خلاصه: یکی از گیاه های مورد علاقه لرد، عاشق گیاه دیگه ای می شه و در اثر پیوند این دو تا، درخت عجیبی وسط گلخانه بوجود میاد.
درخت میوه های رنگارنگی داره و ادعا می کنه هر کسی که از میوه هاش بخوره به مدت یک ساعت به یکی از آرزوهاش می رسه. ولی برای بدست آورد میوه باید هر کاری درخت می خواد براش انجام بدن. درخت هم از فرصت استفاده می کنه و براشون هفت خوان طراحی می کنه!
در این مرحله، بعد از مقداری ضرب و جرح لرد سیاه، دستور می ده که برای لرد، زن بگیرن.بلاتریکس همه داوطلب هارو کنار زد و فقط خودش موند. اما..._ولی ما قصد ادامه تحصیل داریم!
با این سخن لرد، مرگخواران سر هایشان را بالا آوردند و با تعجب به لرد و بلا زل زدند.
بلا که چشم هایش از شدت غم میپرید، به سمت لرد برگشت و با مظلوم ترین حالت ممکن شروع به صحبت کرد._ارباب من! آیا من رو نمی پسندید؟
لرد که بین دوراهی عجیبی قرار گرفته بود، باید بین ناراحت شدن وفادار ترین یارش و ازدواج با وفادار ترین یارش، یکی را انتخاب میکرد.
البته، فکر نکنید که لرد از ناراحت شدن مرگخواری ناراحت میشد؛ حتی اگر وفادار ترین می بود! بلکه بلا تنها مرگخوار بدرد بخورش بود و او نمیخواست که آن یکی را هم از دست بدهد._خیر بلا، بنده علاقه ای به ازدواج ندارم. اون هم بخاطر یک درخت که حتی معلوم نیست راست میگه یا نه!
بلا که کمی از شدت ناراحتی اش کم شده بود، دوباره مظلوم شد._حتی به خاطر من ارباب؟
_خاله تو تلا میتوای اددواد تنی؟ من تولو دوشد دالم.
این کوین کارتر، بچه کوچکی بود که بلاتریکس را خاله بلا صدا میزد! بلا که نمیخواست دست لرد بهانه ای بدهد سریع جواب کوین را داد._آخه کس دیگری، مناسب با شرایط ارباب، پیدا نشدند.
_چرا! هست که! مثلا دوریا... هم اصیله، هم خوشگله، هم لایقه، هم اسلایترینیه، هم پر ابهت... البته ایزابل هم هست ولی اون سنش کمه.
هکتور دوباره شروع به مزخرف گفتن کرده بود! آخر وقتی بلا به این درشتی آنجاست، دوریا باید همسر لرد میشد؟ بلا عصبی به هکتور نگاه کرد و در همان حال، هکتور، از ترس و بدون دخالت بلا، بیهوش شد.
دوریا با وقار جلو آمد. _این افتخار بزرگیه که همسر ارباب بزرگ بشم.
_ولی سرورم!
_کافیه بلا... باید فکر کنم!
چند دقیقه بعد...
لرد سیاه وارد سالن عمارت ریدل شد. بلا که در این چند دقیقه، به اندازه یک سالش استرس کشیده بود، با دیدن لرد به سرعت سرپا شد.
لرد روی صندلی مخصوصش نشست.
_خب... بنده فکر کردم و تصمیم گرفتم... از اون جهت که... هم بلا و هم دوریا دارای ویژگی های خوب برای همسری بنده هستند... برای انتخاب همسر برای بنده، یعنی لرد سیاه، مسابقه ای بین دوریا و بلاتریکس شکل میگیره... و داوران مسابقه، مروپ گانت و مارولو گانت هستند.
_____________________________________
اگر جایی ایرادی دیدین جغد بدین درست کنم.
لطفا چیزی رو به خودتون نگیرین و بر نخوره.من یه تازه واردم به هرحال.
ویرایش شده توسط تلما هلمز در 1402/8/6 15:27:23