هکنقل قول:
ارباب ما دچار بیماری "سطح این پستم از بقیه پست هام کمتره" شدیم.
ارباب چرا هر پستی که میخوام بزنم خیلی وقت میگیره؟ ارباب رو پست هام حساس شدم.
اینوخارج از سایت به ما گفته بودی...ولی خوب شد که این جا هم گفتی. چون می دونم که این حساسیت بین خیلی از اعضا وجود داره.
الان اگه بگم حساسیتتونو کم کنین فایده ای نداره! چون نمی کنین.
ولی یه چیزی مشخصه.
یا باهاش می جنگین و شکستش می دین...و یا حساسیته شما رو شکست می ده و فعالیتتونو روز به روز کم تر می کنه و اعصابتونو خرد می کنه و مانع لذت بردن از ایفای نقش می شه.
اهمیت ندین! بی خیال باشین. بنویسین و بفرستین...و برنگردین دوباره بخونین.
قرار نیست همه پستامون خوب باشن. نمی شه...ممکن نیست. مگه این که ماهی یه پست بزنین. اونم که فایده ای نداره. حتی اگه عالی باشه. فعالیت وقتی به درد می خوره که مستمر باشه.
یه مورد دیگه اینه که تصویر اشتباهی از خودتون تو ذهن دارین.
یکی میاد می گه همه پستای من از سطح خودم پایین ترن!
مگه می شه؟
خب حتما داری درباره سطح خودت اشتباه می کنی. وقتی همه پستات در اون سطح هستن، معنیش اینه که سطح تو اونه! شاید یه موقعی بالاتر از سطح خودت نوشتی!
ملت انتظار دارن روز به روز بهتر بنویسن.
اینم نمی شه.
تا یه جایی پیشرفت می کنی...ولی این که هر روز بهتر از دیروز بنویسی و این پیشرفت تا ابد ادامه پیدا کنه غیر ممکنه.
راه حلشون هم اینه که شخصیت عوض می کنن.
این پیشرفت نیست. این از صفر شروع کردنه. انگار مسیر رو تا آخر رفتی...بر می گردی از اول می ری...و خوشحالی که هنوز راهی برای رفتن داری.
اگه هدفت تجربه کردن باشه و بخوای دوباره از مسیر لذت ببری و شخصیت جدید رو تجربه کنی، این کار منطقیه. ولی برای بهتر نوشتن نه! فکر نمی کنم تغییر شخصیت تاثیر خاصی روی سطح نویسندگی بذاره. روی شناخته شدن ممکنه بذاره. که دلیل اونم شرایط سایت وسوژه هاییه که معمولا بصورت اتفاقی ایجاد می شن.
خلاصه این که نذارین این حساسیت ایجاد بشه و پیشرفت کنه. وگرنه نمی ذاره بنویسین. من پستامو طی ده دقیقه می نویسم. اگه بخوام همچین حساسیتایی داشته باشم و نگران اسم و سطحم باشم باید ماهی یه پست بزنم...که با توجه به مسئولیت هام این خودخواهیه! بقیه هم مسئولیت دارن. هر عضوی به نسبت موقعیت خودش مسئولیت داره.
برای خودتون محدودیت بذارین. مثلا بگین من این پست رو طی 30 دقیقه می نویسم و می فرستم.
بنویسین و ارسال کنین و فراموشش کنین...و این کار رو دوباره و سه باره تکرار کنین.
با اطمینان می گم...هر چی بیشتر بنویسین مسلط تر می شین. راحت تر سوژه پیدا می کنین. سریع تر جمله های مناسب رو انتخاب می کنین. برای همین کمیت فعالیتتون هم خیلی مهمه.
بررسی
پست شماره 306 قصر خانواده مالفوی، هکتور دگورث گرنجر:
نقل قول:
هکتور اولین کسی بود که راه حلی برای خودش پیدا کرده بود. در کمتر از یک دقیقه پس از اعلام مشکل هکتور پاتیل تاشوی جیبی اش را در اورده بود، زیرش را روشن کرده بود و داشت از روی دستوری در دفترچه یادداشت میخواند.
خب...تو برای پست زدن وارد این تاپیک نشدی...سوژه رو خوندی و احساس کردی هکتور می تونه این جا وارد داستان بشه.
که این یعنی یک شروع درست! این یعنی جایی که ما ایده ای برای ادامه دادن داریم. همیشه همین کار رو انجام بده.
پاراگراف شروعت خیلی ساده بود...ولی همونقدر هم صمیمی و دلنشین بود. شخصیت هکتور همین جوریه. همون سادگی...همون اعتماد به نفس و همون طنز. و انتظاری که برای خواننده ایجاد می شه که این بار چه خرابکاری ای ممکنه بار بیاره!
نقل قول:
- معجون افزایش جاذبه زمین... نه این مفید نیست. معجون افزایش سیاهی، معجون تنظیم میزان ویبره، معجون ساخت ردبول، خودشه.
این معجونا به نظر من می تونستن عجیب و غریب تر باشن. اسامی مسخره...اون قدر مسخره که ذهن خواننده رو برای چند ثانیه درگیر این موضوع کنه که این معجونا به چه دردی می خورن!
به جای اسم رد بول هم می شد یه اسم هکتوری اختراع کرد.
نقل قول:
بلاخره متوجه شد دقایق زیادی است زیر پاتیلش را روشن کرده و پاتیل بی نوا تقریبا داشت ذوب میشد و اگر بال داشت مطمئنا پرواز میکرد و از دست هکتور میگریخت. اما در حال حاضر پاتیل مذکور بال نداشت
این قسمت خیلی خوب نبود...خوبِ خالی بود. می تونست بهتر باشه.
به نظر من دلیل اصلیش این بود که اشاره کردی پاتیل اگه بال داشت پرواز می کرد. و سوژه اصلی ما همین پرواز کردنه...یه جورایی انگار اون موضوع رو ساده جلوه داده. مثلا اگه می گفتی می دوید و فرار می کرد بهتر می شد.
نقل قول:
هکتور در حالی که معجونش را با یک دسته بیل هم میزد دور پاتیل بالا و پایین میپرید و میچرخید.
- این پاتیه؟ کی میگه کجه؟ لینی چرا، با ما لجه؟
این قسمتش هکتوری بود! خوب بود. به این حرکات سرخپوست وار و مضحک هکتور عادت کردیم. می تونی بیشتر و متنوع تر و عجیب و غریب ترش کنی. در مورد پاتیلش هم همن حالت وجود داره. مثلا وقتی داغ شده بود واقعا می تونست بذاره فرار کنه...و هک هم دنبالش!
نقل قول:
هکتور چنان غرق در آواز خواندن بود که متوجه لینی که بال بال زنان بالای سرش رسیده بود نشد.
-چون داری اشتباه میزنی هک. ✋
خب این شکلک لینیه...زیاد ازش استفاده می کنه. من و تو اینو می دونیم. بقیه هم می تونن بدونن. چون تو سایت هم ازش استفاده می کنه. اشکالی نداره که سوژه های خارج از سایت رو وارد سایت کنیم. ولی باید برای جا انداختنش تلاش کنیم. نمی شه سوژه رو بیاریم و انتظار داشته باشیم همه قبولش کنن. این سوژه داره جا میفته. برای همین اشکالی نداشت.
لینی کمی بی دلیل اومد و رفت...می تونستی نقشش رو بیشتر کنی. از اون جایی که هکتور و لینی کلا کمی با هم درگیرن، جر و بحثشون می تونست بیشتر طول بکش و شدید تر باشه.
در پایان پست خواننده رو همراه لینی فرستادی به طرف رز...و در طرف دیگه ای، هکتور داره به هم زدنش ادامه می ده.
خواننده می تونه انتخاب کنه...ولی از اون جایی که هر دوی این سوژه ها خوب هستن، به نظر من بهتر بود خودت انتخاب می کردی. یه قسمت رو پررنگ تر می کردی که خواننده همون جا بمونه.
طنز پستت در حالت عادی و نسبت به سطح متوسط سایت خوب بود...ولی برای هکتور کم بود. چون هکتور شخصیت خنده داریه. طنز خیلی خوبی داره. یه کمی با احتیاط نوشتی...با ترس...
شخصیت هکتور احتیاج به شجاعت داره. با همون اعتماد به نفسی که هکتور معجون درست می کنه بنویس. خوشبختانه قبلا بار ها این کار رو انجام دادی و می دونیم که می تونی.
خوب بود. سطحش اصلا پایین نبود. حساسیتت بی دلیله.
قرار نیست همه پست هات مثل پست های مسابقه آزکابانت بشه. همونطور که همه پست های کسایی که فعالیت مستمر دارن، همیشه در سطح عالی نیست. نمی تونه باشه.
تو هکتورو داری...و خوب اداره می کنیش. هنوز فراموش نکردیم که برای گرم کردن پاتیل دورش می دوئیدی و "ها" می کردی!
پس خوب بنویس...مثل همین پست...گهگاهی هم عالی بنویس. مثل اون پست ها. می بینی که عالی ها هم فراموش نمی شن.
برو پی کارت حالا.