1.آپارات کنید یا با جارو برید فرقی نداره، فقط برید سمت دوال پا ها به طوری که سر مراسم جفت گیری برسید، اونا خیلی از آدمای عادی میترسن، یه جوری رامشون کنید و کاری کنید کاری که دلتون میخوادو واستون انجام بدن. (25 نمره)
برق شادی در چشمان دورا، پس از خروج پیوز از کلاس، درخشید. او قبل از آمدن به هاگوارتز با وجود اصالتش مبحث علوم مشنگی را خوانده بود.او باور داشت، جادو حلال اغلب مشکلات است ولی استفاده بیش از اندازه ی آن موجب تنبلی میشود.
او فورا به سمت خوابگاه هافلپاف رفت. کتاب های خود را زیر کرد... رو کرد... دوباره زیر کرد... دوباره رو کرد... سرانجام کتابی مشنگی به نام درمان ناباروری را یافت و شروع به نوت برداری کرد.در همان حال به این اندیشید که سرانجام دکتری چیزی بشود.
نمونه اسپرم از مذکر و تخمک تحت یک بیهوشی کوتاه و موقت از مونث گرفته می شود، سپس اسپرم و تخمک در آزمایشگاه جنین شناسی در محیط کشت مجاور یکدیگر قرار داده می شود تا اسپرم خودش وارد تخمک شده و آن را بارور کند. به تخمک لقاح یافته، جنین گفته می شود. جنین تک سلولی شروع به تقسیم می کند و یک جنین چندسلولی ایجاد می شود. جنین پس از 48 تا 72 ساعت به رحم مونث منتقل می شود تا در آنجا لانه گزینی کند و بارداری انجام شود.دورا به ساعتش که تقویم هم داشت، نگاهی افکند. حداکثر سه روز فرصت داشت. پنج ساعت بعد دورا توانست چمدانی پر از لباس برای آزمایش، معجون های بیهوشی و لوازم آزمایشگاهی را آماده کند. او حدود سه ساعت را صرف لباس ها و نیم ساعت را صرف آماده سازی لوازم جانبی کرده بود. بقیه تایم را نیز توسط یاد گرفتن نقشه بر باد داد.
حدود یک روز بعد دورا از نشستن بر روی جارویش، آن هم با
لباس هایی که مردم ایران میپوشیدند، خسته از جارویش پایین پرید. پس از کمی گشت و گزار در جنگل بالاخره با جانداران مورد نظرش رو در رو شد:دوال پاها!
به سرعت چمدان خود را باز کرد و در آن به دنبال لباس آزمایشگاهیاش گشت. پس از پوشیدن لباسش، چادری را بیرون کشید و برپایش کرد. وارد شد. طبق گفته ی فروشنده، درونش شبیه آزمایشگاه طراحی شده بود.پس از چیدن چادر، به همراه معجون بیهوش کننده ازچادر خارج شد.
دورا با آرامش به صحنه ی رو به رویش نگاه کرد. سپس زمزمه کرد:
_من قراره دکتر بشم! پس چیزی نیست. چیزی نیست.
زمانیکه به نظرش دوال پاها دیگر به اطراف اهمیتی نمیدادند، از پشت پاورچین پاورچین، نزدیک شد. معجون را درون برکه ریخت و منتظر ماند. دو ساعت و چهل و شش دقیقه بعد، پنج دوال پا بیهوش شده بودند به غیر از آنهایی که دورا مد نظر داشت! چاره ای نبود. دورا فرصت زیادی نداشت و باید دست به کار میشد. یک دوال پای مونث و مذکر انتخاب کرد. آنها را رسما زن و شوهر اعلام کرد و کار خود را آغاز کرد.
دو روز بعد او جنین را به بدن دوال پای مونث باز گرداند. سپس آن هارا که چند روز در چادر زندانی شده بودند، به آغوش طبیعت بازگرداند.
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2.به نظرتون راه حل این که اونا منقرض نشن چیه؟ (5 نمره)
دورا به پش تریبون رفت و سخنرانی خود را در باره ی مسئله جلوگیری از انقراض دول پا ها آغاز کرد.
_امروزه علم راه های زیادی رو برای جاندارانی که توان تولید مثل ندارند، شناسایی کرده است.
مشنگ ها هرگز چیزی به نام جادو نداشتهاند و توانستهاند بدون آن مستقل و پیروز باشند.
ما از وجود مشنگ ها و ابتکارهایشان آگاهیم اما آنها از وجود ما و جادو بی اطلاع هستند!
اینجا میتوان گفت یک هیچ به نفع ما!
ایدهی من برای حل این مشکل استفاده از روش های مشنگیست، البته این امر به وسیله ی جادو بسیار آسوده تر میشود.
در اینجا ما از روش (IVF) استفاده کرده ایم.
روش های فراوانی نیز وجود دارند که فرصت توضیح نیست.
خسته نباشید.
و صدای دست زدن شنوندگان به قعر آسمان رفت.