هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۰:۲۲ دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۶

پريسا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۹:۴۰ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
سلام استاد.من تکلیف 1 و 2رو یه جورایی با هم ترکیب کردم.امیدوارم که مشکلی نداشته باشه! (در تکلیف 2 فیلم پخش شده رو، رو دانش آموزان کلاس اجرا کردم)
تکلیف اصلی شماره ی1و2:
بمب...........
در کلاس به شدت باز میشه و استاد با عجله وارد کلاس میشه و بی توجه به گرد وخاکی که براه انداخته که بچه ها رو به مرز خفگی کشونده به طرف بالای کلاس میره.در حالیکه رداش در پشت سرش تاب میخوره به طرف دانش آموزان کلاس برمیگرده ولبخند زننده ای رو به اونا تحویل میده و شروع به صحبت می کنه:
سلام
شروع سال جدید و همینطور ترم جدید مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز رو به همه شما تبریک میگم و امیدوارم در کنار همدیگه یکی از بهترین سال های تدریس و تحصیلمون رو تو ام با خاطراتی خوش و موفقیت های پی در پی سپری کنیم .
من پرسی ویزلی هستم و در این ترم دو درس دفاع در برابر جادوی سیاه و پرواز و کوییدیچ رو در کنار اساتید دیگه ای که حضور دارند تدریس میکنم ؛ شما با من آشنا شدید ولی من میخوام که در طول سال با اسامی و فعالیت های شما آشنا بشم ، نه با معرفی خودتون .
خب،خب در ابتدای کار یه توضیحی در مورد روند کارمون بهتون میدم. در هر جلسه فیلمی که مربوط به درس هست براتون پخش میشه که به این خاطر کلاس رو تاریک نگه میدارم .
اگر اشتباه نکنم ، سال گذشته در درس ماگل شناسی خوندید که حضور یک دختر و پسر درکنار هم دیگه که به سن بلوغ رسیدن باعث تحریک هر دو طرف میشه . و از اونجایی که بعضی مواقع این تحریکات رو نمیشه کنترل کرد ،و من نمیخوام فشار زیادی به شما بیاد و اعمالتون هنگام درس باعث بشه حواس دوستان دیگتون از درس پرت بشه .
ماندانگاس از انتهای کلاس با صدای نسبتا بلندی گفت :به به،به به چه استاد فهمیده ای ! معرکس !
استاد به آرامی در حالیکه رو پاشنه ی پاش به طرف دانگ بر میگشت و لبخند زننده اش هر لحظه رو صورتش گسترده تر میشد گفت:آقای فلچر ، من گفتم ممکنه هنگام درس این تحریکات باعث این امر بشه نه الان ! لطف کنید از دوشیزه تانکس فاصله بگیرید!در ضمن از اینکه انتخابو برای من آسونتر کردید ممنونم.
ودر حالیکه دانش آموزان رو بیشتر از قبل تو ابهام فرو می برد اضافه کرد:چیزی که برای این جلسه در نظر دارم ، با توجه به اینکه آموزش های مبتدی رو گذروندید و من نمیخوام مثل ترم های قبل درس های خسته کننده قبل رو تکرار کنم براتون به یه مورد جدید میپردازم . یعنی جادوی سیاه پیشرفته ! چیزی که هر کسی علاقمند هست درباره اون اطلاع داشته باشه . و مبحث امروز عشق در جادوی سیاه پیشرفته هست !
عشق چیزی هست که بطور نا خود آگاه در افراد به وجود میاد و اغلب با یک نگاه یا یک گفتگوی ساده و گذرا صورت میگیره ؛ ساحره های قرن دوم قبل از مرلین اغلب جذب رفتار ماگل های مذکر اطرافشون میشدند و به این خاطر که ممکن هست اون فرد به این ها عشق نورزند ، در صدد این شدند که معجونی تحت عنوان معجون عشق اختراع کنند . معجونی که بعد از خوردن توسط فردی ، باعث میشد ، عشقی عجیب و عظیم در فرد خورنده به فردی که اون معجون رو به وی داده، پیدا بشه .
سالها بعد ، یک جادوگر که به زن ماگلی علاقمند شده بود ، بدلیل نداشتن توانایی در معجون سازی ، در صدد شد تا وردی اختراع کنه تا بتونه اون زن رو به خودش جذب کنه ، اون تونست این ورد رو اختراع کنه ولی این ورد یه ایراد خیلی بزرگ و مضحک داره که باعث میشه مردم در جوامع جادوگری به معجون عشق اکتفا کنند .
ایراد این ورد رو میتونید توی فیلمی که قرار هست براتون نمایش بدم ببینید ، البته توجه کنید که این فیلم کوتاه به تازگی ساخته شده و فقط خواسته اون اتفاق رو نمایش بده ؛ چیزی که به جذابیت این فیلم اضافه میکنه این هست که بازیگر نقش جادوگر و زن ماگل این فیلم ، 16 سالشون هست و به سن و سال شما نزدیکن و این باعث میشه که راحت تر درک کنید!
با صدای تق ضعیفی ، از نقطه ای نا معلوم پرتوی روشنی به سمت دیوار مقابل دانش آموزان تابیده میشه و بعد از برخورد با آن فیلم کوتاه مرتبط با درس آغاز میشه .
.......................بعد از پخش فیلم...................
پرسی با اشاره ی چوبدستیش شمع های کلاس رو روشن کرد و باعث شد که دخترا که در حال گریه و پسرا که تو هپروت بودند به خودشون بیان.استاد که از جو کلاس خیلی راضی بنظر می رسید دستاشو به هم گره کرد و گفت:خب فکر میکنم که همتون تونستید به خوبی درک کنید و برای اینکه...
ماندانگاس:استاد من که بخوبی تونستم درکش کنم.
پرسی:بله بله آقای فلچر.داشتم میگفتم،و برای اینکه این درس براتون ملموس تر بشه من از آقای فلچر و دوشیزه تانکس تقاضا میکنم که به جلوی کلاس بیان و این ورد رو امتحان کنن.
ملت:
دانگ:ولی پروفسور...
پرسی:کافیه،بچه ها منتظرن!
دانگ و دورا به جلوی کلاس رفتن و در حالیکه هر دوشون از شدت ترس دستاشون عرق کرده بود روبروی هم قرار گرفتن.
پرسی:آقای فلچر ورد رو تلفظ کن.
دانگ چوبدستیشو روبروی تانکس گرفت و بعد از چند لحظه گفت:فو...فورتوگولوس لانگولیوس.
در یک لحظه چشمهای دورا بی حالت شد و بعد دوباره به حالت اول برگشت.کلاس کاملا ساکت بود.دورا کمی سرشو کج کرد و بعد بعد در حالیکه با خشم و نفرت به ماندی نگاه میکرد اولین کتابی رو که به دستش رسید به طرف دانگ پرت کرد و فریاد زد:مرتیکه بیناموس،دله دزد بوگندو،تو دوباره جلوی چشم من ظاهر شدی؟مگه نگفتم ازت متنفرم؟ ویا عصبانیت از کلاس بیرون رفت.
ماندی:
پرسی:آقای فلچر ،تو مطمئنی که این دقیقا اون وردی بود که تو فیلم دیدی؟خب مطمئنا به فیلم توجه نداشتی چون این ورد تاثیر برعکس رو دوشیزه تانکس داشت.لازمه که یاداوری کنم که این درس عشق در جادوی سیاه پیشرفته هست،ونه نفرت و دادوقال در جادوی سیاه. .خب مشخصه که از اول کلاس شما و دوشیزه تانکس تحت تاثیر تاریکی کلاس و فیلمی که دیدین بودین.
ودوباره رو به دانش آمموزان کرد و گفت:تکلیف جلسه بعد،160 خط درباره ی موضوع درس و درحالیکه پوزخند میزد از کلاس خارج شد...


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۶ ۰:۲۷:۲۳

یاد بعضی نفرات روشنم میدارد ، قوتم می بخشد ، راه می اندازد.
یاد بعضی نفرات ، رزق روحم شده است ، وقت هر دلتنگی ، سویشان دارم دست !


به یاد قدیمای سایت سال 1386
گروه هافلپاف
رز ویزلی ، لودو بگمن ، ماندانگاس فلچر ، البوس سوروس پاتر ، ریتا اسکیتر ، دنیس و ...

نوادگان هلگا


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
تکليف اصلی

1)

... دائما به اينطرف و آنطرف پارك نگاه مي كرد , انگار منتظر كسي بود و به انتظار او آنجا ايستاده بود ...
دقايق به سرعت سپري مي شد كه بالاخره دختري زيبا از سمت جنوبي پارك نمايان شد و يكراست به سمت او روانه شد . به او رسيد و پس از سلام و احوال پرسي شروع به قدم زدن كردند و پس از مدتي كه به خارج از شهر نزدكي مي شدند پسر كه موهاي بلوندش را كاملا مرتب كرده بود و لباس زيبايي به تن داشت در آن هواي بهاري كه نسيم صبحگاهي موهايش را نوازش مي كرد رو به دختري كه موهايش رو به حالت دم اسبي از پشت بسته بود و لباس زيبايي به تن داشت كرد و گفت :

- ببين ... رز من ... مي دوني ؟ ببين من خيلي وقته كه مي خوام يه چيزي رو بهت بگم ولي روم نمي شه . من خيلي ... خيلي ... خيلي دوست دارم !

رز ابتدا متعحب و سپس كه متوجه جديت حرف پسر مي شد رو به او گفت :

- ولي جك من هيچ علاقه اي نسبت به تو در خودم نمي بينم . من فكر مي كردم ما دو تا دوست معمولي هستيم ولي تو ... تو شورشو در آوردي .

و از او فاصله گرفت و به سمت شهر روانه شد . جك كه خود را بازنده مي دانست به سرعت چوبدستيش را بيرون كشيده و به سمت او وردي را فرياد ميزند ...
رز ابتدا بر جايش مي ايستد و سپس بدنش شل شده و بر روي زمين مي افتد , جك كه كمي ترسيده بود به سمت او رفت . دستش را روي دستان او گذاشت و متوجه سردي اي شد كه تا به حال طعم آن را نچشيده بود .
صورت رز را برگرداند و با كمي دقت در چهره ي او متوجه شد كه او مرده و ديگر كاري از دستش بر نمي آيد . او را در آغوش كشيد و گريست ...


2)

تمامي دانش آموزان در غم و اندوه فرو رفته و بودند و افرادي هم از فرصت سؤ استفاده كرده و در آغوش يكديگر بسر مي بردند كه با برگشتن صورت پروفسور پرسي ويزلي به طرف آنها اين در آغوش كشيدن ها به پايان رسيد ولي هنوز غم و اندوه در دلهايشان جاري بود و آثار آن بر روي صورتهاي آن دختران معصوم ديده مي شد .

- ... فيلمي كه مشاهده كرديد همانطور كه گفتم مربوط به درس امروز يعني كاربرد جادوي سياه در عشق بود كه مي بينم خيلي تحت تأثيرش قرار گرفتين .

ميزها كمي جابجا شد و دانش آموزان به يكديگر نگاه كردند و متوجه بعضي قطرات اشك بر روي صورت يكديگر شدند كه اين بيشتر بر روي صورت دختران نمايان بود . همگي دوباره به سمت پروفسور ويزلي برگشتند و براي گوش دادن به حرفهاي ايشون آمده شدند ...

- آقاي فلچر مي شه از دوشيزه دلاكور (گابريل) جدا بشين ؟ نمي خواد ايشون رو دلداري بدين . اين كار رو دوشيزه دابز انجام مي دن . خب فكر كنم همه چيز رو متوجه شديد . فقط يادتون نره تكاليفي كه روي تخته نشوتم رو انجام بدين .

از جايش بلند شد و در حاليكه دانش آموزان را نگاه مي كرد به سمت در رفته و از كلاس خارج شد .
دانش آموزان كه خود را آزاد مي ديدند به عنواع مختلف كارهاي زيبا پرداختند و بعضي ها نيز در مورد فيلم و درس آنروز به بحث پرداختند ...


* استاد من يا نرول كلاس رو هم براي تكليف اصلي نوشتم هم براي اون تكليف فرعي كه گفته بودين افراد سايت رو بيارين *



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۶

اما دابزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۹ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
از تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 457
آفلاین
تکليف اصلی
1)
همه چيز خيلی سريع اتفاق افتاده بود. سلامی ساده، به سادگی ظاهرش و زيبا، به زيبايی لبخندش. ملاقاتی کوتاه و دلنشين. لذتبخش ترين پياده روی زندگيش. بوسه ای که گونه اش را نوازش داد و حالا...
زنگ خانه به صدا در می آيد.
... لحظه ی سرنوشت ساز!
نگاه پسر از دستان گره خورده اش به در خانه دوخته ميشود. پس از چند ثانيه سکوت بر می خيزد و رو به جلو گام بر ميدارد؛ خونسردتر از آن است که انتظارش را داشت.
هنگام گشودن در مکث ميکند...
شايد اجباری برای اجرای اين طلسم نباشد. شايد همان گونه که خودش در آتش عشق دختر ميسوخت او نيز شراره ای از محبت را احساس کرده بود. فقط بايد تقاضايش را به زبان می آورد. اگر جوابش مثبت بود... نه. درست است، اگر جوابش مثبت بود فوق العاده ميشد ولی در مقابل شنيدن جواب منفی دوام نمی آورد!
در بر روی پاشنه اش می چرخد و موجی از هوای سرد ماه دسامبر به داخل خانه هجوم می آورد.
گرمايی وصف ناشدنی سراپای وجود پسر را فرا ميگيرد. مانند هر زمان ديگری که دخترک را ميديد قدرت تکلمش پر ميکشد و از او دور و دورتر ميشود.
لبخندزنان سرش را به نشانه ی سلام تکان ميدهد، کنار می ايستد و با حرکت نمايشی دستش از دختر ميخواهد که وارد شود.
حالا بهترين موقيعت است. پشت دختر به اوست و نميتواند چوبدستی کشيدنش را ببيند...
دست پسر به سمت چوبدستش ميرود و آن را لمس ميکند...
اما نه. دوست دارد هنگام اجرای طلسم چشمانش را ببيند، چشمانی که اعتقاد او نسبت به عاشق شدن در نگاه اول را به کلی تغيير داده بود!
به آرامی چوبدست را از جيب لباسش بيرون ميکشد و منتظر می ايستد. دختر در حال آويزان کردن پالتو اش است، لحظه ای درنگ ميکند و ناگهان بر می گردد... او نيز با چوبدستش پسر را نشانه گرفته است!
هيجان زده تر از آنند که متوجه موقعيت پيش آمده باشند!
چشم در چشمان بی انتهای يکديگر دوخته اند و همزمان فرياد ميکشند: "فورتيات لوسوس!"
در زمانی به کوتاهی تپش يک قلب، گلخندی بر لبان آن دو نقش می بندد و بعد... پيکر بی جانشان در آغوش يکديگر می افتد.

2)
اولين جلسه ی کلاس دفاع در برابر جادوی سياه. دانش آموزان يکی يکی وارد کلاس ميشوند، صندلی هايشان را انتخاب کرده و می نشينند. قبل از آينکه هيچ يک از آنها فرصت از نظر گذراندن همکلاسی هايشان در اين درس را پيدا کند شمع ها خاموش و پرده ها خود به خود کشيده ميشوند.
پچ پچ های حاکی از نگرانی دانش آموزان با مشاهده ی نوری که ناگهان ديوار مقابلشان را روشن ميکند تقريباً به جيغ تبديل می گردد.
همه چيز خيلی سريع اتفاق افتاده بود...

پس از اتمام فيلم در کلاس با صدايی که در سکوت به وجود آمده بسيار گوشخراش به نظر می رسيد گشوده ميشود. جادوگر قد بلندی با موهای سرخ رنگ از ميان رديف نيمکت ها ميگذرد و جلوی دانش آموزان - جايی که دوباره با نور شمع ها و پنجره ها روشن شده - می ايستد.
- سلام. شروع سال جديد و همينطور ترم جديد مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز رو به همه شما تبريک ميگم و اميدوارم در کنار همديگه يکی از بهترين سال های تدريس و تحصيلمون رو توام با خاطراتی خوش و موفقيت های پی در پی سپری کنيم.
چهره های مات پسران و چشمان اشک آلود دخترها هنوز رو به ديوار پشت اوست و صدايی از دهان های باز هيچ يک خارج نميشود.
- من پرسی ويزلی هستم و در اين ترم دو درس دفاع در برابر جادوی سياه و پرواز و کوييديچ رو در کنار اساتيد محترم ديگه ای که حضور دارند تدريس ميکنم. شما با من آشنا شديد ولی من ميخوام که در طول سال با اسامی و فعاليت های شما آشنا بشم، نه با معرفی خودتون.
سکوت ادامه مي يابد. پروفسور ويزلی با رضايت لبخند ميزند؛ ديگر خبری از رد و بدل کردن نامه ها يا نگاه هاي احمقانه ی دانش آموزانش به يکديگر نيست.
- از اونجايي که ميخوام سوالی مبهم باقی نمونه بايد درباره ی کارهايی که کردم توضيح بدم. توی هر جلسه، يه فيلمی که مربوط به درس هست براتون نمايش داده ميشه که به اين خاطر کلاس رو تاريک نگه ميدارم.
کلاس را از نظر ميگذراند...
- فيلمی که مشاهده کرديد مربوط به درس امروزتون بود، عشق در جادوي سياه پيشرفته! فکر نميکنم نکته ای برای توضيح باقی گذاشته باشه بنابراين منتظر تکاليفتون در جلسه ی بعدي هستم...
با يک تکان چوبدستي کلماتي بر روی تخته سياه شکل ميگيرد: دو لوله مقاله درباره ی عشق در جادوي سياه.
- ... از همگی متشکرم، کلاس مختلط خوبی بود!
سپس دانش آموزانی را که با شنيدن کلمه ی "مختلط" تازه به خود آمده، ابلهانه به همکلاسی هايشان زل زده بودند، پشت سر ميگذراد. هنگام بستن در نميتواند خودداری کند و اجازه ميدهد پوزخندش برای آنها نمايان گردد.



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۲۶ یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۶

آمیکوس کرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۴۱ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶
از اليا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 367
آفلاین
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد خبره
اینم از تکلیف ما(دو تا تکلیف اصلی با هم مختلط شدن)

اصلی شماره دو:
دستگیره در صدایی میدهد و در روی پاشنه می چرخد یه مرد جوان مو قرمز وارد کلاس می شود،چند ثانیه ای به دانش آموزان خیره میشود و شروع میکند به سخنرانی:
سلام دانش آموزان عزیز شروع سال تحیلی جدید رو به همه ی شما تبریک میگم و ورود تازه وارد ها رو هم خوشامد.امیدوارم که سالی با بهره ی علمی بالا از دروس جدید رو با هم بگذرونیم و دوستان خوبی برای همدیگه باشیم.من پرسی ویزلی معلم در دفاع در برابر جادوی سیاه هستم.
خب دیگه سخنرانی بسه میریم سراغ درسمون،امروز بحثمون در مورد ورد های عشقه یعنی ورد هایی که با استفاده از اون افراد عاشق همدیگه میشن و بعد چوب دستی اش را تکانی مختصر داد و جلوی هر فرد روی میزش یک کاغد نسبتا کوچک ظاهر شد ،حتما شما درس ماگل شناسی خوندید ،این کاغذ ها مثل تلویزیون عمل میکنن.قراره با این کاغذ یک فیلم تماشا کنید و در اون اثرات استفاده از ورد رو نشون میده.بعد دیدن فیلم شما سی دقیقه وقت دارید تا برداشت خودتون رو ازش پشت همون کاغذ بنویسین،شما حق ندارید با هم مشورت کننین،یه نکته ی جالب اینه که تحلیل هایی که از فیلم پشت این کاغذا مینویسین فقط برای شما قابل دیدنه این به این معنیه که
کسی که کنار شما نشسته نمی تونه بفهمه که شما چی دارین مینویسین و در ضمن اسمتون رو فراموش نکنین.
سوالی هست؟
خیلی خب فیلم ده دقیقه طول میکشه که با سی دقیقه فرصتتون جمعا میشه چهل دقیقه شروع کنین.

اصلی شماره یک:

فیلم (راوی یک زن مسن با صدایی شیوا)(صدای راوی از همه جای کلاس به گوش می رسد):

اواخر سپتامبر و اوایل سال تحصیلی بود، پسری که ما از آن صحبت میکنیم در کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه حاظر بود. چند روزی بود که نظرش به یک دختر که بسیار هم زیبا رو بود جلب شده بود البته پسرهم خیلی کمتر از او نبود یک ماهی گذشت و پسر دیگر اطمینان پیدا کرده بود که باید کاری کند، پس به این فکر افتاد وردی را اختراع کند که کاربردی شبیه معجون عشق داشته باشد، اما بسیار سریع ترعمل کند.
تصویرفیلم:
پس از کلی آزمایش روی موش های آزمایشگاهی به نتیجه ی مثبتی رسید و تصمیم گرفت این ورد را برای اولین بار روی یک پسر امتحان کند نتیجه باز هم مثبت بود و پسر مورد آزمایش بدون اینکه بداند چگونه شد که این طور شد به مقصودش دست یافت.(آزمایش ها دو ماه به طول انجامیدند)
و اما پسر جادوگر که دیگر در پوست خود نمی گنجید دختر را برای تعطیلات کریسمس به خانه ی خود دعوت می کند. به امید اینکه ورد اثری چشمگیر خواهد داشت.
سه هفته بعد دانش آموزان در تعطیلات به سر میبرند و پسر هم در انتظار. تا اینکه ززززززززینگ پسر با عجله نگاهی به خود در آیینه می اندازد و بعد با شادی و سروری وصف ناپذیر و اعتماد بنفسی بالا به طرف در حرکت میکند در را باز می کند و با سلام دختر رو به رو می شود،بلا فاصله جوابش را میدهد و به گرمی از او دعوت میکند که وارد خانه گردد.
دخترلباس گرمش راروی چوب لباسی می گذاردو بعد روی یکی از کاناپه های خانه می نشیند، پسر یک نوشیدنی برای خودش و او آماده میکند و رو به روی او نشسته و به طرزی ناشیانه چشم از او بر نمی دارد. ناگهان به یاد
هدف اصلی خود می افتد ،پس به سرعت دست بکار شده و چوب دستی اش را به طرف دختر می گیرد و ورد را
به زبان می آورد: فورتیات لوسوس.
راوی: دختر لحظه ای به پسر نگاه میکند که شدیدا منتظر تأثیر وردش بود و بعد روی کاناپه ولو می شود،(در واقع مهمترین تأثیر ورد همین مرگ در دمه) پسر پس از بررسی متوجه مرگ دختر شد ، و بلافاصله یادش آمد که این ورد را فقط روی یکی دو پسر امتحان کرده و این گونه بود که از آن به بعد این ورد در انحصار دختران در آمد .(پایان فیلم)

ادامه ی اصلی شماره ی دو:
چهل دقیقه بعد از شروع : قلم هاتون رو بذارین رو میز. سپس با یک حرکت چوبدستی تمام کاغذ های روی میز معلم قرار گرفتند.دوباره به چوب جادویش حرکتی داد و این بار کلمات یکی پس از دیگری روی تابلوی کلاس نقش بستند.
این تکلیف جلسه ی بعدیه هر کسی که انجامش نده امتیاز منفی میگیره ،یعنی از گروهش امتیاز کم میشه پس سعی
خودتونو بکننین جلسه تمومه ، موفق باشین.

کمکی شماره دو:

اسم وردی که می خوام دربارش براتون توضیح بدم استرپتو کوکوم هستش.
این ورد بیشتر برای آزار افراد مورد استفاده قرار می گیره.البته میشه برای کار هایی در مورد خودمون هم مورد استفاده قرار بگیره.
فیلم:
راوی:یک دانش آموز پسر در حال توطئه برای بکار بردن ورد استرپتو روی دو نفر از همکلاسی هایش
او ورد را می خواند.
تصویر فیلم:دانش آموزان بعد از تعطیل شدن برای صرف ناهار در سالن حرکت میکردند.پس از برخورد ورد به آن دو نفر که در کنا ر هم حرکت میکردند ناگهان وسط جمع شروع به بوسیدن هم کردند . پسر چنان دختر را در آغوش میفشرد(به صورتی قبیح) که پاهای دختر از زمین کنده شد. پسری که ورد را خوانده بود حالا که کارش انجام شده بود معکوس ورد خواند و آندو از هم جدا شدند ،حالا به شدت قرمز شده بودند و در عجب که چه شد که اینطور شد.
راوی:ولی کاربرد دوم چون خیلی ضایس و از پنج دقیقش شیش دقیقش سانسوره دیگه ادامش نمیدم.(پایان فیلم)
امیدوارم مورد رضایتتون واقع شده باشه.
ممنون.


ویرایش شده توسط آمیکوس کرو در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۵ ۱۱:۳۰:۱۲

تصویر کوچک شده

خاطرات جادوگران...روز هاي اشتياق،ترس،فداكاري ها و ...


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶

سيموس  فينيگان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ دوشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۵۲ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 392
آفلاین
تکلیف اصلی(شماره ی 1):
صدای حرکت پای دانش آموزان تو کلاس به گوش میرسید.دراین لحظه فیلم آغاز میشه:
پسری را نشون میداد که داشت تو خیابون را میرفت.
راوی:او به صورتی کاملا ناگهانی و ناخواسته آن دختر زیبارو را در مدرسه دید و از او ساعت را پرسید:
آن پسر:ببخشید:ساعت چنده؟
_یک و نیم.
_ببخشید،تو همکلاسی منی؟(دو روز بود مدرسه شروع شده بود)
_آره،چه طور مگه؟
_همینطوری.
در روزهای بعد او در کلاسها در هر ثانیه به این فکر بود که کاری کند تا او را بدست آورد و نتیجه ی آن این شد که وردی را برای عاشق کردن افراد پیدا کرد.در عوض نمرات کمی در درسهای مختلف گرفت.
در این فکر بود که چه طور این ورد را روی او اجرا کند که دختر آمد و گفت:
_نمره هات خیلی کم شده...
پسر با نگاهی سریع دختر را ورانداز کرد.
دختر با دستپاچگی ادامه داد:
...منظورم اینه که اگه بخوای میتونیم بعد از ظهرا با هم درس بخونیم.من بیام خونه ی تو یا تو بیا.
پسر لحظه ای آنچه که میشنید را باور نکرد.چه طور ممکن بود که او بخواهد این کار را کند.
راوی:بلاخره در عصر همان روز در خانه ی خودش منتظر بود و اضطراب بی پایانی داشت.
خود را در آینه ورانداز کرد.
پسر خوش قیافه و خوش تیپی بود.پس به خود امیدوار شد.
ناگهان صدای زنگ خانه به صدا در آمد و پسر با اضطراب به سمت در رفت و در را باز کرد.
دختر با صدای رسا و دلنشینی گفت:سلام.خوبی؟
پسر پاسخ او را داد و به داخل خانه راهنماییش کرد.
پسر لحظه ای درنگ کرد و سپس با حرکتی سریع چوبدستسش را به سمت دختر گرفت و با خونسردی زیر لب گفت: فورتبات لوسوس.
دختر در حالی که ایستاده بود، رو به جلو خم شد و پسر لحظه ای فکر کرد که کار خود را درست انجام داده است...
اما بعد از چند ثانیه دختر بر روی زمین افتاد.
راوی :
بله، اشکال آن این بود که عشقی را به وجود می آورد،به خود جلب میکرد.

تکلیف اصلی(شماره ی 2):
در کلاس به آرامی باز میشه و پس از چند لحظه ی کوتاه جادوگری قدبلند و خوشتیپ وارد کلاس میشه.به وسط کلاس میره وچوبدستیشو درماره و پنجره های کلاس را با پوششی مشکی پوشوند و پس از کمی مکث شروع کرد:
سلام به همه،
من پرسی ویزلی،استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه شما هستم و علاوه بر این درس،کلاس پرواز رو هم درسی میکنم.
در گذشته حذبی به نام *حذب بیناموسی* پرطرفدار و جالب تشکیل دادم که به خاطر بی جنبه بازی درآوردن بعضی ها تعطیل شد.
خب،بگذریم،قبل از هر چیز میخوام شیوه ی تدریسمو براتون توضیح بدم.ما در هر جلسه فیلمی میبینیم و در مورد اون صحبت میکنیم و راههای مبارزه با مشکلات جادوی سیاه و از بین بردن اون رو یاد میگیرید.
وچیز دیگه ای که اصلا به درسمون ربط نداره اینه که شما میتونید در کل کلاس با جنس مخالفتون صحبت و کارهای دیگه() کنید.من هیچ ایرادی نمیگیرم.ولی موقع امتحان ازتون نمره ی عالی میخوام.
یکدفعه همه مهربون تر نشستن تا از فضای کلاس بهره کامل رو بگیرند.بعضی ها که از قبل مهربون نشته بودند با این حرف تو بغل هم رفتن و بعضی های دیگه کارهای دیگه ای رو شروع کردند.قیافه ها:(،،و...)
بعد از کمی همهمه فیلم آغاز شد و به نمایش گذاشته شد...
_________________________________________________
اینم از تکلیف ما،
فعلا


[size=large][b]و جسم سیمو


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
به نام او که مارا آفرید.

آقا اجازه تکلیفی که ما انتخاب کردیم اون اصل شماره یک(اول) بوده ببخشید اگر بد شد:

__ دیگه تموم میشه.....فقط چند دقیقه و اون ماله توه.....فقط یکم دقت...یکم صبر و اون رو میتونی برای خودت کنی.
موهاتو درست شونه کن.اون از موهای صاف خوشش میاد.فقط همین بار مجبوری موهاتو براش شونه کنی.چون بعد از ورد عاشقت میشه و براش فرقی نداره موهات چجوریه.خوووبه همجاش صافه؟نه اون یکدونه مو...اون بیرونه....پسره احمق نزدیک بود همه چیز رو خراب کنی. کرواتتو صاف کن کجه.این کروات خوب نیست.اون آبی خوبه.

وبعد همین طور که با خود صحبت میکرد به طرف کمد قهوه رنگی که در کنج اتاق بود رفت.در کمد را باز کرد.با دستان لرزانش کروات آبی رنگی را دراورد. به کروات نگاهی کرد و دوباره همچون دیوانها به خود گفت:
این کروات تو رو یک قدم به اون نزدیک میکنه.زووود باش الان دییییر میشه.
کروات را به گردن انداخت.به سوی آیینه رفت و دوباره به صورت خود خیره شد و با صدایی لرزان گفت:
منن میگیرممشش.خودم میگیرمش ...فورتیات لوسوس....فورتیات لوسوس همین فقط همین رو باید بگی بعد تمومه.
دینگ دونگ دینگ دونگ
پسرک سریع به سوی در دوید در بین راه به گذشته فکر کرد.به اینکه چطور دخترک را به بهانه تولدش به خانش دعوت کرد به اینکه چطور از ماها قبل نقشه این روز سرنوشت ساز رو کشیده بود.به اینکه تمامی دیشب را در جلوی آینه سپری کرده بود و به حالا به این دقیقه سرنوشت ساز.
پسرک نزدیک در شد.با دستان لرزانش به دستگیره در چنگ انداخت در را باز کرد...........
در باز شد دخترک آنجا بود.پسرک تا وی رادید دستپاچه شد.دستش را به چوب برد.فریادی کشید و گفت:و تو ماله من شدیییی
فورتیات لوسوس و با گفتن آن تمامی کارهایش را خراب کرد.دخترک بیجان بر روی شانش افتاد.پسر دیوانه وار،مات و مبهوت به دخترک نگاه کرد.چطور ممکن بود؟چرا الان ورد را خواندم؟چرا دستپاچه شدم.بخاطر زیباییش؟بخاط موهاش؟ورد چرا کشنده بود؟چرا..چرا؟؟
ولی وی وقتی برای جواب به این سوال ها نداشت چون تا به خود آمد خود را در آزکابان یافت.به جرم قتل.قتل دلدارش!!
________
دوم:
در کلاس باز شد و یک توپ قرمزی پرید وسط کلاس و گفت:
یک رو در ختنه نشسته بودیم داشتیم تخمه نه میخوردیم که یهو تلفن زنگ زد.گوشی رو ورداشتیم جواب دادیم دیدیم ایگوره میگه بیا دوتا درس بتدریس.از همونجا یک طیاره دربست گرفیتم رفتیم دوتا کلاس تدریس کردیم از اونجام اومدیم اینجا ببینیم شما خوبید
در سلامتی کامل بسر میبرید هووو؟
استاد بعد از این که دید همه دارن یجوری بهش نگاه میکنن خودشو جموجور کرد و گفت:
ههه من پرسیویزلی هستم و امسال به شما افتخار اینو دادم که بجای یک بار دوبار در خدمتم باشید.حتما میپرسید این کلاس چرا اینجوری تاریکه.خب الان میگم.ببینید عزیزان من درس امروز ما در مورد عشقه.برای همین من اینجارو تاریک کردم که شما راحت تر بتونید....(ایگور از پنجره اتاقش که روبروی کلاس یک اخمی کرد که استاد نزدیک بود بر روی زمین بیفتد و بر بالین مرلین رود)
اهم ...نه اشتباه شد.کلاس برای این تاریکه چون این ایگور بازم خصیص بازی دراورد و پول برق.....(ایگور یک اخمی کرد که نزدیک بود مرلین بر بالین استاد بیاد و او را باخود ببرد)
هم نه نه بازم اشتباه شد.کلاس برای این تاریکه چون دوستداره تاریک باشه ولی چون ما دوستنداریم الان روشنش میکنیم.کی فندک داره؟
استر:آقا اجازه ما داریم.سیگارم میخواین؟
__ نه عزیزم این چه حرفیه من پایین تر از ...استفاده نمیکنم(ایگور این پستو خوند و سانسور کرد)همون فندکتو بده.
استاد فندکو گرفت و چند تا کاغذ رو آتیش زد و کلاس رو روشن کرد.استاد ادامه داد:خب عزیزان همون طور که گفتم درس امروز ما عشق میباشد.عشق همون چیزیه که گراپ رو به کالین کالین رو به گراپ وگزینه یک و دورو به هم نزدیک میکنه.و اینک گفته باشم تاریکی کلاس هیچ ربطی به بودن دخترا و پسرهایی که به سن بلوغن نداره.
حالا ما فیلمی را در این زمینه...
ملت:
استاد:نه نه منظور من از " این زمینه" دختر و پسرهایی که به سن بلوغ بودن نبود.بلکه عشق بود.اسم فیلم:
تام وجری
ملت:نهههههههه
استاد:بلههه
_بعد از فیلم__
پسرها و دخترهای به سن بلوغ همه خوابشون برده بود(فکرهایی زیادی نکنید!!استاد همشونو از اول فیلم جدا کرده بود)
و فقط استاد بود که داشت به فیلم نگاه میکرد.
________
استاد داستان اول جدی و دومی هم کمدی و و سعی کردم همون طور که دستور داده بودی ماهرانه بیناموسی بشه.(البته ببخشید اگر بد شد)


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۴ ۱۹:۲۷:۴۸
ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۴ ۱۹:۳۳:۱۱



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶

آقای الیوندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۴ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۲۴ چهارشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۰
از دستت عصبانیم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 266
آفلاین
این تکلیف اول استاد :

فیلم

راوی (صدای یک مرد) :
او در خانه نشسته بود و انتظار می کشید. بالاخره بعد از تلاش بسیار توانسته بود آن افسون را اختراع کند. بیتاب بود تا آن را روی او امتحان کند. روی معشوقه اش که او را با هزار بدبختی و با دلایل مختلف مثل موضوعات درسی دعوت کرده بود تا به خانه شان بیاید.

تصویر فیلم :
پسری با موهایی مشکی که تقریبا جلوی صورتش را گرفته و چهره ای جذاب بر روی مبلی نشسته و دائم چوبش را در دستش می چرخونه. ناگهان صدای زنگ در میاد.
تق تق تق تق تق
پسر باعجله و اضطراب بلند می شه و میره درو باز کنه. دختری زیبا پشت در منتظره و تا پسر درو باز می کنه وارد خونه می شه. به درستی می شه وجود نگرانی را تو صورت پسر احساس کرد. پسر بهش تعارف می کنه که رو مبل بشینه تا بره براش قهوه بیاره.

راوی :
پسر وانمود کرد که میرود تا برای دختر قهوه بیاورد درحالیکه می رود تا طلسم را برای آخرین بار تمرین کند.

تصویر فیلم :
پسر وارد اتاق می شه و قهوه را جلوی دختر می گذاره.
دختر : شکر که ریختی؟
پسر : مگه تو قهوه رو شیرین می خوری؟ بذار برم برات شکر بیارم.

راوی :
پسر می دانست که دختر قهوه را شیرین می خورد اما مخصوصا در قهوه شکر نریخت تا وقتی که برای آوردن شکر می رود در فرصتی مناسب طلسم را بر روی او اجرا کند.

تصویر فیلم :
پسر از در آشپزخانه بیرون میاد و یواشکی خودشو به پشت دختر می رسونه. چوبدستی اش را به سمت دختر می گیره و زیر لب میگه : فورتبات لوسوس.
اتفاق خاصی برای دختر نمی افته به جز این که کمی به جلو خم می شه.

راوی :
پسر فکر می کند که دختر خم شده تا چایی اش را بردارد غافل از این که...

تصویر فیلم :
پسر : خب عزیزم حالت چطوره؟
دختر جوابی نمی ده! پسر کم کم به اون نزدیک می شه. رنگش پریده و هیچ اثری از حیات در اون پیدا نمی شه.
پسر : نههههههههههههههههههههههههههههههههههه.

راوی :
بله اشکال آن طلسم این بود. در برابر عشقی که به وجود می آورد جان را می گرفت.


اینم تکلیف دوم استاد :

باممممممممممب
در کلاس منفجر می شه و استاد خوش تیپ و خوش قیافه ما وارد کلاس می شه. با چوبش اشاره ای به در می کنه و در به جای اولش برمی گرده و تعمیر می شه.سپس به سمت میزش می ره و می شینه.با یک اشارۀ چوبش پرده ها کشیده شده و نور کلاس از بین میره.
با صدایی رسا شروع به صحبت می کنه :
سلام

شروع سال جدید و همینطور ترم جدید این مدرسه رو به همه شما دانش آموزا تبریک میگم.من امسال مفتخرم که دو تا درس رو در این مدرسه تدریس می کنم.
ما در این ترم د هر جلسه یک فیلم خواهیم دید و البته این را هم به همتون متذکر بشم که همۀ این فیلم ها در رابطه با درسمونه و بس و ما برای همین فیلما کلاسو تاریک می کنیم ولی بهتره الان کمی نور داشته باشیم.
با اشارۀ استاد تعدادی شمع در هوا روشن می شه.
استاد سرش را پایین کرده و صحبت را شروع کرد :
خب تو این کلاس هم دخترا هستن و هم پسرا و همتون هم به سن بلوغ رسیدید.
شاید سال پیش در درس موگل شناسی خونده باشید که حضور یک دختر در کنار یک پسر باعث تحریک هر دو طرف می شه. همه میدونین که این تحریکات ممکنه باعث اعمالی در این کلاس بشه و من دوست ندارم کاری کنید که هواس بقیه پرت بشه.
استاد سرش را بالا آورد. تقریبا همۀ کلاس دو به دو دختر و پسر بودن و همه قیافه ها اینجوری :

استاد گفت : مثل اینکه نمی شه! خب همه پسرا این ور و دخترا اون ور.
خب این دفعه می خواهیم به یک موضوع جدید! جادوی سیاه پیشرفته!و موضوع این جلسه اینه : عشق در جادوی پیشرفته!
عشق چیزیه که به طور ناگهانی در انسان به وجود می آد و می تونه با یک نگاه یا یک گفت و گوی کوتاه شروع بشه. ساحره هایی که در قرن دوم قبل از مرلین میزیسته اند اغلب عاشق رفتارهای موگل های مذکر اطرافشون می شدند اما از یک چیز می ترسیدند ، آن هم این که آن فرد به آن ها علاقه نورزد و به همین دلیل معجون عشق را ساختند. اما سالیان بعد جادوگری عاشق زن موگلی شد ولی چون بلد نبود معجون عشق درست کند دست به کاری دیگر زد و افسونی اختراع کرد که با آن فرد به او علاقه مند می شد. اما این ورد یک اشکال خیلی بزرگ داشت که مردم برای همین اشکال بیشتر معجون عشق را ترجیح می دهند.
در فیلمی که امروز می خواهیم بگذاریم این اشکال بزرگ معلوم است. شخصیت های این فیلم 16 ساله هستند که باعث می شه شما بهتر فیلمو درک کنید.
با اشارۀ استاد همۀ کلاس تاریک می شه و فیلم بر روی دیوار شروع می شود.






استاد ببخشید تکلیف دومم خیلی شبیه خود کلاس شد. آخه من نتونستم کلاسو بهتر از شما اداره کنم.


ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۵ ۱۳:۵۴:۱۴

چوبدستی ساز معروف
چوب می خوای؟
تصویر کوچک شده


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۶:۲۴ شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
جلسه اول


کلاس

- آلوهومورا
در با صدای غژ عجیبی باز میشه و با شدت به دیوار مجاورش برخورد میکنه ، جادوگر قد بلندی که موهای سرخ رنگش روی صورتش ریخته شده و جلوی چشمانش رو گرفته وارد کلاس میشه ، بدون توجه به دانش آموزان چوبدستیش رو به سمت پنجره های قدیِ بلندی که نیمکت ها رو محاصره کرده میگیره و با زمزمه و اشاره مورب چوبدستی پرده های تیره رنگ سوار بر اونها رو به پایین هدایت میکنه ، تاریکی فضای کلاس رو احاطه کرده و به دنبال اون پچ پچ هایی از طرف دانش آموزان متعجب از این کار به گوش میرسه .
روی کار مورد نظرش تمرکز میکنه ، چوبدستی رو به سمت سقف بلند کلاس میگیره و با زمزمه ای ضعیف و کوتاه باعث رخ داد جالبی میشه ؛ شکاف ها و شیارهای کوچکی دیوار رو از هم میدره ، از جایی که باید کف کلاس تاریخ جادوگری باشه ، باریکه های طلایی رنگ نور به سمت چهره دانش آموزان و جادوگر هجوم میبره و با هر تکان سر افراد ، باریکه نور هم جابجا میشه !

این بار نگاه جادوگر به دانش آموزانی بود که با جنب و جوش بسیار سعی داشتند انوار طلایی رنگ یکدیگر را نظاره کنند ؛ با صدای گرفته و در عین حال خسته ای که تلاش در صمیمی کردن در آن مشهود بود شروع به صحبت کرد :

سلام

شروع سال جدید و همینطور ترم جدید مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز رو به همه شما تبریک میگم و امیدوارم در کنار همدیگه یکی از بهترین سال های تدریس و تحصیلمون رو تو ام با خاطراتی خوش و موفقیت های پی در پی سپری کنیم .

من پرسی ویزلی هستم و در این ترم دو درس دفاع در برابر جادوی سیاه و پرواز و کوییدیچ رو در کنار اساتید محترم دیگه ای که حضور دارند تدریس میکنم ؛ شما با من آشنا شدید ولی من میخوام که در طول سال با اسامی و فعالیت های شما آشنا بشم ، نه با معرفی خودتون .

از اونجایی که میخوام سوالی مبهم باقی نمونه تا برم سر کار امروزمون ، باید درباره کارهایی که کردم توضیح بدم ؛ توی هر جلسه ، یه فیلمی که مربوط به درس هست براتون نمایش داده میشه که به این خاطر کلاس رو تاریک نگه میدارم . این نوری که صورت هر کدوم از ما رو روشن میکنه ، برای این هست که هم دیگه رو راحت تر ببینیم و خاصیتی که این جادویی که بکار بردم داره ، این هست که در عین حالی که چهره شما رو روشن میکنه ، باعث کاهش تاریکی کلاس نمیشه .

و با مشاهده چهره سردرگم دانش آموزان ادامه داد : شاید بپرسید که چرا این نوری که تغییری در تاریکی ایجاد نمیکنه ، فقط صورتتون رو احاطه کرده ... در این کلاس دانش آموزان ارشد مدرسه شرکت میکنند و از اونجایی که دختر ها و پسرها مختلط هستند در اینجا و باز هم از اونجایی که همگی شما به سن بلوغ رسیدید نمیشه انتظار زیادی ازتون داشت .
اگر اشتباه نکنم ، سال گذشته باید در درس ماگل شناسی خونده باشید که حضور یک دختر و پسری که به سن بلوغ رسیدن کنار هم دیگه ، باعث تحریک هر دو طرف میشه . و از اونجایی که بعضی مواقع این تحریکات رو نمیشه کنترل کرد ، نمیخوام فشار زیادی به شما بیاد و اعمالتون هنگام درس باعث بشه ، حواس دوستان دیگتون از روی درس پرت بشه .

ماندانگاس از انتهای کلاس با صدای نسبتا بلندی گفت : چه استاد فهمیده ای ! معرکس !

پرسی : آقای فلچر ، من گفتم ممکنه هنگام درس این تحریکات باعث این امر بشه نه الان ! لطف کنید از دوشیزه تانکس فاصله بگیرید !

ماندانگاس با ناراحتی از نیمفادورا فاصله گرفت و زیر لب گفت : خوب حرفای شما تحریک کننده تر بود دیگه ! تازه تحریکات که زمان برنمیداره !

پرسی لبخندی زد و خطاب به دانش آموزان گفت : برای اینکه چیزی که میخوام به شما یاد بدم ، در ذهنتون ملکه بشه ، فیلمی هم براتون نمایش داده میشه . چیزی که برای جلسه اول در نظر دارم ، با توجه به اینکه آموزش های مبتدی رو گذروندید و من نمیخوام مثل ترم های قبل درس های خسته کننده قبل رو تکرار کنم براتون به یه مورد جدید میپردازم . یعنی جادوی سیاه پیشرفته ! چیزی که هر کسی علاقمند هست درباره اون اطلاع داشته باشه . و مبحث امروز عشق در جادوی سیاه پیشرفته هست !
عشق چیزی هست که بطور نا خود آگاه در افراد به وجود میاد و اغلب با یک نگاه یا یک گفتگوی ساده و گذرا صورت میگیره ؛ ساحره های قرن دوم قبل از مرلین اغلب جذب رفتار ماگل های مذکر اطرافشون میشدند و به این خاطر که ممکن هست اون فرد به این ها عشق نورزه ، در صدد شدند و معجونی تحت عنوان معجون عشق اختراع کردند . معجونی که بعد از خوردن توسط فردی ، باعث میشد ، عشقی عجیب و عظیم در فرد خورنده به فردی که اون معجون رو به وی داده، پیدا بشه .
سالها بعد ، یک جادوگر که به زن ماگلی علاقمند شده بود ، بدلیل نداشتن توانایی در معجون سازی ، در صدد شد تا وردی اختراع کنه تا بتونه اون زن رو به خودش جذب کنه ، اون تونست این ورد رو اختراع کنه ولی این ورد یه ایراد خیلی بزرگ و مضحک داره که باعث میشه مردم در جوامع جادوگری به معجون عشق اکتفا کنند .
ایراد این ورد رو میتونید توی فیلمی که قرار هست براتون نمایش بدم ببینید ، البته توجه کنید که این فیلم کوتاه به تازگی ساخته شده و فقط خواسته اون اتفاق رو نمایش بده ؛ چیزی که به جذابیت این فیلم اضافه میکنه این هست که بازیگر نقش جادوگر و زن ماگل این فیلم ، 16 سالشون هست و به سن و سال شما نزدیکن و این باعث میشه که راحت تر درک کنید !

با صدای تق ضعیفی ، از نقطه ای نا معلوم پرتوی روشنی به سمت دیوار مقابل دانش آموزان حمله ور میشه و بعد از برخورد با آن فیلم کوتاه مرتبط با درس آغاز میشه .

فیلم

صدای راوی فیلم ( صدای زنی مسن ) :
وردی که مد نظرش بود را ساخته بود . در اول ماه می ، او را با عنوان کردن یک موضوع درسی به خانه شخصی اش دعوت کرد ... هدفش این بود که اختراعش را روی او امتحان کند .

تصویر فیلم :

پسر جوانی مقابل آیینه قدیِ اتاقش ایستاده و به تصویر خودش در آیینه زل زده ؛ پسرک خوش چهره و قد بلندی که موهای بلوند بلندش روی پوست سفید پیشانی اش جا خوش کرده و بخشی از اون جلوی چشمان سبز رنگش رو گرفته نگاهش میکنه .

دیرینگ دیرینگ !

پسر با آشفتگی نگاهش رو به سمت درب خانه معطوف میکنه و در حالی که سعی داره لبخندش دلنشین و شیرین باشه به سمت در میره و به آرامی اون رو باز میکنه .

دختری که در زیبایی از او پیشی گرفته پشت درب خانه ایستاده ، پسر فرو ریختن چیزی در قلبش رو احساس میکنه و با تعجب دختر رو به داخل خانه دعوت میکنه ؛ دختر بعد از ، از نظر گذراندن خانه به سمت یکی از مبل های راحتی میره و روی اون مینشینه .

صدای راوی فیلم :
نمیدانست چطور و چه موقع از شاهکارش استفاده کند ، انقدر او را دوست داشت که حاضر نبود لحظه ای برای این کار شتاب نکند . پس چوبدستی خودش را از روی جا کفشی مقابلش برداشت و ....

تصویر فیلم :

پسر با ابهتی خیره کننده به سمت چوبدستی خود که روی جا کفشی انتظار میکشید رفت و آن را از انتظار خلاص کرد ؛ به سمت دختر که حالا لباس های بیرونش را در آورده بود رفت .
به آرامی خطاب به او گفت : عزیزم بیا اینجا
دختر با تعجب از جایش بلند شد و به سوی او رفت و در نهایت شگفتی پسر او را بوسید و سپس در آغوش کشید .
پسرک با در آغوش گرفتن او آرامشی وصف ناپذیر در وجودش احساس میکرد ، خواستار این بود تا همیشه پذیرای این آرامش باشد ؛ پس چوبدستی اش را دور از دیدرس او گرفت و زیر لب زمزمه کرد : فورتیات لوسوس
دختر لرزید و برای لحظه ای بی حرکت شد ...


صدای راوی فیلم :
او تصور کرد که دختر برای لحظه ای بی حرکت شد ، چرا که دیگر از آغوش او بیرون نیامد ! اشکال آن ورد این بود که همزمان با راندن عشق اجرا کننده در بدن فرد ، او را می کشت !


فیلم به پایان رسید ، ولی هنوز دختر ها و پسر های حاضر در کلاس ، خیره به جایی که لحظاتی پیش دختر و پسر یکدیگر را بغل کرده بودند مانده بود !

پرسی : امیدوارم این فیلم تونسته باشه مفهوم طرز کار این ورد رو برای همه روشن کرده باشه ، یه سری موارد به علاوه تکلیف این جلسه رو روی تخته میتونید ببینید و اگر لازم دیدید میتونید یادداشت کنید .

توضیحات

1- دفاع در برابر جادوی سیاه ترم پیش یکی از دروس خسته کننده بود ، سعی شد با این نوع تدریس جذابیتی بهش داده بشه . با اینکه طولانی بود ، ولی سعی کردم طوری باشه موضوع که خواننده از خوندنش خسته نشه و بتونه تا آخرین سطر رو بخونه .

2- شاید تکالیف برای اونهایی که دانش آموز نیستند جالب باشه ، در نتیجه اونهایی که اسمشون به عنوان دانش آموز در مدرسه نیست ، میتونن اینجا پست بزنن و تکالیف رو انجام بدن . پستشون نقد میشه ولی بر خلاف قانون ، امتیازی از گروهشون به خاطر اینکه دانش آموز نیستند و پست میزنن کم نمیشه !

3- در صورتی که پیشنهادی برای نحوه تدریس جلسات بعد و یا محتویات جلسات بعد دارید ، میتونید در انتهای پست تکلیفتون بنویسید .

4- تکالیفی که نیاز به نقد شدن دارن ، نقد میشن و برای سایر تکالیف که امتیاز کامل میگیرن ، نقدی صورت نمیگیره .

5- کلاس ها در هر جلسه از چهار بخش تشکیل میشن ، که بصورت بلد عنوان بخش نمایش داده میشه .

6- تکالیف هر جلسه با شماره ارائه میشن که مقابل هر تکلیف امتیازی که داره رو شامل میشه ، برای اینکه دانش آموزان مجبور به انجام دادن تکالیف سخت و یکسان نباشن و امتیاز زیادی از دست ندن چند تکلیف کمکی هم داده میشه که دانش آموزانی که با تکالیف مشکل دارن میتونن به اون تکالیف کمکی پاسخ بدن و امتیازش رو دریافت کنند .

تکالیف :

اصلی
1- یک فیلم جدی یا طنز بسازید که کاربرد ورد عشق جادوی سیاه پیشرفته و عواقب استفاده از اون رو به نمایش بگذاره ( میتونید فیلم کلاس رو با اعمال تغییرات ارائه بدید ) - 15 امتیاز

2- بخش کلاس رو بنویسید ، یعنی اینکه استاد وارد کلاس میشه و بقیه مواردی که هست رو دوباره بنویسید ، یعنی با میل خودتون همه چیز رو تغییر بدید و اونطوری که دوست دارید کلاس رو دایر کنید . ( در صورت امکان ماهرانه بیناموسی رو وارد کنید ) - 15امتیاز


کمکی
1- بخشی از متن تدریس یا همه اون رو از لحاظ ، پاراگراف بندی ، املایی ، فنی و یا اونطور که شما دوست دارید و فکر میکنید درست تره نقد کنید . - نقد بخشی از اون 5 امتیاز و نقد کامل 10 امتیاز

2- یک ورد بیناموسی اختراع کنید و کاربرد اون رو در یک فیلم نشون بدید . - 5 تا 10 امتیاز

3- رولی شبیه به فیلم کلاس ، بنویسید ، ولی بصورت گسترده تر و شخصیت هایی که توش بکار میبرید ، اعضای سایت باشن ، اعضایی با تشخیص خودتون - 5 تا 15 امتیاز


توجه : تکالیف توسط دانش آموزان باید در همین تاپیک کلاس ارسال بشه ، و نیازی به لینک دهی نیست !


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۴ ۱۴:۱۷:۲۶

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
اين كلاس شنبه ها توسط پرفسور پرسي ويزلي تدريس خواهد شد.

آذر:24
دي:8
بهمن:6-20
اسفند:4

موفق باشيد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۲ ۲۲:۲۶:۱۱

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۶

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
سلام به همه:

خب ترم خوبي بود. اميدوارم با تدريس هايي كه ارائه كردم، نكات خوبي رو در مورد نمايشنامه نويسي در سايت تفريحي و سرگرمي جادوگران بهتون ياد داده باشم، اگر كم كاري يا برخورد بدي بوده است، به بزرگي خودتون ببخشيد، نقدهايي كه روي نمايشنامه هاي شما انجام مي شده، و همچنين امتيازاتي كه به شما داده شده است، در تمام طول ترم فقط از جانب من نبوده است، تا جايي كه در توان بوده است سعي داشته ام با كمك بزرگان ايفاي نقش قديم سايت جادوگران در اين راه در خدمت شما باشم. ترم خوبي بود. همگي موفق باشيد.


نقدهاي تكاليف جلسه چهارم و پاياني

پرد فوت 18 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]خب. نميدوم تازه وارد هستي يا قديمي، شناسه ات ميگه تازه واردي، ببين اين ترم هاگوارتز بايد نمايشنامه ها هري پاتري باشند، طنز اين نييست كه از دنياي جادوگري خارجش كني به سريال يانگوم بپردازي. مسخره است، اصلا جادوگرها علاقه اي به تلويزيون ندارند، اين وسايل ماگلي هستند، از جمله بي دقتي اولت بود، بعد اينكه فضاسازيت يه كمي نا جور بود، يعني منظورم اينه كه دنبال بهترين واژه ها نگشتي، در صورتي كه مي تونستي توصيفاتت رو در اول نمايشنامه روي كافه اي كه تانكس در آن هست جالبتر و زيبا تر كني. يه كمي غير طبيعي روك وود را با تانكس روبه رو كردي، مردم ناكترن به اين راحتي ها نمي ترسند.ببين ديالوگ رو مادر شكوه؟ حالت خوبه؟ هري پاتري دوست عزيز، نمايشنامه بايد هري پاتري باشه، طنز اين چرت و پرتا نيست، براي همين گفتم سخته، به تكليف خوب توجه نكردي. فضاسازيت هم اگه بدون موارد و هسته اصلي اي كه من خواستم در نظر بگيريم، متوسط بود. همانطور ديالوگ هايت، آخر نمايشنامه ات رو هم كه واسه خودت معلوم نيست تو ذهنت فك كنم نوشتي، نه؟ توصيفات هم كه همش به دستشويي اينا بر مي گشت. متوسط رو به ضعيف بود. فراموش نكنيم، طنز چرت و پرت نوشتن نيست، طنز اين نيست كه هم چي رو به هري پاتر نسبت بديم! موفق باشي. [/spoiler]

پيوز 28 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]آفرين، خوبه. خب فضاسازي اوليه براي اينكه نشون بده قضيه چيه، خوب بود. كينگزلي هم اون وردش: وینگاردیوم پاشو وایسا. با مزه بود، ولي پيشنهاد ميشه اين شكلي طنز ننويسي، تغيير دادن افسون ها جالب نيست. به نظر من طنز را بايد با توصيفات خنده دار ننوشت. اتل متل بازي؟ با مزه بود، اين خوب بود. طنز جالب و با مزه. گروگان گيري ات خيلي با مزه بود، دو تا جادوگر سياه به هم ميخورن، محاصره كارآگاهان همه عالي بود. فضاسازيت عالي نبود اما خوب بود. مي تونستي يه كمي بيشتر كار كني روش، ديالوگ ها هم خيلي خوب بودند. به توجه به اندازه اش، ميتونم بگم تا 75% طنز و نكات لازم رعايت شده بود. موفق باشي.[/spoiler]

استن شانپايك 20 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]مشكلت بيشتر روي پاراگراف بندي هستش، نشون ميده با عجله نوشتي، رعايت اين نكات مهمه، زيبايي ظاهري نمايشنامه هم اهميت داره، جاهاي لازم بوده بري سر خط نرفتي، اما جاهاي هم رفتي كه نمي بايست مي رفتي. سرعت بسيار بالايي به نمايشنامه دادي، يعني سريع سريع فضاسازي و موقعيت هاي مختلف را توسط الستور مودي رد ميكردي، خب فضاسازيت ميتونم بگم تقريا ضعيف بود، توصيفاتت بد نبود، اما بهت بگم سعي داشتي طنز بنويسي اما نا موفق بودي، من تا حدود 20% كمي خنده و طنز نويسي در نمايشنامه ات مي بينم. ديالوگ هايت هم يه جوري بود، خشك بود، از هيجان كافي برخوردار نبود، بايد بيشتر كار ميكردي، اينكه نيمه طنز بشه بهتره؟ نظرت اينه، اما وقتي تكليف مي نويسي نظر من محترمه، فهميدي؟ بايد طبق تكليف عمل كني، طنز كامل، چون سخته ميگي نيمه طنز بهتره. بله سخته، چون جلسه آخر بود. آخرين جلسه سخت ترينه. متوسط بود. موفق باشي.[/spoiler]

جسيكا پاتر 18 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]اين رو دقت كن: به تازگي نيز وبمستر شده بود! هيچ ربطي نداشت، نمايشنامه هري پاتري، در دنياي جادويي هري پاتر وسايل ارتباط جمعي ندارن، جغده، نت و سايت ندارن كه مسترش رو داشته باشند، اينها ماگلي هستند، طبق دنياي جادويي بايد بنويسي، طنز اين چرت و پرت ها نيست. فضازي در قسمت هاي اوليه نمايشنامه، قسمت هاي رويارويي استرجس پادمور و زن شيريني فروش، توصيفاتش به طنز خيلي شباهت نداشت، من اسم اين نوع توصيف ها رو ميذارم لوس نويسي. من در اون تيكه كه فنرير براي تحويل كيك اومد، در تعجبم كه زن شيريني فروش چه ارتباطي با بعدها و دانشمندان داره؟ چرت و پرت خالص! به طور كل مورد داره. نا همخواني در فضاسازي و توصيف. تلفن همراه، اتباط جمعي ماگل ها. هري پاتري نيست. هاگوارتزسل، اينم هم تقلدي از روي ايرانسل! وسيله ارتباط جمعي، ايراني، به دور از هري پاتري بودن. باز هم وبسايت و اينترنت! بي ربط با هري پاتري بودن. خب. بهتر شد. فضاسازي و هسته نمايشنامه در آخرش به هري پاتري برگشت، خوبه، اما هنوز هم بحث مديريت رو دخالت دادي، بلاك شدن و اين چرنديات! اسم اينا طنز نيست، همشون هجو هستند، براي نمونه طنز به نمايشنامه پيوز يا ايگور مراجعه كن. تصور من از اين پست اينه كه خواستيد در سايت جادوگران حمايت كامل خودتون رو از يك مدير نشون بديد، بهتر بود تو تاپيك ديگه اي اينكارو ميكرديد. بله هسته اش همون تكليف من بود، اما حاشيه، توصيفات، فضاسازي ها، ديالوگ ها، همه خوب بودند، اما در چارچوب موضوعات غير هري پاتري. متاسفم. موفق باشي.[/spoiler]

ايگور كاركاروف 28 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]با مزه بود تيكه اولش، اينكه لوسيوس مالفوي وا ميسته و با دست جلوي كينگزلي رو ميگيره، ميگه لحنتو عوض كن، با مزه است، اين تعقيب جالب است. مثه اين مي مونه ه قراردادي يا شرطي كار كردن. صحنه تعقيب در ناكترن، شليك افسون ها، توصيفاتش كاملا واضح بود، خوب بودند. اين توصيف جالب بود: همون خانواده فقيري كه تو خونه بودند و نون خشك مي خوردند. ايول، جالب بود. نون خشك سوژه جالبي بود. خيلي خنده دار بود. شكلبوت به جاي اينكه بره سراغ كارش دست دختره رو ميگيره، شماره ميده بهش ميبرتش پشت ديوار. ايول. بي ناموس موج مي زند. خيلي خنده دار بود. دوئل براي دختر؟! خيلي واقعا با مزه نوشتي، خوشم اومد. اما نه، ببين هري پاتري بايد بنويسي، نت و جادوگران، موبايل و تي وي اين حرفا اصلا نبايد داخل نمايشنامه بشن. هري پاتري، درست مثل كتاب كه اين چيزا توش نبودند، كينگزلي وزير جادوگران! اين جالب نبود كه آوردي تو نمايشنامه. بله نكته ات هم خوب بود. اوكي. موفق باشي.[/spoiler]

هانا آبوت 20 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]خب بد نبود. حداقل تو مثل چند نفر ديگه نبودي. هري پاتري بودن حدودا، به غير از رابين هود، كه البته رابين هود در تاريخ بريتانيا به چشم ميخوره، قديميه، چيزي مثل موبايل نيست كه اصلا نشه دخالت داد، تو آخرين نمايشنامه ات از رابين هود نوشتي، اما خب نيازي هم اصلا نبود. خب سعي داشتي طنز بنويسي ولي موفق نبودي خيلي. بيشتر ميخواستي با ديالوگ به طنز نمايشنامه ات مفهوم ببخشي كه موفق نشدي متاسفانه. فضاسازيت بد نبود، اما يه كم عجولانه فك كنم نوشتي، پاراگراف بندي يه كمي مشكل داشت، ظاهر نمايشنامه مهمه، متاسفانه فضاسازيت رو قسمت هاي خانه مخوف ضعيف بود. خيلي نمي شد تصورش كرد. متوسط بود. به نظرم بيشتر جاي كار دارين. با طنز نويسي خالص هنوز خيلي فاصله داريد. موفق باشي.[/spoiler]

آراگوك 26 امتياز
[spoiler=نقد تكليف]خب خوب بود. فضاسازيت روي قسمت هاي اول نمايشنامه خيلي خوب بود. تعقيب و گريز. مطمئنم كه به تكليف من توجه كردي، آفرين، جمعيت، خودشه، حتي بخورد افسون يك كارآگاه به مردم عادي، اينا نكات خيلي خوب و جالبي بود، خط درسته طنزن تو اين قسمت هاي اول خيلي خودش رو نشون نمي داد اما در ديالوگ ها و توضيحاتت تا تحدودي به چشم مي خورد، خوبه. احتياط يك كارآگاه كه از افسون مرگبار در بين جمعيت استفاده نكرد جالب بود. كار خوب و قشنگ؟ با تو هم اينكاره اي آراگوگ! بي ناموسي. نه جالب و با مزه بود، خوب طنز در قسمت هاي وسط نمايشنامه ات باز قوت بيشتري گرفت. اينكه اون زن و مرد با وجود مرگخوار به قول شما به كارشون مشغول ميشن جالب بود. چقدر بي تفاوت! اينم با مزه بود. اون ديالوگ هم خيلي با مزه بود: تنها راه همون دره و البته يه راه ديگه هست كه توي دستشوييه! مودي لو ميده. جالب بود. خوب بود. كلا خوب بود. اما سوژه هات براي طنز نميگم ضعيف اما متوسط بودند، آدمو از خنده منفجر نميكرد اما لبخندو بر لبان مي نشاند، موفق باشي.[/spoiler]


امتيازات كلاس دفاع در برابر جادوي سياه( جلسه چهارم و پاياني)


گريفيندوري ها:

پرد فوت 18 امتياز
استن شانپايك 20 امتياز
جسيكا پاتر 18 امتياز


اسليتريني ها:

ايگور كاركاروف 28 امتياز


راونكلاوي ها:

آراگوگ 26 امتياز


هافلپافي ها:

پيوز 28 امتياز
هانا آبوت 20 امتياز



جمع امتيازات

گريفيندوري ها: 56 امتياز
اسليتريني ها: 28 امتياز
راونكلاوي ها: 26 امتياز
هافلپافي ها: 48 امتياز


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.