- ولى به نظر من بهتره نظرسنجى نكنيم و هركسى خودش بفهمه كه چي دوست داره و چى رو بايد فدا كنه!
مرگخوار ناشناسى اين را گفت و لابلاى مرگخواران ديگر ناپديد شد.
اما خب... ناشناس بودنش باعث نمى شد بقيه موافقش نباشند!
همان زمانى كه مرگخواران، داشتند به توافق مى رسيدند كه هركس برود و خودش بفهمد چه چيزى را بايد قربانى كند، صداى فرياد پالى از اتاق كنارى به گوش رسيد:
- ليسا، ميشه يه لحظه بياى؟
ليسا با تعجب به سمت اتاق كنارى رفت و گفت:
- چى شده پالى؟
...آهاااعا.. كمكـم كـ...!
اما صداى جيغ ليسا، قبل از آنكه به گوش مرگخواران حاضر در اتاق برسد، خفه شد!
مرگخواران هنوز بحث مى كردند و اشياى محبوبشان و ايده هايى براى نجات دادن آنها به اشتراك مى گذاشتند كه صداى فرياد پالى دوباره پيچيد:
- لينى، ميشه يه لحظه بياى؟
و لينى هم رفت.
براى دقايق متوالى، پالى به همين منوال پشت سر هم افرادى را صدا مى كرد؛ رز، دلفى، وينكى، آماندا، آستوريا و... .
اتاق كنارىپالى كه صورتش گل انداخته بود، به آرامى گفت:
- ديگه تموم شدن آقاى لسترنج!
رودولف با علاقه به گونى جنبانى كه صداى عجيبى مثل «ممم مم اووممم!» از خودش خارج مى كرد نگاه كرد و گفت:
- ميدونم پالى... آفرين! حالا تمام موجودات مورد علاقم رو جمع كرديم... فقط مونده يكى!
پالى عقب عقب رفت!
- ميدونى پالى، من به همه تون علاقه ى خاص دارم... حتى به تو كمى بيشتر! ولى مشكل اينه كه ممنوع الدوئل و ممنوع الغر شدم!
بدون شماها، هنوزم اون بيرون ساحره هست، ولى بدون دوئل و غر ميميرم!
اميدوارم دركم كنى پالى!
و اينچنين شد كه رودولف با يك حركت سريع، پالى را هم در گونى فرو كرد تا مجموعه اش تكميل شود!
نزد ولدمورترودولف گونى را جلوى پاى ولدمورت انداخت و گفت:
- ارباب!
آوردم! آوردم همه ى مورد علاقه هام رو قربونى كنم تا شايد منو ببخشين!
- ... مورد علاقه هات؟ اميدوارم منظورت قمه هات باشه!
- نه ارباب... ساحره ها رو آوردم!
دويدن خون به چهره ى خشمگين ولدمورت نمايان بود.
- دقيقا چندتا از مرگخواران مؤنثمون رو جمع كردى آوردى، رودولف؟
- همه شون ارباب! حالا ديگه حتماً مى بخشين؟
رودولف مى خواست نصف جمعيت خانه ى ريدل را قربانى كند! قصد ولدمورت از قضيه ى فدا كردن عزيزترينها، سنجش وفادارى مرگخوارانش بود نه قتل عامشان!
- نه تنها نمى بخشيم، بلكه ممنوع النقدت هم ميكنيم مردك بى حيا! همين الان مرگخوارانمون رو ول ميكنى برن!
رودولف گره سر گونى را باز كرد و موجى از ساحره ها از آن تخليه شد!
- فوراً بريد و عزيزترين افراد يا اشياتون رو براى قرباني كردن بياريد!