لیسا این درخواسته یا خود نقده!
چقدر حرف زدی!
جمع شده بود تو دلت؟
نقل قول:
ولی نکته خوبی که خودم داشتم و یه منتقد نمیتونه ببینه، اینکه مثل قبلا با خوندن دوباره نصفشو حذف نکردم.
فکر کردی! ما قادریم هر چیزی رو ببینیم!
نقل قول:
نه اینکه توی پستام به کسی توهین کنم و اینا... از نظر شخصیت پردازی.
توی فکرم اینکه هکتور فقط ویبره میزنه. بانز فقط نامرئیه. لینی فقط پرواز میکنه.
حس میکنم اگر چیز دیگه ای دربارشون بگم شخصیتشونو خراب کردم.
درستش هم همینه خب. شخصیت رو در نظر بگیری...ولی اصل جایی که باید دربارش فکر کنیم اینه که تو این سوژه و این موقعیت کدوم شخصیت می تونه به شکل خوبی ظاهر بشه. از کدوم ویژگی کدوم شخصیت می شه استفاده کرد؟
توهین زیاد نمی بینم کلا...ولی وضعیت ایفای نقش عده ای خوب نیست واقعا...
اصول ایفای نقش رو نمی دونن. نمی دونن کجا باید برن جلو...چطوری باید برن جلو...و کی باید توقف کنن. برای همین خوبه که به این مورد توجه می کنی. لازمه واقعا.
بررسی
پست شماره 382 قصر مالفوی ها، لیسا تورپین:
نقل قول:
- شما بانزین؟
- بله!
- نه خیر!
لرد ابتدا متعجب به غذای سخنگو که ادعا میکرد بانز است خیره شد و سپس یه لوسیوس و نارسیسا.
- به ما بانز دادین بخوریم؟
گاهی ساده ترین دیالوگ ها و جمله ها، بهترینشون می شه. تو اون صحنه، تاثیر گذارترینشون می شه. اینجا هم یکی از همون "گاهی" ها بود. این که بتونیم با جمله های کوتاه و حتی کلمات، از پس توصیف موقعیت(حتی با دیالوگ) بر بیاییم احتیاج به تسلط زیادی روی شخصیت ها داره. همونطور که گفتی، حواس شما به شخصیت هاست. همین باعث شده جمله هات خوب و درست از آب در بیان.
نقل قول:
لرد بیشتر از قبل گیج شد.
- ما گیج شدیم. اصلا از این حالت خوشمان نمیاد.
لردت خیلی خوبه...گیج شده...ولی حالتش رو حفظ کرده. در کنار این، دستپاچگی مالفوی ها و حالت مزاحم بانز رو هم خیلی خوب حفظ کردی. با شخصیت ها خوب کنار میای!
نقل قول:
این قسمت فلش بکت هم نکته های مثبت داره و هم منفی.
مثبتش اینه که برای خواننده توضیح می ده. چیزایی که جا افتاده...صحنه هایی که ندیده...شاید از زاویه ای جدید...
منفیش اینه که تو پست قبلی من داستان رو خلاصه کردم.
تو اون خلاصه چیزی درباره آتیش نوشته شده؟
نه!
وقتی تو پست شما دربارش نوشته می شه، خواننده گیج می شه. اون خلاصه دیگه به دردش نمی خوره. احساس می کنه باید برگرده و دوباره بخونه. اینم چیزی نیست که هدف خلاصه کننده باشه.
گاهی لازم می شه سوژه رو ساده کنیم. اینجوری واضح تر و پوست کنده تر جلوی چشم خواننده قرار می گیره و خواننده می دونه درباره چی بنویسه. برای ساده کردن، شاخ و برگ های اضافی سوژه رو قطع می کنیم.
پستت یه حالت متمرکز داره! انگار دور موقعیت یه خط قرمز کشیده و با دقت داره توصیفش می کنه. این حالت خیلی خوبیه. یه جور حس اطمینان به خواننده می ده که من ممکنه برم بیرون...بیام تو...فلش بک بزنم و به آینده برم...ولی هیچ وقت گیجت نمی کنم!
شخصیت ها خوب بودن. قوی و محکم بودن. حتی کسایی که نقش زیادی نداشتن. اینم به تقویت اون حس اطمینان کمک می کنه. به خواننده می گه که نویسنده می دونه داره چی می نویسه. دستپاچه نیست. می شناسه...
گذشته از محتواش، فلش بکت جای خیلی خوبی شروع و تموم شد. جایی که شخصی می خواد جریانی رو تعریف کنه. خیلی به موقع و مرتب بود.
در مورد محتواش هم به نظر من کافی بود کمی خلاصه تر باشه. لزوما کوتاه تر نه...می تونست مثلا روی قسمت بردن بانز تمرکز کنه. این که می خوان بپزنش و این مخالفت می کنه.
نقل قول:
خودم بخوام خودمو نقد کنم میگم این پستم مثل بقیه پست های طنزم نیست. پستم یه جوریه که وقتی میخونمش حس میکنم سنگینه، نویسنده معذب بوده. انگار منتظر بوده که بتونه رولو جمعش کنه.
اصلا اون حالت معذب رو نداره...خیلی راحت به نظر می رسه اتفاقا.
نقل قول:
ولی نکته خوبی که خودم داشتم و یه منتقد نمیتونه ببینه، اینکه مثل قبلا با خوندن دوباره نصفشو حذف نکردم.
واقعا هم احتیاج به حذف خاصی نداشت.
نقل قول:
الان بازم توی این پست حس کردم بعضی از جاها شخصیت بعضی ها رو خراب کردم. ولی کاری بهش نداشتم.
اشتباه حس کردی. شخصیت هات بهترین بخش پستت بودن. حساس نشو در این مورد. چون خوب می نویسی. خودتو محدود نکن.
خوب بود. انتظاری غیر از این هم ازت نداشتیم.
...................
دیاناگرانقدر؟...برای پست ارزش قائل شدی؟
بررسی
پست شماره 368 اتاق تسترال ها، دیانا کارتر:
نقل قول:
ده،بيست،سى،چهل،پنجا،شصت،هفتاد ،هشتاد ،نود،صد
قرعه بد شوم اينبار روى تازه ترين عضو مرگخواران افتاده بود،
از هر موقعیتی برای توصیف شخصیت ها و استفاده از ویژگی هاشون استفاده کنین.
تمرکز نکردن روی سوژه یعنی همین. یعنی قبل از این که به این فکر کنین که "من این داستان رو چطوری می تونم پیش ببرم؟"، به این فکر کنین که "من از این موقعیت چطوری می تونم استفاده کنم؟"
همین ده بیست سی چهل کردن...
با توجه به شخصیت مرگخوارا می شه ازش استفاده کرد. یکی تقلب کنه...یکی نامرئی بشه که نتونن حسابش کنن...یکی بلرزه و نتونن بهش اشاره کنن...یکی با جدیت ادعا کنه که سیه و چهل نیست...
قبل از این که قدم بعدی رو بردارین، فکر کنین که کارتون با این قدم تموم شده یا نه.
نقل قول:
بلاتريکس لبخند شرورانه اى زد:خب ديانا،عضو تازه وارد عزيز تو بايد برى اون تسترال رو بيارى!
بلا جزو معدود شخصیت هاییه که تقریبا تو هر حالتی جدیه. برای همین تا وقتی موقعیت خاصی وجود نداره(مثلا در حال حرف زدن با لرد نیست) بهتره از همچین شکلک هایی براش استفاده نکنیم. یا شخصیت دیگه ای دیالوگ رو بگه یا شکلک حذف بشه.
نقل قول:
ديانا که دوست نداشت توسط لگد يه تسترال کشته شه و تو شجره نامه خوانوادگى شون اسمش يه مرگخوار بدرد نخور نوشته شه سريع خودش رو به موش مردگى زد!
-ميوو من تازه واردم شما که نمى خواين گربه اربابو به کشتن بدين نه؟؟آخه من اگه باانگشت کوچيکه هم هلم بدى احتمالا تا يه ماه بسترى ام اونوقت لقد يه تسترال نه نه نه امکان نداره😿
توضیحش خیلی خوب بود.
دیالوگش هنوز جای کار داره.
همون ایده به نظر من کافی بود. اصلا احتیاجی به دیالوگ نداشت. دیانا تصمیم می گرفت خودشو به موش مردگی بزنه و می زد! یهو عین مرده میفتاد رو زمین و دست و پاشو بالا می گرفت! هر کاری می کردن تکون نمی خورد یا با اصرار می گفت که مرده و زنده هم نمی شه.
اینم باز خودش می تونست یه پست کامل مستقل باشه.
نقل قول:
تسترال کمى فکر کرد اگه به اون مهمونى ميرفت ،ميتونست عشق حقیقیش رو به همه معرفى کنه!
اصولا برای قسمت های غیر دیالوگ نباید شکلک گذاشته بشه. ولی اون "اصولا" معنیش اینه که استثناهایی هم وجود داره. اینجا به نظر من شکلک، اشتباه نبود. برای این که حالت گیج و منگ و عاشق تسترال باید نشون داده می شد و زیاد جالب نبود که توضیح بدیم که حالت صورتش چطوری بوده.
ولی توجه داشته باش که اینجا درست بود...معمولا درست نیست.
نقل قول:
ديانا لبخند مرموزانه اى زد و به سمت مرگخوارها رفت.
-خب راضيش کردم باپاى خودش بياد پيش لرد اما هنوز نميشه هکتورو از شرش خلاص کرد..
سوژه رو خوب پیش بردی. یه مشکل کوچیک رو حل کردی و همین باعث شده سوژه کمی پیش بره.
جای طنز، کمی تو پستت خالی بود. برای این که طنز خوبی داری. تو پست های دیگه ات دیدم.
گاهی کنترل شخصیت ها از دستت خارج می شه. گاهی اینجوری به نظر می رسه که شخصیت ها رو فدای صحنه و بعضا فدای شکلک ها می کنی. یعنی برای این که اون صحنه رو بنویسی یا اون شکلک رو بذاری، کمی شخصیت رو از خودش دور می کنی. این کار اشتباهه. شخصیت ها مهم ترن. حواست بهشون باشه. هر شخصیتی یه محدوده ای داره. برای بعضی شخصیت ها این محدوده، محدود تره! مثلا لرد...مثلا دامبلدور...بلاتریکس. اینا رو تا یه حدی می شه تغییر داد. بیشترش دیگه اشتباه می شه. مهم ترین اصل ایفای نقش همینه که موقع نوشتن توجه داشته باشی که شخصیتت کیه. دیالوگ های لرد سیاه با پیتر پتی گرو متفاوت باشن.
این حالتت در مورد شخصیت لرد زیاد پیش میاد.
علامت ها رو دو بار نذار! سیستم علامت گذاری مغزتو کنترل کن!
یه حالت پر دل و جراتی تو پیش بردن سوژه ها داری. این خیلی به درد می خوره. چون از نوع مخربش نیست. حداقل هنوز جایی ندیدم سوژه رو خراب کنی. سوژه هایی که باید پیش برن و کسی حوصله جلو بردنشون رو نداره رو هل می دی. این حرکت مفیدیه.
پست هات خیلی خوبن. مثل گلدون قشنگی که کمی شاخ و برگ اضافه داره. اگه اونا هم زده بشن عالی می شه.
دیانات خیلی خوبه. بامزه و دوست داشتنیه. یه حالت ساده و قشنگی داره که باعث می شه شخصیتش برای آدم آشنا باشه. راحت بشه دربارش نوشت.
......................
بررسی
پست شماره 542 زندگی به سبک سیاه، اشلی ساندرز:
نقل قول:
-نخبه این شیر نه! اون شیری که از گاو می گیرن!از بقالی می تونی بخری!
نقل قول:
این پست رو نقد کنید احساس می کنم خیلی سریع پیش رفته.
خب...همین جمله اول سریع پیش رفته.
موقعیت ها رو بگیرین! نذارین از دستتون در برن!
الان تو پست قبلی دیانا یه شیر آب آورده و ادعا می کنه باید ریخته بشه تو پاتیل. سوژه قبل از این چی بود؟ شیر جنگل! دو پست کامل درباره اون شیر جنگل نوشته شد...ولی در مورد شیر آب هیچی. برای این که شما به محض شروع پستتون، قضیه رو مستقیم و سریع توضیح دادین.
در مورد این سوژه هم کمی باید نوشته می شد. موقعیت اینه. مرگخوارا می تونستن کمی دربارش حرف بزنن که دیانا رو قانع کنن که این شیر هم قابل استفاده نیست. حتی از شیر قبلی هم می شد استفاده کرد. حضور داره به هر حال. سوژه خوبی بود.
نقل قول:
-تا دیانا نیست شما ها رز بیارین! اونم تو دستوره. فکر کنم تو باغچه ی خونه ی گریمولد یه چندتایی دیدم.
این خیلی منطقی نیست که به خاطر چند شاخه رز، مرگخوارا رو بفرستیم گریمولد!
تو داستان ها می شه به موقعیت ها و نتیجه گیری های غیر منطقی رسید...ولی این کار احتیاج به مقدمه چینی داره.
مثلا فصل زمستونه...رز پیدا نمی شه. تنها گلفروشی هاگزمید تعطیله...یا کل رزهاش رو یه جادوگر رومانتیک خریده! اینا گردش کنان برن و برن و درست وقتی که دارن از گریمولد رد می شن، متوجه بشن تو باغچه اونا چند تا رز هست! حتی اون جادوگر رومانتیک می تونه آرتور باشه مثلا.
این منطقیه...سوژه ساز هم هست.
نقل قول:
صدای اشلی از اون سر دراومد و معلوم بود بهش برخورده.
-اوی! اوی! اوی! من اینجا کشکم؟
-خوبه دیگه، اشلیو می فرستیم بره گل بچینه.
-من همون کشک می مونم، خودتون برید.
اشلی اینجا چیکار می کنه؟ حضورش باید توضیح داشته باشه...نمی تونه اینجوری راحت بین مرگخوارا بگرده و مرگخوارا هم اینقدر راحت حضورش رو قبول کنن.
بازم می شد دربارش توضیح داد که دنبال غیر مرگخوار می گردن و خارج از خانه ریدل ها یه جوری اشلی رو پیدا می کنن. یا همون موقع اشلی در می زنه و یه چیزی میاره(مثلا روزنامه).
دیالوگ های اشلی خوب بودن.
نقل قول:
همان موقع دیانا با یک گاو وارد شد.
- بقالی سر کوچه نداشت! تا مزرعه رفتم، مرده گفت بندازین تو دیگ شیرش در میاد.
-ماااا،ماااا
این قسمتش خیلی خوب بود...مخصوصا دیالوگ گاو! با شکلک، بهتر هم می شد.
نقل قول:
-احمق اصلا از گاو نر شیر درنمیاد، اشلی فکر نکن حواسم بهت نیست!
-اصلا چرا من برم؟ کریس چمبرز هم بی کاره.
اشلی خودش اینجا چیکار می کنه که الان کریس چمبرز غیر مرگخوار رو پیشنهاد می کنه؟
این پیشنهاد یه ایراد دیگه هم داره...نفربعدی مجبوره درباره کریس بنویسه! شاید نخواد...شاید نتونه...شاید نشناسه...اینا باعث می شن از ادامه دادن منصرف بشه.
سوژه دو شاخه شده...قبل از این که مشکل شیر حل بشه، مشکل رز مطرح شده. این اتفاق ممکنه باعث بشه نفر بعدی مجبور بشه درباره هر دوشون بنویسه. اینجوری نمی شه از کل ظرفیت سوژه استفاده کرد. تا وقتی که لازم نیست بهتره یه سوژه فرعی رو تموم کنیم و بعد بریم سراغ بعدی.
سوژه اونقدر سریع پیش نرفته که بهش آسیبی وارد بشه. فقط از کل موقعیت هاش استفاده نشده. برای جلو رفتن عجله نداشته باشین. با دقت به مسیر و اطرافتون نگاه کنین. شاید هنوز چیزی برای نوشتن وجود داشته باشه.
حالا می رسیم به اشکالاتی که بر طرف کردین. لحن پست یکدست شده. این خوبه.
غلط املایی ندارین(بیکار درسته...ولی اشتباهی نیست که خیلی مضر باشه).
توضیحاتتون دیگه مبهم نیست. البته کوتاه تر شدن، ولی اشکالی نداره. وقتی جمله های کوتاه رو درست و واضح بنویسم، می تونیم توصیف های طولانی رو به کمکشون انجام بدیم.
اینا پیشرفت های خوبی هستن.
الان باید کمی سرعتتونو کم کنین. سوژه اونقدرا مهم نیست. به زمان، مکان و موقعیت و شخصیت های حاضر توجه کنین. روی اشلی هم خیلی تمرکز نکنین. این ممکنه باعث بشه سوژه های بهتر رو از دست بدین. اگه اشلی حضور داشت یا حضورش به درد می خورد ازش استفاده کنین.
با کمی تمرین، پست هاتون رفته رفته بهتر می شن.