هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۰:۱۴ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸

آندریا کگورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۱۳ دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۱ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
از کوچه دیاگون پلاک شیش
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 144
آفلاین

1)خود را در یک جمله،به شیوه اوباشانه معرفی کنید.
آندریایی هستیم خاک پای هرچی اوباشیِ بامرامه!

2)علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟
راسیتش اول دلمون به حال داش کریسمون سوخت گفتیم بیایم تهنا نباشه ولی الان یه حس عجیبی بهمون دس داده که بش چی میگفتن؟...عاااا اره حس تعلق داشتن!
اومدیم آباد ... چی ... یعنی به آشوب بکشیم هرچی هست و نیست رو !

3)یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.
بیرون آوردن تکه های شکسته چوب دستی از زیر تخت خود و فرو کردن آن در حلق گادفری.

4)رولی کوتاه درباره واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.
همینجوری داشتیم واس خودمون تو کوچه راه میرفتیم بی خبر از آینده نامعلوممون و بدبختیایی که هنوز به سرمون نیومده. درحالی که افکاری مثل کارتن خوابی و بیکاری تو مغزمون بندری میزد چشمون خورد به یه اعلامیه:

نقل قول:
مدیریت جدید کریس چمبرز به اطلاع میرساند:ثبت نام اوباش به زودی شروع شده و فرم ثبت نام در همینجا قرار داده میشود،لطفا اوباشانه وارد شوید!


اقا مارو میگی انگار مدیریت هاگوارتزو بهمون دادن یجوری دوییدیم اولین نفر برسیم که هنوزم پاهامونو حس نمیکنیم. درو که وا کردیم به هرچی شب بیداره لعنت فرستادیم.
جمعشون بدجوری جمع بود اقا. ولی واسمون خیالی نی اول و آخر جامون همینجاس.

قربون شوما ! عزت زیاد!



پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۰:۰۳ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۸

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
اشلی!
سلام!چه درخواست های پشت سر همی،ذوق کردم!
اشکالی نداره،از ویژگی های اوباش بودن غیرقابل پیش بینی بودنه...
کارهای اوباشانتون زیادی مهربانانس،یکم بزنید چند نفرو بکشید مثلا،حالا آشنا میشید با کارهای مدنظر ما!
رولتون خیلی طولانیه ها!خسته نشین .فعلا بپرید جوجه ها رو بگیرید بیارید بالاپشت بوم بزنیم بخوریم،باز شما یه سودی داشتید،گادفری که ساختمونو به گند کشید.
تایید شد!


هوریس
سلام هوریس!این طرفا؟البته تو رول جواب دادید!
هوریس شما کلا به جواب دادن به فرم و قوانین اعتقادی ندارید؟
اینهمه سوال طرح کردیم خیر سرمون!
اولین عضو؟چهار نفریم الان هوریس خان!بیاین تو،ما همیشه به یه عضو با تجربه نیاز داریم.
با خوشحالی تایید شد!

پ.ن:یادتون نره پخاتونو چک کنید!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸

هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۲۳ جمعه ۳ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۳ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰
از می عشق تو چنان مستم، که ندانم که نیست یا هستم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 279
آفلاین
کریس لحظه‌ای پشت میز متوقف شد و سعی کرد به جای تار عنکبوت و گرد و خاک، آینده‌ی مقر را متصور شود. اوباش پرشمار گولاخ هیبت با خالکوبی‌های سطان غم مادر، یادگاری‌ها و غنایم به دست آمده که سطح میز را پر کرده و خدم و حشم و نوچه‌هایی که از کنج ردایش آویزان شده‌اند. تعدادی چماغ، قمه، کپوری، ابرچوبدستی و سایر سلاح‌های سرد و گرم نیز به دیوار آویزان بود. اما کریس از قوه تخیل خوبی برخوردار نبود و هرکاری کرد افکارش جلوه بصری پیدا نکرد و تنها پیکر خودش را در آن اتاق تار عنکبوت بسته دید. خود خودش. تنهای تنها. ناامیدانه روی صندلی زهوار در رفته‌ای که پشت میز بود نشســــ...

- هــوی! چشم باز کن ببین نشیمنتو کجا می‌ذاری!

کریس یک قد از جا پرید و زیرش را نگاه کرد. به جای صندلی زهوار در رفته، هوریس اسلاگهورن چمباتمه زده بود روی زمین.

- پروفسور اسلاگهورن!

هوریس یکی از بطری‌های نیمه پری که زیر میز چیده شده بود را در دست گرفت و به کریس تعارف کرد.

- بزن روشن شی.

- شما کجا؟ این جا کجا؟

- ای بابا ... به خاطر یه مشت بهتون بی اساس مثل «اغفال دانش آموزان» و «اختلاس از بودجه مدرسه» از هاگوارتز انداختنمون بیرون. لردم گفت «حالا که نمی‌تونی چشم و گوش ما تو اون مدرسه باشی دیگه چیزی جز یه نون خور اضافه نیستی پیر مرد. تو خونه ریدل بهت نیازی نیست.» من موندم و این خرابه متروکه و این بطریا.

به نظر می‌رسید کریس اولین عضوش را پیدا کرده. به هر حال دسته اوباش بدون عضوی مست و لایعقل و آس و پاس که نمی‌شد.


ویرایش: آقا اجازه؟ ما پستمونو قبل وجود فرم و اینا نوشتیم بعد فهمیدیم ارسال نشده الان فرستادیمش. الان میبینیم فرم هم تعبیه شده.

1)خود را در یک جمله،به شیوه اوباشانه معرفی کنید.

هوری هستم، یک دلربا!


2)علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟

نصف شبا بطری به دست تو خیابونای هاگزمید تلو تلو خوران راه برم و آواز بخونم.

الان که فکر میکنم خیلی ربطی به عضویت نداره ولی فقط یه اوباش این کارو میکنه ... مگه نه؟


3)یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.

الان که بیشتر فکر میکنم میبینم جوابی که به سوال قبل دادم به درد این جا میخوره! پس این جا به سوال قبل جواب میدم.
راستش ساحره‌های نسل جدید خیلی افاده‌ای شدن. کلی ادا و اطوار دارن. از مرلین که پنهون نیست از شما چه پنهون ... من دوره قبلی تدریسم تو هاگوارتز روزانه اقلا سه مورد مخ میزدم. ترم قبل کلا یه مورد بود که اونم فهمیدم فنریر معجون مرکب پیچیده خورده که تو دفترم گازم بگیره. گفتم شاید تو دسته اوباش چنتا ساحره جوان خاکی و بی قر و قمیش پیدا کردم که با من پیرمرد راه اومدن.


4)رولی کوتاه درباره واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.

جواب اینم قبل از فرم مطرح شده!


ویرایش شده توسط هوريس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۱۳ ۰:۱۹:۲۰

ز خاک من اگر گندم برآید،
از آن گر نان پزی مستی فزاید! تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
1)خود را در یک جمله،به شیوه اوباشانه معرفی کنید.
دیوونه ای غیر قابل پیش بینی!


2)علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟
آشوب کشیدن هاگزمید و این طرفا!


3)یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.
جفتک چارکوش!
صدای بلند دیوونه کننده ی موسیقی!


4)رولی کوتاه درباره واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.
درحالی که دور و ورای هاگزمید میپلکیدیم، جوجه سیزده مونو بگیریم، مرغ فروش که جوج مارو پاک میکرد ما رو به روی مغازه اعلامیه رو دیدیم، مرغو ول کردیم همون موقع با جفتک وارد اینجا شدیم!


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
اهم اهم!
سلام آقای ناقلای متشخص!
از گزینه سه خیلی خوشم اومد،کار اوباشانه ی جالبی بود.
و درمورد رول...اولا که فیلم ترسناک کمتر نگاه کن،دوما که در بدو ورود ساختمانو کثیف نمودی؟الان میدونی باید چقد گالیون بدیم تمیزش کنن؟صبح یکی رو آوردم گرد و غبار و تار عنکبوتا رو تمیز کرد!تایید شد آقا تایید!بیا برو تو مرلینگاه ساختمون زودتر!


پ.ن:پختون رو چک کنید و تصویر رو توی امضاتون قرار بدید.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸

ریونکلاو، محفل ققنوس

گادفری میدهرست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۷:۱۷:۵۲
از خونت می خورم و سیراب میشم!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
ریونکلاو
پیام: 247
آفلاین
1) خود را در یک جمله، به شیوه اوباشانه معرفی کنید.

آی اَم یه ناقلای متشخص! (ضمن گفتن این جمله سرش را با حالتی اوباش طور به چپ و راست تکان می دهد.)

2) علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟

اگه زامبی ها حمله کنن و دنیا رو بگیرن، لازمه که مهارت های اوباش گونه رو در حد استادی بلد باشم.

3) یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.

تیکه تیکه کردن چوبدستی های گریک و قایم کردن اون تیکه ها زیر تخت آندریا.

4)رولی کوتاه درباره واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.

شب از نیمه گذشته بود. از آسمان باران و برف و تگرگ می بارید. زامبی ها از شمال، جنوب، مشرق و مغرب به خیابان های هاگزمید هجوم آورده بودند. گادفری در حالی که اره برقی اش را در زاویه ی 360 درجه می چرخاند، از بین جمعیت زامبی ها راه باز می کرد. کله های زامبی ها یکی پس از دیگری روی زمین می افتادند. شعبده باز کله ها را برداشت و همان طور که با آن ها روپایی می زد، به اره کردن کله های بقیه ی زامبی ها ادامه داد.

به تدریج کمبود عشق، خستگی، گرسنگی، تشنگی و از همه مهم تر نیاز شدید به مرلین گاه بر گادفری مستولی شد. در همین هنگام، تابلویی با این مضمون توجه شعبده باز را به خود جلب کرد:

نقل قول:
مدیریت جدید کریس چمبرز به اطلاع میرساند: ثبت نام اوباش به زودی شروع شده و فرم ثبت نام در همینجا قرار داده میشود، لطفا اوباشانه وارد شوید!

گادفری چند تا کله زامبی به دست گرفت؛ شانه هایش را عقب و سینه اش را جلو داد؛ با ژستی اوباش طور وارد ساختمان اوباش شد و هنوز داخل نیامده پُکید و همه جا را زرد کرد.


ویرایش شده توسط گادفری میدهرست در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۱۲ ۲۳:۲۵:۰۴
ویرایش شده توسط گادفری میدهرست در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۱۲ ۲۳:۳۰:۲۵



پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فرم عضویت در گروه اوباش هاگزمید،اوباشانه پر کنید!
.........
1)خود را در یک جمله،به شیوه اوباشانه معرفی کنید.


2)علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟


3)یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.


4)رولی کوتاه درباره واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.


ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۱۲ ۲۲:۱۸:۴۱

Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۷:۲۹ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
هاگزمید
مردم هاگزمید درحال رفت و آمد بودند،هر از چندگاهی پیش میامد که کسی در آن هیاهوی خرید و سرگرمی،نیم نگاهی به ساختمان قدیمی و پنجره های تار عنکبوت بسته ((اوباش هاگزمید))بیاندازد.اکثر مردم وقتی درب این ساختمان را قفل شده میدیدند لبخندی گوشه لبشان جای میگرفت،هیاهو و آشوبی که لیسا و دار و دسته اش ایجاد کرده بودند به این زودی ها از یاد مردم شهر هاگزمید و دانش آموزان بازدید کننده نمیرفت.
در میان این لبخندها و تجدید خاطرات،کسی به کریس چمبرز که پاورچین پاورچین به سمت در رفت و قفل آن را باز کرد،توجهی نکرد.
اگر کسی کریس را در آن حالت میدید،میفهمید چه اتفاقاتی در انتظار هاگزمید است،او با یک کیف پر از کاغذها و برنامه هایی که برای اوباش و هاگزمید چیده بود،به سمت میز خاک خورده ای که حالا برای او بود میرفت.
...
...
چند روز بعد مردم هاگزمید با تعجب و ترس،به بنر بزرگی که روی ساختمان اوباش نصب شده بود،خیره شده بودند.
نقل قول:
مدیریت جدید کریس چمبرز به اطلاع میرساند:ثبت نام اوباش به زودی شروع شده و فرم ثبت نام در همینجا قرار داده میشود،لطفا اوباشانه وارد شوید!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۷ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

رگناک اولold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۲ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۷ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶
از تالار ریون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 23
آفلاین
سلام بر تمام اوباش
۱_ تاریخ عضویت از اولین شناسه خود را بنویسید.
این شناسه که خب دو نهایت سه روزه قبلی فک کنم از پاییز 87یا 86 تا یه جاهیی تو 91 بود.
۲_هدف اصلی شما جهت عضویت در دسته اوباش.
مرگخوارا خوبن زیادن محفل خوبه زیاده کاراگاه هم زیادی روشنه واسم. رول سیاه بیشتر کمی سفید دوست میدارم. حس می کنم اینجا جای کار بیشتر داره و دستمون باز تره چون خیلی از گروه ها تو کتاب رولینگانیزه شده.
۳_ یک عمل ضد وزارتی خود را شرح دهید.
۴_ اوباشانه ترین کار خود را شرح دهید.

_"خب اولا که وقتی وارد زمین شدم توسط پرتالی که تو تارتاروس ایجاد کردم (نگرانش نباشید کلا نابود شد همش جذب بنده شد تا بتونم پرتال درست کنم بیام پرتال یه چی مثل آپاراته خودتونه) با کلی جادوگر بر خورد داشتم. یه جزیره دور افتاده جز خاک هلند بود که به خاطر فرار چند تا اژدها ملت کاراگاه و جونور شناس و غیره ریخته بودن اوضاع رو درست کنن. و خب پر از جادو و اینا بود منم که برای بقا نیاز به جادو دارم خودم رو به اونجا رسوندم و درست وسط معرکه ظاهر شدم که باعث شد کل سپری که برای محافظت از مشنگا ساخته بودن کلا جذب بنده شد و بنده درست در محل آتیش چند تا اژده بودم که جذب جادوئیم به اضافه سپری که جذب کرده بودم باعث از بین رفتن کل جزیره به همراه اژدها ها و ملت جادوگر و مشنگ شد. که از اون به بعد چندین سال تحت تعقیب وزارت بودم که در مقطعی تونستن من رو به دام بندازن و تو دپارتمان اسرار تو اتاقی زندانی کنن که به تازگی از اونجا فرار کردم."

-" هی خالیبندی خوبی بود منم یه قاره رو نابود کردم"

بمب خنده کافه رو پر کرد.

-" ولی دسته اوباش جای خالی بندی و مخصوصا ارزشی بازی اینچنینی نی فک نکنم اینجا دو روزم دووم بیاری، اینجا ما نه اون محفلیای سفیدیم که واسمون مهم باشه به کسی آسیب نرسه و از این چیزا نه اون مرگخوارای از خود متچکر که فقط چند تا چیز ساده از تبهکاری بلدن، اینجا با همه ممکنه در بیافتی محفلی کاراگاه حتی مرگخوار، شرافت میان دزدا"

رگناک:

-" مگه بین دزدام شرافت هست"

ناگهان کل کافه با قیافه عبوس به سمت رگناک بر می گردن. لیسا در حالی که چوبدستیش رو زیر گلوی رگناک گرفته می گه:

-" این یه کده ابله که اوباش با اون تا الآن دووم اوردن، این یعنی اگر چیزی بدست بیاری بین همه تقسیم می شه و اگر گیر بیافتی کسی حتی نمیشناستت. البته تا قبل گیر افتادن و مردنت اینجا شاید چیزای خوبی گیرت بیاد، اینجا هم جور ادم داریم از دله دزد تا مزدور ادم کش پس حواست به زبونت باشه. تا انجام دادن اولین مامورتت باهات قهرم."



شناسه قبلیم

یاد مری و لینی (بوقی) و لونا و ققی و زینو و آسپول و فلیت و چو (بوقی) و هلنا و .... خیلی بودن نمیشه همه رو گفت خوب بخیر بازم من اومدم،

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ شنبه ۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۰:۰۹:۱۷ یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
پایان ماموریت اوباش


خب اولین ماموریت به پایان رسید و من از دو نفری که شرکت کردن تشکر میکنم.

آماندا
پستت در کل جالب بود. خوشم اومد.

نقل قول:
- جـــــیـــــــغ آرسینوس... یه کاری بکن...


سه نقطه ها اضافه بودن به نظرم.

نقل قول:
- قرار بود به هکتور زور بگه نه اینکه لینی بکشه!


لینی بکشه؟ به نظرم اگر یه "رو" داشت بهتر بود.
لینی رو بکشه!

نقل قول:
رز جیغی کشید که توجه مرگخوار ها را جلب کرد. پس از اینکه همه به رز نگاه کردند او گفت:
- لینی میدونست که به زودی توسط یکی تو خونه ریدل کشته میشه برای همین وصیت کرده بود وقتی مرد فکو فامیلاش بیان انتقامشو بگیرن!

اینجا به نظرم ایده ی خلاقانه بود. آفرین.

جسیکا

پست شما هم خیلی قشنگ بود. به نظرم توضیحات لازم رو داشت.

فقط قشمت شخصیت ریتا... ریتا یه شخصیت مغروره. پس عجیبه که بدوئه دنبال افتاد. البته این رو به چشم اشکال نبین.

توی بعضی جاها علائم نگارشی فراموش شده بودن.
بیشتر دقت کنید.


هر دوتون خوب بودید... ولی آماندا از نظر رول نویسی ( که ما بهش میگیم آشوب به پا کردن) بهتر بود. پس نشان اوباش طلایی تعلق میگیره به...

تصویر کوچک شده
آماندا!


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.