پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
ارسال شده در: شنبه 13 خرداد 1396 21:53
تاریخ عضویت: 1393/07/19
تولد نقش: 1393/07/20
آخرین ورود: شنبه 24 آبان 1404 13:49
از: مسلسلستان!
-بکنم یعنی ارباب؟

-بکن!
آرسینوس ناراحت شد. آرسینوس دلش شکست. یاد تمام آن خاطرات قدیمی با نقابش افتاد. وقتی که در زمان های قدیم از هاگوارتز به خانه میآمد تا در آغوش نقابش آرام بگیرد. دستپخت خوشمزه نقابش را هیچوقت فراموش نمیکرد. ارزشمندترین خاطرات کودکیاش، مربوط به اوقاتی بود که نقاب، موهای آرسینوس را برایش میبافت. هربار که آرسینوس اسهال میشد، نقاب بود که در کنار مرلینگاه منتظر او مینشست و همزمان برای او آب نمک درست میکرد. حتی نقاب در انتخاب لباس عروسی آرسینوس هم نقش داشت. نقاب بود که در تمام دوران بارداری از آرسینوس مراقبت میکرد. نقاب بود که بچه آرسینوس را مانند بچه خودش بزرگ کرد. نقاب بود که در لحظات پایانی عمر آرسینوس در خانه سالمندان، وصیتنامه او را نوشت. و درنهایت هم نقاب بود که آرسینوس را با دست های خودش به خاک سپرد. نقاب، همدم و یار واقعی آرسینوس بود.
-بِکَن اون لامصبو دیگه.

و درحالیکه گونه های آرسینوس از اشک خیس شده بود، تیر آخر را بر پیکر بیجان نقابش زد؛ دست های نمک نشناسش را بالا برد و نقاب را در آورد...
-

-

لرد با دیدن چهره واقعی آرسینوس، به طور نامحسوسی بر خود لرزید.
-خب ما معتقد شدیم که ارزشمندترین داراییت قطعا همون کراواته. بزن نقابتو.

کدومتون نفر بعدیه؟
وینکی از زیر دست و پای بقیه مرگخواران رد شد و به لرد رسید.
-جن؛ چقدر گونیت کوچیکه. نکنه میخوای همین گونی رو به عنوان ارزشمندترین... عه... چیکار میکنی جن؟ بذارش کنار. بذارش کنار اونو.
عه! عــه... -ارزشمندترین دارایی وینکی، ارباب بود. هرچند ارباب دارایی وینکی محسوب نشد ولی وینکی خیلی باهوش بود و خودشو درگیر معنی کلمات نکرد. وینکی جن خووب؟

و وینکی، لرد را درون یک گونی کرد.
ویرایش شده توسط وینکی در 1396/3/13 22:09:31
ویرایش شده توسط وینکی در 1396/3/14 21:40:36
Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are
MOSALSAL