ـ پول چی شد ؟ وقت زیادی ندارید ...راجر تيكه كاغذ رو مچاله كرد و داد دست كينگزلي.
عله: يه تهديده؟
كينگزلي كه به پايان تيكه نامه رسيده بود، با حالت متفكرانه اي گفت:
_هممممممم فكر نكنم!
بيشتر يه درخواست محترمانه است!
راجر خيلي كلافه به سمت در خوابگاه رفت و در همين حال گفت:
_كادر مديريتي سايت هيچ وقت به اين ضعيفي نشده بود...چهار تا مديرانمون رو از دست داديدم و تازه منوي مديريت هم نداريم...
عله كه تازه به ژرفاي عميق فاجعه پي برده بود، دست به دامن كينگزلي شد:
_دستم به بند تنبون نديده ي مرلين...يه كاري بكن! اگه بارون برسه بخواد يكي رو بلاك كنه و منوي مديريت نباشه ...(جمله ي عله هيچ وقت تمام نشد چون غش كرد
)
_من ميرم از گرينگوتز طلا رو آماده كنم.
كينگزلي عله رو با حالت چندشناكي به گوشه اي پرت كرد و در نهايت جوگيري گفت: شما بدون هماهنگي با من هيچ كاري صورت نميدين.
راجر برگشت و به كينگزلي نگاهي كرد:
كينگزلي : بله، هماهنگ شد!
خوابگاه مديران؛يه ربع بعدكينگزلي ، با لگدي گيلدي رو از بيهوشي درآورده بود و داشتن فيلم رو باز بيني ميكردن:
چق چق چخت! (افكت تخمه شكوندن
)
... زنده بمونند، موهاهاهاها! ...گيلدي: ها نگه دار... برو عقب.
... زنده بمونند، موهاهاهاها! ...كينگزلي: خب چيه ؟
گيلدي: ببين ...ميگه موهاهاهاها! و حتي نمگيه موهاهاهاهاها! و يا موهاهاها! ويا مو ها ها ها ها! و يا...
كينگزلي: اااااا؟ خب بسه. بلاك شي تو! فهميدم چي ميگي... همين الان يكي رو بفرست تو يك ماه اخير تو سايت سرچ كنه ببينه كي از اين ديالوگ استفاده كرده.
باید برای من دویست هزار تا کیسه ی پر از طلا بفرستی وگرنه اونا رو دیگه نمیبینی...
كينگزلي: خب همين جا نگه دار ... ببين نميگه گاليون. ميگه طلا!
گيلدي: خب كه چي؟
كينگزلي: هويجوري..دور هم باشيم!
بايد يه تيم روانشناسي بياريم بينيم چرا گفته 200 هزار تا ..و حتي نميگه 250هزار تا ..و يا 300 هزار تا ...و يا...
گيلدي: ااااا؟ خب بسه. بلاك شي تو ! فهميدم چي ميگي... همين الان يكي رو بفرست تو يك ماه اخير تو سايت سرچ كنه ببينه كي از اين عدد استفاده كرده.
كينگزلي : حرف من رو كپي پيست ميكني؟
دستور هم ميدي؟
گيلدي:
گفتم كه همين الان يكي رو ميفرستم كه...
همین طور ... منوی مدیریتت رو ،عله! ... كينگزلي: هاااااااااان! عله ،روي صحبتش با تو بوده. يعني نميدونسته كه راجر هم اين فيلم رو ميبينه؟
عله تا آن لحظه داشت گوشه و كنار اتاق رو ميگشت شايد منو رو جايي پيدا كند.
_هان؟ خب من مدير ارشدم... لابد نه راجر نه شماها رو بوق هم حساب نكرده!
... هي تو چي داري ميكني تو؟
آخرين جمله رو عله به گيلدروي گفته بود، كه ظاهرا خيلي تو كنه(ذات) كوئيرل زوم كرده بود.كينگزلي زد پس سر گيلدي و سرش داد زد:
خوب نيست تو اندام دختر مردم اينقدر زوم كني...چشات درآد!
_باب...كوئيرل كه دختر نيست...دختر نماست...
كينگزلي: همون...مهم نماشه!
_ببين...انگار داره يه چيزي با انگشتاش ميگه...تو اسلوموشون معلومه...انگار يه عدده....
عله ي جوگير ساحره نديده ، پريد جلوي تليفيزون . و با اين كارش ظرف تخمه رو به گوشه اي پرت كرد.
_كو؟ داره شماره موبايلشو ميده؟
_نه بي جنبه! پنج رقميه... 2 ...5...6 ...1...6 ...25616. خب اين چه عديديه؟
_شايد كد پستي خونه ي گروگانگيره است؟
_كد پستي ده رقميه، خنگه! تو چطور مدير شدي؟ كوئيرل...مسئول تاييد معرفي شخصيتاست...شايد... شماره ي شناسه ي گروگانگير باشه!
[spoiler=اگه ميخوايد شناسه حقيقي باشه]اين شماره به طور كاملا اتفاقي
متعلق به شناسه ي آسپ ميباشد.
آسپ دچار ورشكستگي مالي در وزارتخونه شده. [/spoiler]