون متفاوته به همین دلیل تعداد خط ها بیشتر شد و هرکاری کردم نتونستم حذفشون کنم!


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

وندلین شگفت انگیز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۲ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
از اون طرف از اون راه، رفته به خونه ی ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 382
آفلاین
ارشد هافلپاف


نکته: نواحی توی [] جزو رول نیستند، توضیحات اضافی تکلیف نگار(!) هستند!
1-
نقل قول:
مرلین بلند شد و ایستاد
- بله، درست حدس زدید! اولین جادوگری که وجود داشت و اولین انسانی که پا بر روی زمین گذاشت، من بودم. در ابتدای آفرینش این جهان، جادو در تک تک ذرات این عالم تجلی داشت. همه چیز با نیروی جادو در حرکت بود و با همان نیرو، از حرکت باز می ایستاد. اولین شهاب سنگی که به زمین خورد، به دلیل از دست دادن نیروی جادویی اش بود و اولین فوران آتشفشان، به این دلیل بود که آن کوه، نیروی جادویی نهفته در خودش را پیدا کرده و دنبال راهی برای ابراز آن می گشت.


در این قسمت پیامبر باستانی( ) ناگهان جوگیر شده و در حالی که تا اینجا تمام دیالوگ هاش به زبون محاوره بود، دیالوگ هاشو به زبون کتابی گفته. یه غلط دیگه هم داره که ناز شست نفر بعد، اگه گیرش بیاره!

2-
[نکته: پنج سطر بسته به عرض پاراگراف میتونه مقادیر مختلفی از کلمات رو در بر بگیره. من پنج سطر از ویرایشگر پایین تاپیک در نظر گرفتم، وگرنه که الان میتونم آواتار ریموس لوپین old رو بذارم هر چقدر خواستم حرف بزنم!]


و خدا به آب ها گفت در رودها جاری شوند و به دریاها بریزند. در چشمه های زیر زمین پنهان شوند و در دریاچه ها پناهگاه ماهی ها باشند. و هرگز از حرکت نایستند، چرا که عاقبت سکون، تبخیر است. خدا آب را از گل آدم نیافرید، ولی آب هم کرمِ «اگه حرفتو گوش ندم چی؟» داشت. امتحان کرد؛ ایستاد، نور خورشید قلقلکش داد و به آسمان رفت، ابر شد، اوج گرفت تا از وطنش دور شد. دلش طاقت نیاورد، بغضش گرفت، بارید، قطره قطره. روی زمین چکید؛ به رود پیوست، با دریا یکی شد و با امواج سر به صخره ها کوبید. حرکت.

3-
خدا در گوشش گفت «با او حرف بزن!» و آدم پاسخ داد «نمی توانم، شرم می کنم!».
خدا اصرار کرد که «امتحان کن. او هم مثل توست؛ شرم می کند. یکی باید جلو برود.» و آدم سرخ شد، سرش را پایین انداخت و جواب داد «آخر...آخر او هیچ بر تن ندارد!».
خدا ابرویش را بالا انداخت...یعنی اگر داشت بالا می انداخت، و تشر زد «تو داری؟!».
آدم در حالی که با انگشت هایش بازی می کرد، من و من کرد که «یعنی ...یعنی هیچ راه دیگری ندارد؟» ، و خدا سکوت کرد. و آدم می دانست خدا وقتی سکوت می کند، دیگر التماس فایده ای ندارد. زمزمه کرد «نگاهم دار خدایا...» و پا پیش گذاشت.
سلامی و نگاهی به عمق چشمان یک دیگر...و آتشی به دل هر دو افتاد.

[و خدا به همین سادگی تمام گونه های جانوری و گیاهی که تا آن لحظه خلق کرده بود به خطر انداخت!]

4-
مرلین اولش که وارد ایفای نقش شد پیامبر بود. الان داره کم کم خدا میشه. خب بالاخره یه روز هم میاد میگه اصلا من کل کایناتم! بنابراین راه خلاصی از دستش وجود نداره.

5-
عه؟! واسه همین از راونکلاو اومدی بیرون؟ سوال ورودی خوابگاه رو عوض کردن نتونستی جوابشو بدی موندی پشت در؟ عمرا جواب بدم!
هیچ کدوم، اول خروس بود. دیدی اول آدم بود بعد حوا، اونجوری. اول چرک نویسشو می زنن بعد پاک نویس می کنن دیگه. اول نر اومده بعد ماده! بعد حالا یه سری اتفاقات بینشون رخ داده یه تخم مرغی هم اومده وسط به هر حال!

6-
نقل قول:
بارگاه ملکوتیا!
درود!
بارگاها، نمیدانی چقدر آتش چیز خوبی است. البته میدانی، خودت آفریدی خب. لکن تا به حال فندک سنگی به دست گرفته ای؟ نگرفته ای دیگر. تا به حال توسط صد و پنجاه و سه نفر مشنگ در معیت سگ ها و گربه هایشان آتش گرفته ای؟ نگرفته ای دیگر. تا به حال از عشق در یک نگاه گر گرفته ای؟ نگرفته ای دیگر! سی همین است که میگویم نمیدانی چقدر آتش چیز خوبی است. هر چند خودت آفریدی خب.

ملکوتیا! من آتش دوست دارم. شعله و نور نارنجی اش چشم هایم را ستاره ای می کند. من دوست دارم هی بتوانم آتش بگیرم. من می میرم برای اینکه بتوانم با یک بشکن شعله اجاق گاز را روشن کنم. من جانم را می دهم که خودم اجاق گاز باشم اصلا! لکن محدودیت های تعبیه شده در این نسخه از من کفاف این کارها را نمی دهد...منتها الیه قدرت جادویی ام آن است که از نوک چوبدستی ام استفاده کنم؛ تازه آن هم هی می سوزد و بوی چوبدستی سوخته و ریسه اژدهای پخته همه جا را بر می دارد.

گادا! راهی دارد که بتوانی مرا به آتش مجهز کنی؟ مثلا اگر با خشم به چیزی نگاه کنم آتش زنم بر جانش، یا اگر هیجان بر من مستولی شود شعله ور شوم؟ یا لااقل بتوانم با بشکن چراغی بیفروزم؟ یا دیگر ته تهش اجاقی باشم گرما بخش زندگی ها؟

زیاده عرضی نیست، باز روی پیشنهادم تاملی کن. سپاس و قربانی به درگاهت.


7-
ما یه استادی داشتیم، امتحان می گرفت در سه سوال، لکن هر سوال شامل یازده بخش بود!:| از همینجا بر روح پر فتوحش درود می فرستیم.
کار کردن روی غلط های مصطلح ملت، راهنماییشون برای پیدا کردن سبک نگارش خودشون، کار کردن روی شخصیت پردازیشون و تلاش برای اینکه «خدا» های کمتری در ایفا آفریده بشن(آیکن جادوکاران ویزنگاموت در حال سر بر دیوار کوبیدن!) و شخصیت هاشون بعد حقیقی تری بگیره.
در کل، چیز های مفید!



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
ارشد راونکلاو


1.
نقل قول:
مرلین بلند شد و ایستاد

ایشون هیچ علامت نگارشی‌ای در پایانشون ندارن! هر جمله‌ای نیاز به پایان با علائم نگارشی یا وصل شدن به جمله‌ی بعد با حروف ربط یا همون علامت نگارشی رو دارن و ایشون هیچ کدوم از این دو موردو رعایت نکردن. باید ته جمله نقطه گذاشته می‌شد.

2.
هوای صاف و آفتابی شیفت خود را با ابرهای خاکستری و باران‌زا عوض می‌کند. با برخورد ابرها، اولین قطره‌ی باران از مادر خویش جدا شده و در آسمان به مقصدی نامعلوم سقوط می‌کند. سایر قطرات نیز او را همراهی کرده و در این مسیر طولانی تنهایش نمی‌گذارند. بالاخره قطره‌ی باران بر روی گلبرگ گلی سرخ رنگ فرود می‌آید و او را نوازش می‌کند. گل با نوازش قطره جانی تازه می‌یابد و خاک با خوشنودی دیگر قطرات را در آغوش گرفته و جذب خود می‌کند...

3.
- سـ...لـا...م!
- سلـ...ام!

هردو خوش‌حال ازینکه بالاخره توانستند زبانی بیاموزند که بوسیله‌ی آن احساسات خویش را بهتر منتقل کنند می‌زنند قَدِش(!) و با خوش‌حالی بالا و پایین می‌پرند. بعد از مقادیری ابراز شادابی دوباره ساکت می‌شوند تا سخنان بیشتری بر زبان رانند.
- این... چوب!
- چوب چوب.

نفر دوم با خوش‌حالی می‌خواهد که اینبار خودش اسمی بر روی چیزی بگذارد. بنابراین به سمت آتش می‌رود و بالا و پایین پران به آن اشاره می‌کند.
- آتش.
- چوب و آتش. من... و تو... دوست!

و دوباره پای بر زمین می‌کوبند و در آغوش هم فرو می‌روند!

4.
مرلین را مرگی نیست! مرلین همواره زنده خواهد ماند تا زمانی که آخرین جادوگر، ساحره، فشفشه، روح و حیوان جادویی از صحنه‌ی روزگار حذف شود... نخیر! خیال کردین وقتی هیشکی نمونه مرلینم نمی‌مونه؟ حتی اگه هیشکیم نمونه مرلین می‌مونه تا دوباره شاهد ظهور نسل جدیدی جادوگرپرور باشه. تا زمانی که ذات جادو زنده است، مرلین نیز زنده خواهد بود. فقط این وسط ممکنه یکم تنها بشه و حوصله‌ش سر بره، اونم مهم نیست! یه قل دو قل بازی می‌کنه.

5.
یک دایره هیچ نقطه شروعی نداره.

از پشت اشاره می‌کنن همون‌طور که آدم، نوزاد نبود و از ابتدا انسانی بالغ بود، خلقت مرغم به همین شکل بوده و اول مرغ بوجود اومده.

6.
نقل قول:
سلام بر مرلین قدر قدرت، تک پیامبر یگانه‌ی جادوگران و ساحرگان و فشفشگان و ارواح و حیوانات جادویی!
مرلینا! در این بی‌حالی ما را حالی ده! گویند که برترین سعادت رسیدن به شماست آن هم در حالی که هم شما از ما راضی هستید و هم ما از شما! شما خود جادو هستید. از آنجایی که من الان نمی‌توانم به شما برسم، می‌خواهم با افزایش قدرت‌جادوییم بیشتر به سعادت خویش نزدیک شوم زیرا که شما خودِ جادو هستید و نزدیکی به جادو یعنی نزدیکی به شما و بارگاه ملکوتیتان!
پیشاپیش از لطف و مرحمت شما بابت پذیرش درخواست این بنده‌ی حقیر سپاسگزارم.

گویند بارگاه ملکوتی و در راس آن مرلین کبیر، جمله‌ی "برترین سعادت رسیدن به شماست" را در اولویت قرار دادند و لینی را از صحنه‌ی روزگار محو کرده و در لیست مردگان ثبت نمودند.

7.
مرلین کیست؟ چگونه بوجود آمد؟ آیا ایشان از ابتدا جادوگر بودند یا اولین کسی بودند که جادو را بوجود آوردند؟ خلاصه که از مرلین برایمان بگویید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۴ ۱۳:۲۹:۳۸



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۵ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴
از همونجایی که ممد نی انداخت
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 182
آفلاین
نقل قول:
1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)


خب من همینجوری که نگاه کردم، اینو یافتم:
نقل قول:
مرلین به صندلی اش بازگشت. ورقه هایی را از غیب، ظاهر کرد و بین دانش آموزان تقسیم کرد.

خب اینجا ما تکرار افعال داریم. دو تا فعل "کرد" که دیگه توضیحی نمی دم، جهت جلوگیری از بلاک شدن.

نقل قول:
2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)


کل زمین پوشیده شده بود از ابر. ابرهایی سیاه و پرباران... سطح زمین پر بود از مواد مذاب و کوه های آتشفشانی که غرش کنان بالا می آوردند. و بعد، زمانش که رسید، ابرها در جواب زمین شروع کردند به غرش و فریاد و لشکریان آسمان، آن قطرات قاتل به سمت زمین هجوم آوردند.

نقل قول:
3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

آدم و حوا پس از خلقت، چون زبانی نداشتند، حتی نمی توانستند از عه عو عا استفاده کرده و مثل بُز به یکدیگر خیره می شدند. چند سالی بدین منوال گذشت تا اینکه بالاخره اولین مکالمات شکل گرفتند. آدم به شانه ی حوا زد، به خودش اشاره کرد و پرسید:
-راز و نیاز؟ :pretty:
-قبول.


نقل قول:
4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)

مگه زمان هم داره؟ تا جایی که می دونم، مرلین خیلی وقته به دنیا اومده و پایانی براش در نظر گرفته نشده. از قضا عزرائیل رفیقشم هست و اینه که با هم نون و ماستی خوردن و اینا، اینه که به نظرم عزرائیل روش نمی شه جون مرلین رو بگیره و اینه که مرلین هیچوقت نمی میره لامصب

نقل قول:
5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)

همیشه اول خروس!
ینی خب، خروس اومد، بعد مرغ اومد، بعد تخم مرغ اومد. اینا رو هم به نظرم خود مرلین ساخت تا بعداً تو سوالاش بیاره و مخ ما رو کار بگیره

نقل قول:
6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)


اینم از نامه:
نقل قول:
به نام تسمه تایم
با سلام و درود خدمت حضور مقدس و وجود شریف جناب مرلین ستان اسپاون (مرلین تخم شیطان)
اینجانب، مایکل کرنر، از اعضای تالار ریونکلا می باشم. مواردی هست که باید به سمع حضورتان برسانم، منتها به دلیل بیماری گسستگی موضعی سلول های تحتانی توانایی حضور نداشته و نامه می فرستم. از قضا نام تالار ما به نام "راونکلا" ثبت شده، اما اینجانب به دلیل درست کردن اوضاع خواستار تغییر نام تالار به "ریونکلا" را دارم که تلفظ صحیح این نام است. مورد بعدی این است که اینجانب توانایی جادویی برای در آغوش کشیدن و همینطور، ظاهر کردن شکلات را ندارم و این قضایا باعث بلایا و مصیبت هایی شده اند که بنده را عذاب می دهند. بزگواری فرموده، دسترسی جادویی ما را بیشتر کنید.
نمک در نمکدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد

مایکل کرنر
امضا: تصویر کوچک شده


نقل قول:
7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

در این مورد من پیشنهاداتی دارم که اینا هستن:
1.زندگی نامه ی مرلین
2.عشاق نامه ی مرلین و مورگانا
3.چگونه مرلین را بپرستیم


لامصب چقد رنک

!Only Raven

وبلاگ شخصی من

بیخیال اون صوبتا، من هنوز شصت درصد ایفام ریتا هم سی و نه درصد، جمعاً می شیم 99 درصد ایفا


چقد چکش!

اصن ذووووق

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

آملیا سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۹ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸
از زیر گنبد رنگی عه آسمون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 151
آفلاین
به نام تنها پیغمبر زنده جهان...


1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید.

قبل از جواب دادن به این سوال باید چیزی رو بگم.ما از این سوال درمیابیم که استاد مرلین به شدت نکته سنج است.از آن استادهایی که چیزها را اشتباهی روی تخته می نویسند و بعد چپ چپ به دانش آموزان بخت برگشته نگاه می کند فقط چون نفهمیدند معلم از قصد اشتباه دارد! من به شدت به این معلم ها علــــــــاقه دارم...!

نقل قول:
پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد و مجسمه هایی با چهره های متفاوت بر روی آن نقش بست.


خوب این نقطه اضافیه دیگه...ام...میگم این غلط تایپی که نبود مورگانا نکرده؟ =|

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید.

هرچه تلاش می کرد، نمی شد. از ترس اینکه کسی آن دور و بر باشد، نگاهی به اطراف کرد. وقتی کسی را ندید باز سرش را برگرداند و با دو سنگش کلنجار رفت. جرقه می زدند، مثل همیشه بود، حتی گرما هم داشت...ولی باز خاموش می شد. تنش لرزید. هوا سرد شده بود. ناگهان احساس کرد چیزی سرد و لغزان و لطیفی بر روی دستش خورد و پایین ریخت. با وحشت سرش را بالا گرفت. این امکان نداشت! دهانش را باز کرد تا مطمئن شود. آری درست بود! این آب بود. داشت آب از آسمان می آمد. دخترک صداهای نامفهومی از خود درآورد. در حالی که می لرزید آن قدر دوید تا بتواند خود را به پیامبر برساند. فقط امیدوارم بود این عذابی از عالم بالا نباشد.

+استاد شما گفتید انسان اول باران را داشت و بعد آتش را.ولی آنچه در اول به آن اشاره شد به عنوان آتش شناخته نشده بود.برای همین دختر از اینکه کسی او را ببیند میترسید.

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید.

مرد دستانش را در آب رودخانه فرو برد و مشتی از آن مایع زلال را برداشت و بر روی خودش ریخت.خنک شد.تبسمی بر روی لبانش شکل گرفت.دوباره دستانش را پرآب کرد و این سری آن را بر روی زن ریخت.زن برگشت و دستانش را پناه صورتش کرد. خندید و ناگاه گل صورتی ای را دید که در کنار پای مرد روییده بود.با شوق زانو زد و گل را چید.بویش را احساس کرد.با ذوق برگشت تا آن را به مرد نشان دهد ولی مرد حواسش به آب بود.زن سعی کرد او را متوجه کند.دستش را دراز کرد ولی قبل از اینکه به پشت پای مرد ضربه ای بزند صدای نامفهومی از دهانش خارج شد.
-ای...ای...این...این...

مرد از تعجب برگشت و وقتی گل را دید با هیجان گفت:
-ای...این...قشن..قشنگ...

سپس هردو به هم نگاه کردند و از شوق شروع به خندیدن کردند!

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟

تا زمانی که لرد سیاهی دستور بدهد! حرف لرد سیاه قانون تمام مرگخواران است.

5- اول تخم بوجود آمد یا تخم مرغ؟

از نظر من این یک چرخه ی دایره واره!
تخم مرغ بدون مرغ و مرغ بدون تخم مرغ معنا نداره. پس نمیشه برای این گردش آغازی قائل شد. مثل این می مونه که بگیم نقطه شروع دایره کجاست! احتمالا یکی از عالم بالا به انسانها اهدا شده.

6 - یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد.

آیــا این سوالی برای سنجیدن میزان تسلط ما بر زبان فارسی سال اول دبیرستان نیست؟آیا ایمان نمی آورید؟ =|


نقل قول:
بهــ نام آنکه مرلین و مورگانا را خلق کرد...


بارگاه ملکوتی،نمیدانم با چه جرئتی نامه نوشتم تا درخواستم را بگویم.
اینجانب،این ساحره ی ناچیز درگاه، از شما تقاضا دارد که اگر او را لایق میدانید، میزان قدرت جادویی من را افزایش دهید.
ما پیمان می بندیم که آن را در راستای رسیدن به اهداف گرانبها صرف کنیم.
با تشکر
سوزان بونز



7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟

استاد مرلین میتواند اینقدر مشق شب ندهد که مجبور شود از مخ کپک زده ی ما برای جلسه بعد، ایده کش برود!

1- اولین موجود جادویی
2- دومین موجود جادویی
3- سومین موجود جادویی
4- چهارمین موجود جادویی
5- تاریخچه ی موجودات جادویی در کل!


من وراج نیستم!
من فقط با وسواس شرح میدم!

اسبم خودتونید!
اسیر شدیم به مرلین!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.