تام به آرامی در اصطبل را بست؛ به تسترال مادهای که تازه زائیده بود تکیه زد و شروع به حل تکالیفش کرد.
تکلیف جلسه ی اول مراقبت از موجودات جادویی!
1. یک جانور رو انتخاب کنین و توضیح بدین که چطور میشه نوع جانورنماش رو از واقعیش تشخیص داد. (5 امتیاز)
سوال، برای یک فرد عادی چالش برانگیز میتوانست باشد، اما تام فرد عادیای نبود! او روزها و هفتهها با تسترال ها زندگی کرده بود و خوب آنها را میشناخت. قلم به دستش گرفت و نوشت.تسترال!... نه فحش ندادم.
انتخابم تستراله.
به نظر من خیلی سادهست.
ببینید، تسترال به خودی خودش خیلی لاغر و دچار سوءتغذیهست. برای همین، وقتی یه تسترال واقعی میبینی همیشه ی مرلین دنده هاش زده بیرون و صورتش استخونیه.
ولی وقتی یه آدم تسترال میشه از این خبرا نیست!
وقتی یه جادوگر/ساحره خودش رو تبدیل به تسترال میکنه، اونم توی وضع امروز جامعه که همه ماشاالمرلین اضافه وزن دارن، چربیهاش دور دنده و صورت رو میگیره و به آسانی قابل شناسائیه.
البته به همین دلیل ملت خیلی تبدیل به تسترال نمیشن، چون گل به خودی هم میزنن این شکلی و شما یکی ببینتت بگه "عجب تسترالی شدی" خب مسلماً کروشیوت به راه میشه.
ولی این چیزی بود که من بلد بودم و طبق تجربیاتم دیده بودم.
شماهم حالا نمره رو بده یه جوری نیشتون رو تیز میکنیم که راضی باشین. 2. فرض کنین به شما حق انتخاب دادن که یک جانور رو به میل خودتون برای جانورنما شدن انتخاب کنین. چه جانوری رو انتخاب میکنین؟ چرا؟ (4 امتیاز)
هوووم... کمی سوال پیچیدهای بود. تام خیلی تابهحال به اینکه چه جانوری دوست دارد بشود فکر نکرده بود؛ اما ناگهان چیزی به ذهنش رسید.ببینید، همونطور که از
عکس کارت ملی من مشخصه، بنده به حجاب و پوشش بسیار اهمیت میدم.
به همین دلیل انتخاب من خفاشه. چون میدونه حجاب محدودیت نیست، بلکه مصونیت است و همیشه مرلین این موجود حجابش رو رعایت کرده و به مانند آبنباتی پلمپ، از گزند موذیان در امانه!
3. دوست داشتین جانورنما بشین؟ چه آره و چه نه، دلیلش رو بگین. (1 امتیاز)
تام از بالای شانهاش نگاهی به خانه ی ریدلها انداخت و شروع به نوشتن کرد.معلومه که دوست دارم!
اگه جانورنما شم میتونم بالاخره برگردم داخل.
میتونم برم پیش بانو مروپ از میوههاش بخورم
، برم پیش ارباب انقدر حرف بزنم که از اتاق بندازنم بیرون
، برم پیش آگلانتاین پیپشو با خاک پر کنم خفه شه بیفته دنبالم
، برم...
و باقی نوشته هایش با آبی که از بینیاش سرازیر شده بود و از زیر نقابش در حال چکیدن بود ناخوانا شد...