[دفتر دامبلدور ] دامبلدور با دیدن قیافه ی پوکر فیس محفلیون دور و برش به سرعت قیافه ای خردمندانه به خودش گرفت.
-البته منظورم از
خوابم رفته بود اینه که در اثر تفکرات عمیقم پیرامون این مهم به نوعی خلسه ی تمرکزی فرو رفته بودم، متوجهید که! :zogh:
رون نیم قدم و یک چهارم از دامبلدور فاصله گرفت و هری رو اکه عینکش یک بری شده بود ، ز پشت سرور بیرون کشید:
-دنبال هری فرستاده بودین پروفسور! چند پست قبل پیدا شد ولی وقت نکردیم معرفیش کنیم
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4375bab13.gif)
حالا بیاه، ایناهاش!
دامبلدور هری رو از بالا به پایین، از پایین به بالا، مجددا از بالا به پایین و از پایین به بالا دید زد.
-برای چه کاری خواسته بودمش؟
-
دامبلدور قیافه ی نیمه شرمنده ای به خودش گرفت که به سرعت جاش رو به
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d45da12fc5.png)
(از نوع کلاهدارش) داد.
-بیا، بیا حالا که اومدی یه چیزیو چک کنیم با هم!
دامبلدور این رو گفت و هری رو به طرف قفس نجینی کشید.
-تایید می کنی که این همون ماری تامیه؟ این نجینیه؟
هری عینکش رو صاف کرد و به مار زل زد:
-چی بگم والا!! به نظر میاد که خودشه! خو حالا اصلا اینجا چی کار می کنه؟ قراره من نابودش کنم؟
دامبلدور صدایی از خودش در آورد که چیزی بین شیهه، صفیر یه شهابسنگ در حال عبور از جَو و تلاشی، جیغ جیمز وار و صدای آرشه کشی روی سیم آخر یه ویولن ناکوک بود و هری رو پرت کرد توی بغل رون.
-نههههههههههههههههه!! فاوکس الان دست اون ناکسه!! اگه بلایی سر این بیاری اونا فاوکس نازنین منو....منو....
هری خودش رو جمع و جور کرد:
-بابا من به اون ققنوس لاجون چیکار دارم، این هورکراکس ولدمورته! تو منافع محفل رو به منافع شخصی ترجیح میدی یعنی؟!
-عع؟!