تاریخ عضویت: 1402/05/17
تولد نقش: 1402/05/29
آخرین ورود: جمعه 5 اردیبهشت 1404 14:24
پستها:
176

- اصلا چه جوری توی اهرام مصر گذاشتتش؟
- اصلا سوال مهم اینه... کی اربابو مسموم کرده؟
- اینا به کنار... چرا اربابو مسموم کرده؟! چرا دامبلدور نه؟ چرا یکی از اون ویزلی هارو نه؟
در میان این همه سوال هایی که ذهن مرگخواران را مشغول خود کرده بود هیزل که دوباره فاز افراد همهچیزدان را گرفته بود محکم در سوتش دمید و همه را ساکت کرد.
- جواب تمامی این سوال ها مشخصه. تنها کسی که میتونه ارباب رو مسموم کرده باشه...
- شاید خودت بودی.
هیزل بسیار عصبی به سمت مرگخواری که حرفش را قطع کرده بود و از همه مهمتر به او تهمت زده بود برگشت.
- چی ؟
- تو تنها کسی بودی که وقتی ما به جنگل رفته بودیم پیش ارباب بودی.
- اولا اگه من اربابو مسموم کرده بودم میومدم خبر مسموم شدن اربابمو میدادم؟ یا اصلا الان اینجا داشتم با شماها دنبال پادزهر می گشتم؟
-حرفت منطقیه...
هیزل چشم غره ای به او رفت و حرف قبلیش را از سر گرفت.
- دوستان تنها مصنون های ما برای این جنایت...
- وزارت سحر و جادو؟
- دقیقا چرا وزارت خونه باید همچین کاری رو با ارباب بکنه؟ میشه یکم منطقی باشین! تنها اشخاصی که میتونن همچین کاری رو بکنن...
- ماگل ها؟
- وایی از دستتون کلافه شدم! نه، نه، نه! ماگل ها توی خابشون هم نمیتونن به ارباب آسیب بزنن. محفلی ها! مضنون های ما محفلی ها هستن.
- اوه درسته. این خیلی منطقیه...
هیزل چشم غره ای به مرگخواران رفت و بعد بادبزنش را از جیبش بیرون آورد و شروع به باد زدن خود کرد.
مرلین که از دست همگی عاجز شده بود گفت:
-دوستان! سوال اصلی رو فراموش کردین: اینکه چرا پادزهر توی اهرامه مصره؟

- اصلا سوال مهم اینه... کی اربابو مسموم کرده؟

- اینا به کنار... چرا اربابو مسموم کرده؟! چرا دامبلدور نه؟ چرا یکی از اون ویزلی هارو نه؟
در میان این همه سوال هایی که ذهن مرگخواران را مشغول خود کرده بود هیزل که دوباره فاز افراد همهچیزدان را گرفته بود محکم در سوتش دمید و همه را ساکت کرد.
- جواب تمامی این سوال ها مشخصه. تنها کسی که میتونه ارباب رو مسموم کرده باشه...
- شاید خودت بودی.
هیزل بسیار عصبی به سمت مرگخواری که حرفش را قطع کرده بود و از همه مهمتر به او تهمت زده بود برگشت.
- چی ؟

- تو تنها کسی بودی که وقتی ما به جنگل رفته بودیم پیش ارباب بودی.
- اولا اگه من اربابو مسموم کرده بودم میومدم خبر مسموم شدن اربابمو میدادم؟ یا اصلا الان اینجا داشتم با شماها دنبال پادزهر می گشتم؟

-حرفت منطقیه...
هیزل چشم غره ای به او رفت و حرف قبلیش را از سر گرفت.
- دوستان تنها مصنون های ما برای این جنایت...
- وزارت سحر و جادو؟

- دقیقا چرا وزارت خونه باید همچین کاری رو با ارباب بکنه؟ میشه یکم منطقی باشین! تنها اشخاصی که میتونن همچین کاری رو بکنن...
- ماگل ها؟
- وایی از دستتون کلافه شدم! نه، نه، نه! ماگل ها توی خابشون هم نمیتونن به ارباب آسیب بزنن. محفلی ها! مضنون های ما محفلی ها هستن.
- اوه درسته. این خیلی منطقیه...
هیزل چشم غره ای به مرگخواران رفت و بعد بادبزنش را از جیبش بیرون آورد و شروع به باد زدن خود کرد.
مرلین که از دست همگی عاجز شده بود گفت:
-دوستان! سوال اصلی رو فراموش کردین: اینکه چرا پادزهر توی اهرامه مصره؟
{زِندِگیــت هَمون رَنگـی میشِـہ که خودِت نَقاشـیش میکُنـے🎨🦋}