خلاصه:
تنها پسر گلرت گریندل والد به نام گیلبرت از بیمارستان روانی فرار کرده. محفل و مرگخوارا دنبالشن. گیلبرت دچار اختلال حواس و بسیار خطرناکه! به طور اتفاقی گیلبرت که به دنبال کار میگرده سر از محفل در میاره. مرگخوارا هم که متوجه این موضوع شدن سعی می کنن گیلبرتو از محفلیا بگیرن و مجبور می شن مسابقه شطرنجی با محفل برگزار کنن. تیم شطرنج محفل رو ویولت و گیلبرت تشکیل می دن و مرگخوارا شطرنج بلد نیستن!
________________________________
-تو و تو! تیم شطرنج ارتش سیاهی رو تشکیل می دین!
مرگخواران که سرشان را پایین انداخته بودند متوجه نشدند که منظور لرد سیاه از "تو" و "تو" دقیقا چه کسانی بود. لودو که رویش بیشتر از بقیه بود پرسید:
-ارباب! کی و کی؟
لرد سیاه اصلا خوشش نمی آمد حرفش را تکرار کند. برای همین با دستش اشاره کرد!چشمان لودو از شدت تعجب گرد شد.
-ارباب؟ وینکی و کراب؟! از این دو تا نابغه تر پیدا نشد؟!
لرد سیاه علاوه بر اینکه خوشش نمی آمد حرفش را تکرار کند اصلا خوشش نمی آمد تصمیماتش زیر سوال برود! برای همین لودو را از وسط به دو نیم کرد و چون لرد ارباب بسیار قدرتمندی بود لودو به همان شکل به زندگیش ادامه داد.
اندکی بعد...میدان گریمولد:-خونتون کجاس؟
-اگه قرار بود شماها ببینینش نمودارپذیرش می کردیم! اصلا تو چرا همچین شدی؟! روش جدید لاغر شدنه؟
-حالا بگو ان خونه هه کجاس...من که نمی تونم دوباره برم توش!
کمی دورتر از محل بحث تدی و نیمه چپ لودو، مرگخواران سرگرم آماده کردن تیم خفن شطرنجشان بودند. سه نفر وینکی را باد می زدند و وینکی سرش را به میله های رینگ شطرنج می کوبید.
-وینکی بد! سه جادوگر محترم وینکی رو باد زد و وینکی پررو فکر کرد که کاش یکی هم ماساژش می داد.
کراب لباس ورزشی پوشیده بود و بی هدف بالا و پایین می پرید.
تا اینکه لرد سیاه در صحنه حاضر شد! کراب دوان دوان بطرف لرد رفت.
-ارباب! ما تصمیم گرفتیم در مقابل تیم اینا حاضر نشیم. از تلویزیون مشنگی یاد گرفتیم. خیلی باکلاسه. اینجوری مشخص می شه که اینا رو به رسمیت نمی شناسیم.
لرد سیاه مایل بود کروشیویی نثار کراب کند! ولی فعلا لازمش داشت.
-و حتما می دونین که در اون صورت بازنده محسوب می شین؟!
کراب مسلما نمی دانست! در حالی که بالا و پایین می پرید و خودش را گرم می کرد به میدان برگشت!
-گوش کن وینکی! نباید کار سختی باشه. اینجا یه تعدادی آدم و حیوون هست. اونی که تاج داره هم اربابه. به محض اینکه سوت شروع رو زدن با حیوونا از هر طرف بهشون حمله می کنیم. تو اسبا رو کنترل کن. با دو سه جفتک می تونی کل مهره هاشونو از صفحه بریزی بیرون.
وینکی:هر چی جادوگر محترم گفت! ولی وینکی مطمئن بود که این بازی اینجوری نبود!
نیمه راست لودو داوری مسابقه را به عهده داشت. سوت را در سمت راست دهانش گذاشت و...
-دست نگه دارین! ما از بخش روانی سنت مانگو اومدیم. یکی از بیماران خطرناک ما فرار کرده. بهمون گفتن در این محل دیده شده!