به نام او
درود
دو بار پریدی رول من، چه خوب پریدی رول من. جرئت داری بازم بپر رول من
خلاصه: لرد تام ولدمورت ریدل به سرش میزنه ورزش های ماگلی رو امتحان کنه نتیجه ش این میشه که دست و پاهاش میشکنن و کلی اوخ میشه. یاران با وفاش میخان خوبش کنن که هر کی یه ایده ای میده. مورفین لرد رو میبره پیش داداژیا و اونجا گویا لرد یه تلخکی استعمال کرده و موقت حالش خوب شده. بعدش پیشنهاد شد که سوپ محفلی ها رو بدزدن برای لرد که بخوره قوی بشه رشد کنه بزرگ بشه. سوپ رو به شکل خیلی سوژه وار و عجیبی سوروس اسنیپ میاره. حالا بحث اینه که چطوری بدن ارباب بخوره و آیا اصلن بدن ارباب بخوره. تا این که ...
لرد علیل قصه ی ما تو اتاق خوابش داشت استراحت می کرد و رودولف هم کنارش رو صندلی نشسته بود. زمان خیلی عادی داشت برای لرد می گذشت. تا این که ناگهان کمبود و جای خالی چیزی را احساس کرد و زمان یکهویی خیلی آرام شد برای ایشان { لحن ـتو برم نویسنده ژان
}
- رودولف! عضله هام منقبض شدن و منبسط نمیشن! رودولف! همه جام میخاره !
- ارباب من شیمی م خوب نیست ولی منم انگشتم اوخ شده! ببینین ارباب ببینین!
- رودولف!
- موهامم درد میکنه ارباب. شامم فقط یه تخمِ مر ِ ...
-
پانکرامیـ$$مونتلا&@آراگونا%متاعا! گلرت گریندل والد که در همون لحظه سوار بر موتور سی جی ِ ترمز بریده ای داشت در کوچه ارباب و اینا تک چرخ مینداخ ( آمممم آم آم آمم
)، با شنیدن صدای جـــیغ به خاطر اهداف خفنانه و والاترش تصمیم گرفت که محل رو ترک کنه و وارد سوژه نشه.
در همین حین مرگخواران عزیزی از اقصاء نقاط دنیا داخل اتاق خواب ارباب آپارات کردن. لینی وارنر، گیبن، وینکی، روفوس اسکریم جیور، ژادیسلاو بلاژیکوفسکی، سوروس اسنیپ، بلاتریکس لسترنج، ریگولوس بلک، هکتور دکور گرنجر، زلاتان زاخار ایبراهیموییچ، آریانا دامبل، زنوفیلیوس لاوگود، رحیم استرلینگ، باروفیو، سی پلاس پلاس، ریو دو ژان نیرو، نیو اسکندر مقدونی، دایی لووین { ولم کنین! ناموسن ولم کنین میخام ادامه بدم
}
لرد تام ولدمورت ریدل که همینطوری ش مریض بود، دست و پاهاش شکسته بود و در حال ترک هم بود و دوران سخت و استراتژیکیستی ای رو سپری می کرد ( اولش سخته
) با ورود این همه آدم به اتاق خوابش و از سر و کول هم بالا رفتن شون، گویا اکسیژن کافی بهش نرسید ( نامبرده دماغ ِ سوراخش هم به دلایل نامعلومی کیپ بود و نمیتونسته کلن از راه بینی نفس بکشه ) و روح بلند پیشوای مرگخوران از نوقل لوشاتو با هواپیمای پاریس به تهران نشست. { چمیدونم خودمم
}
- ارباب جان!
- جان ِ جانان !
- نامهربان نامهربانان!
- daddy ... daddy ... why
- شاین آن یو کریزی کچل
- اربابانه رفتن
- آقام ارباب!
- آقام ابالفضل
- علی آقا پروین؟
- فقط ارباااااااب
ارباب که هواپیماش با موفقیت به زمین نشسته بود ( ولدمورت ولدمورت! قلب ِ اینا، باند ِ فرودگاه توست! ) با مشاهده ی شعارها و حالت معنوی ای که در اتاق حاکم بود رفت بالا و شروع به صحبت کرد :
- من کله ی کچلی دارم. { گریه حضار } روح پاره پاره ای دارم. { خنده حضار } اندک انجمنی دارم که اون رو هم، عله، تو به ما دادی. { سکوت حضار } حالا تا زورآزمایی خیابونی نکردن باهامون برین از همون تلخکی ها که مورفین اون دفعه بم داد بیارین.
ارباب که پایین اومد لینی وارنر پرید و زیر بغل ارباب رو گرفت :
- چه دست فرمونی دارید ارباب! چقدر سوژه رو صاف و مستقیم هدایت کردین!
چند ساعت بعد شبه و در خرابه های پشت خونه ریدل ها هستیم. مرگخوارای عزیز هر کودوم یه طرف ولو شدن. یه سری هاشون سر به زیرن یه سری ها سر به هوا.
ارباب و رودولف و روفوس دم آتیش نشستن. رودولف داره به آتیش ور میره. روفوس داره تو زمین فرو میره و ارباب دراز کشیده در حالی که یه دستشو گذاشته زیر سرش و داره آتیشو دید میزنه و اندام های خاصی از بدنش رو میخارونه.
- گل شنگم ... گل شنگم ... شی بگم اژ ... دل ِ چــ شــ تنگم ...
- ناژ نفشِ نفش کشت تار و مار
ارباب به روفوس اشاره میکنه و میگه :
- رودولف ببینم اون زخم انگشتتو ک اول پست میگفتی
- من روفوشم ... رو دول نیششم
- آخی چه زخم نازی! آخی ... بمیرم! :aros:
چند ساعت قبل ماندانگاس فلچر مثل همیشه تو کوچه دیاگون بساط کرده. سرشو بالا میگیره و متوجه میشه که فوج ِ انبوهی از مرگخوارا رو به رو شن و چوبدستی هاشونو به سمت ش گرفتن.
- به خدا عمدی نبود! اتفاقی بود!
- لرد سیاه فرمود که تلخکی میخان. ازین ورزش های ماگلی تو دست و بالت نداری؟!
در پناه او
بدرود