١-آمدنم بهر چه بود؟(فلسفه وجودي خودتون رو توضيح بديد. چه شد كه دنيا اومديد.دنيا چي كم داشت؟ ازين داستان ها...) ٣٠ امتياز لطفا به صورت رول نوشته بشه در غبر اين صورت نمره نميگيره.با کسالت تمام یک نگاه دیگر به چهره خورشید انداخت. خورشید هم با او چشم در چشم شد. آن دو آنقدر چشم در چشم شدند تا اینکه عطارد آمد از وسطشان رد شد. البته همانطور که رد میشد، موفق شد بگوید:
- هرکی زودتر بخنده باخته اصلا!
بدین ترتیب زمین و خورشید زل زدند به یکدیگر.
هر دو به دلیل تلاش برای جلوگیری از نخندیدن خود فشار های زیادی را تحمل میکردند که به موجب آن در روی زمین دایناسور ها منقرض شدند و کمر زمین زیر این فشار خم شد و حدود سیصد و شصت و پنج میلیون سال جلو افتاد.
اما خورشید به دلیل اینکه پیر تر و با تجربه تر از زمین بود، به عنتونینش هم نگرفت و همچنان با جدیت به زمین نگاه کرد.
زمین داشت خسته میشد.
زمین دیگر داشت از خودش مذاب ترشح میکرد.
- آقا من خسته شدم.
- یه کلمه دیگه حرف بزنی میزنم خاکسترت میکنم، کلا دو تا سیاره فاصله هست بینمون!
- باشه، فقط به خاطر تو.
بدین ترتیب زمین سکوت اختیار کرد و همچنان زل زد به خورشید.
اما خورشید هم خسته شده بود. به هر حال همینطور زل زدن به یک سیاره سبز و آبی، در حالی که گاهگداری هم عطارد و زهره به صورت بندری زنان از بینشان عبور میکردند، کار چندان ساده ای نبود.
نتیجتا خورشید حتی با وجود ظاهر بد اینکار، انرژی خود را جمع کرد. آنقدر جمع کرد که ناگهان...
زااااااااارت!یک انفجار سطحی بر روی خودش به وجود آورد. زمین با دیدن این صحنه، چنان خندید که قاره هایش از هم جر خوردند و تبدیل شدند به چند تا قاره. ولی ناگهان به یاد آورد که شرط را باخته است. پس بسیار ناراحت شد.
- تو کلک زدی الان خب نامرد!
-
- پیست! برو پیش شورای زوپس!
زمین برگشت یک نگاه به پشتش کرد و مریخ را دید.
- چی؟ شورای زوپس؟
- آره آره. کافیه تمرکز کنی و تصورشون کنی. خودشون میان سر وقتت!
پانصد سال بعد:زمین که از پانصد سال قبل به حالت تمرکز رفته بود، بالاخره یک لکه نور عظیم را در فضای خالی و بی انتها مشاهده کرد. سپس چند لکه دیگر هم به آن یکی اضافه شدند.
- چطور جرئت کردی مارو احضار کنی ای سیاره حقیر؟
- به نظر من که بلاکش کنیم.
- مخالفم!
- من فقط میخواستم شکایت خورشید رو به شما بکنم خب!
- عه؟ شکایت؟ جفتشونو بلاک کنید.
- حرف نزن! بگو سیاره، بگو. باشد که عدالت شورای عظیم زوپس شامل حالت گردد.
- چیز شده، ما با خورشید یه شرطی بستیم، بعد الان خورشید آب نباتمونو گرفته... یعنی چیز... عه... ببخشید خانم معلم.
- خاموش باش تا شورا نظرش را به اطلاعت برساند!
سیصد سال بعد:- خب، ما تصمیم خود را گرفتیم. گوش های نداشته ات را باز کن!
زمین که داشت خوابش میبرد به سرعت بیدار شد و رویش بهار شد.
- به عنوان غرامت آب نبات از دست رفته ات و همچنین به عنوان تنبیهی برای احضار کردن ما، شهروندی به نام آرسینوس جیگر را به روی تو میفرستیم. شهروندی که از همان کودکی با نقاب و لباس سیاه متولد میشود و بعدا دهانت را سرویس خواهد کرد. همچنین تو را محکوم میکنیم تا ابد به دور خورشید بچرخی که خورشید از دیدن همان شهروند که رویت قدم گذاشته هم حالش بهم بخورد و حسابی آرزوی خاموش شدن بکند.
-
- الان هم بریم دیگه ما. قرار میتینگ داریم.
زمین به سرعت به حالت عادی برگشت. اما اینبار در حالی که همچون دیگر سیاره ها به دور خورشید میچرخید و خورشید هم آن نقاب دار مذکور رویش را میدید و فحش میداد.
- آخه چرا این جونور باید هر طرفی من نگاه میکنم بیاد جلو چشمم؟!
در روی کره زمین، در کشوری به نام بریتانیای کبیر، در همان زمان یازدهمین انتخابات وزارت سحر و جادو به اتمام رسیده بود.
- خب ما این وزارت رو با هدف هیچ غلطی نکردن و تبدیل کردن آن به یک ننگ افتتاح مینماییم. ما میکوبیم تو دهن این دولت اصلا.
حاضران که ایستاده بودند و به اولین سخنرانی وزیر جدید جامعه جادوگری نگاه میکردند، پوکرفیس وارانه یک نگاه به یکدیگر کردند و سپس تنها با یک انگشت او را تشویق کردند. آرسینوس هم تعظیمی بسیار خفن رو به جمعیت کرد که به موجب آن کلاه و نقابش فرو رفتند در هم.
در خارج از زمین، خورشید اندکی کبود شد.
- مرتیکه ***، وزیری مثلا! یکم مثل آدم رفتار کن خب. سخت نیست به زوپس قسم. همچین رفتار میکنه انگار مثل بعضیا با یه کیلو ریش به دنیا اومده و بعدا هم دیکتا...
چندین ماه بعد:- سلام ریگولوس، یه دیقه بیخیال دزدیدن اون صندوق صدقاته شو، میخوام معاونت کنم.
- چی؟ معاون؟ میتونم بازم چیزی بدزدم؟
- آره، برای مثال همین الان نشان معاونتت رو از جیب من دزدیدی.
- من اصلا دارم میمیرم الان از خوشحالی.
- نمیر.
-
خورشید یک نگاه به عطارد و زهره کرد.
- بیاید جلوی من رو بگیرید که چشمم نیفته به این فقط. گند زد به کل جامعه جادویی با اون وزارتش. برداشت یه دزد رو کرد معاونش.
روایت است شورای زوپس به دلیل خنده بسیار زیاد از این وضعیت دچار کبودی و تغییر رنگ شدند حتی.
- یه بسته پاپ کورن بیارید بزنیم تو رگ دور همی. عالیه این بشر!
- پاپ کورنمون تموم شده آخه!
- برو بخر از سر کوچه!
- باشه.
سوال مخصوص دانش آموزان رسمي:
٢- خب شما رسمي هستين و ميتونيد ٥ امتياز بيشتر جواب بدين! علتش چيه؟
يعني، منظورم اينه اصلا چه دليلي باشه كه شما بتونيد ٣٥ نمره جواب بديد اوني كه پست ثبت نام رو نديده يا ديرتر از شما عضو شده نتونه! به نظرتون منطقيه همچين كاري؟
حكيمانه س؟
خودتون رو بذاريد جاي يك فيلسوف قانون گذار و من رو قانع كنيد
رول بودن پاسخ شما الزامي نيست! ميتونيد توضيح بديد صرفاً. ٥امتيازاین اقدام، یکی از بیشمار اقدامات مدیریت مدبر مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میباشد که به منظور آسان تر کردن و همچنین ایجاد انگیزه نوگلان باغ دانش برای شرکت در هاگوارتز ایجاد شده است. همچنین برای درک اثرات بیشتر این اقدام میتوان کتاب "هیپوگریف های شاعر" را مطالعه کرد که در آن ذکر شده است که این حرکت موجب تحرک بیشتر دانش آموزان خسته، تنبل و بدبخت میشود و آنها را وادار میکند که بیفتند دنبال
یک لقمه نان پنج نمره بیشتر تا دروسشان را پاس کنند و سپس با انجام انواع حرکات موزون موجبات خنده و شادی اساتید خود را فراهم آورند.