1.1- شاخدم مجارستانی Hungarian Horntail
2- اژدهای دندانه دار نروژِی Norvegian Ridgeback
3- پوزه پهن سوئدی Swedish Short-Snout
4- شکم پولادی اوکراینی Ukranian Ironbelly
5- زهر نیش پرویی PruvianVipertooth
الان خواستم بگم تقلب نکردم
2.این اژدها، اژدهای بومی دیگه ای از انگلستانه و از هم نوع ولزی خودش بسیار ستیزه جوتره. قلمروی هر اژدهای سیاه باید محدوده ای به مساحت 160 کیلومتر مربع باشه. طول این اژدها به 9 متر میرسد و فلس های زبر و ناصاف به همراه چشم های ارغوانی درخشانی داره. برجستگی هایی که در امتداد پشت بدنشه خیلی تیز و برنده س. بال هاش شبیه بال خفاشه و در انتهای دمش هم یک زایده ی میخ مانند پیکانی دیده میشه. اژدهای هبرایدی اکثر مواقع از گوشت گوزن تغذیه میکنه اما در حال حمل سگ های بزرگ و حتی گوساله ها هم مشاهده شده. خاندان جادوگری مک فاستی که قرن هاست در هبراید زندگی میکنن از روزگاران کهن مسئولیت رسیدگی به اژدهای بومی خودشون رو به عهده دارن.
3.- چی؟ میخوای بری اژدها ببینی؟ دیوانه شدی؟
- واقعا هیجانی نیست؟ مطمئنا لذت بخشه! کلی کیف میکنیم. این آرزوی دیرینه ی منه!
لینی با ناباوری به لونا که روی زمین زانو زده بود و در حال بیرون ریختن محتوای چمدانش بود زل زد و نمیدانست در مقابل این آرزوی عجیب چه بگوید. لینی اشاره ای به چمدان کرد و پرسید:
- حالا دنبال چی میگردی؟
لونا که سخت مشغول گشتن بود با حواس پرتی پاسخ داد: عکس کوه.
لینی که اصلا لونا را درک نکرده بود، بدون توجه به او به سمت تخت رفت و بر روی آن ولو شد. او امیدوار بود که تمام حرف های لونا یک شوخی مسخره بیشتر نباشد.
- هر وقت حالت جا اومد منو بیدار کن.
اما قبل از اینکه لینی حتی فرصت بستن چشمانش را نیز پیدا کند، لونا سریعا به سمت او آمد، عکسی را جلوی چشمانش تکان داد و گفت: باید زودتر بریم.
لینی که در اثر چرخش های فراوان عکس در دست لونا نمیتوانست محتوای درون عکس را تشخیص دهد، دست لونا را محکم گرفت و بی حرکت نگه داشت. بالاخره توانست قله ی کوهی عظیم را درون عکس مشاهده کند.
- خب که چی؟ آخر میخوای بری کوهنوردی یا اژدهاسواری؟
لونا دستانش را به هم گره زد و در حالیکه آن ها را بالا گرفته بود گفت: این یه کوهستان دور افتاده س. جایی که اون اژدهاهای عزیز و دوست داشتنی توش زندگی میکنن!
لینی با یک جهش سریع، از روی تخت بلند شد و گفت: تو دیوانه ای!
لونا کاملا جدی پاسخ داد: به هیچ وجه. بزن بریم!
سپس دست لینی را گرفت، تصویر درون عکس را در ذهنش تجسم کرد و با صدای پاقی ناپدید شدند.
- وااااااااای!
لونا محکم لینی را چسبید و او را به سمت خود کشید تا مبادا از آن طرف بیفتد. لینی که در لحظه ی غیب شدن چشمش را بسته بود، به آهستگی آن را باز کرد و به اطراف خیره شد.
-
- خفه!
لینی آب دهانش را قورت داد و به مناظر اطرافش نگاه کرد. آن ها بالای قله ی همان کوهی ایستاده بودند که لونا در عکس به او نشان داده بود. لونا که مخالفت لینی را میدانست او را به زور همراه خود غیب کرده و به آنجا آورده بود. لینی با ناباوری و ترس برگشت تا منظره ی پشت کوه را ببیند.
- این محشره! نگاه نگاه! چه خوشگله! آبی و نقره ایه! مثل رنگ گروهمون!
لینی ابتدا نگاهی به لونا که با هیجان بالا و پایین میپرید انداخت و سپس رد چشمانش را دنبال کرد و ...
- مرلین من!
لینی با حیرت به کوهستان مقابلشان خیره شد که اژدهاهای نقره ای و آبی آنجا چمباتمه زده بودند. لینی به سرعت آستین لونا را گرفت و گفت: بیا بریم، الان میان میخورنمون!
لونا دست لینی را از خود جدا کرد و با اشتیاق به پرواز چندین اژدها در آسمان خیره شد. از رنگشان مشخص بود که این ها اژدهای پوزه پهن سوئدی هستند.
لینی دوباره آستین لونا را گرفت و گفت: لونا من شنیدم اینا تو یه چشم به هم زدن استخون و چوبو تبدیل به خاکستر میکنن.
لونا بار دیگر لینی را پس زد و گفت: شگفت انگیزه!
- ببین الانه که بیان بخورنمونا!
لونا با اطمینان گفت: نمیبیننمون.
لینی که تا این لحظه نزدیک شدن هیچ اژدهایی به خودشان را ندیده بود، احساس کرد که شاید حق با لونا باشد و آن ها خودش و لونا را نبینند بنابراین سعی کرد از دیدن این منظره ی زیبا لذت ببرد! اما در همین زمان بود که چیزی توجهش را جلب کرد. در آسمان درست مقابل جایی که خورشید قرار داشت، چیز عجیبی تکان میخورد.
با توجه به نور شدید خورشید، لینی نتوانست مستقیم به آن خیره شود، جلوی چشمانش را گرفت و سعی کرد تشخیص بدهد که آن چه چیزیست.
لینی اینبار با دو دست آستین لونا را گرفت و فریاد زد: یکیشون داره میااااااد!
و قبل از اینکه لونا بتواند کاری کند، اژدها را در مقابل خود دیدند که دهانش را باز کرد تا شعله های آبی روشن را نثار وجودشان کند. لینی و لونا که حول شده بودند هر دو با ترس عقب رفتند و ... تنها چیزی که مشاهده شد پرت شدن دو دختر از قله ی کوه به پایین بود ... آن ها به رحمت ایزدی پیوستند!
- نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!
لینی با فریاد بلندی از خواب بیدار شد. تمام صورتش را عرق فرا گرفته بود. سرش را برگرداند و لونا را دید که خوابیده است و توده ای آب از کنار دهانش بیرون زده است. نفس عمیقی کشید، دوباره بر روی تخت دراز کشید و سعی کرد این خواب بد را فراموش کند.
4.با توجه به اینکه زهر نیش پرویی کوچک ترین اژدهاس بنابراین کمترین وزن رو هم داره و سنگین وزن ترین اژدها، دندانه دار نروژی هست!