توضیح درباره قوانین تاپیک: به دلیل عدم استقبال(که فکر میکنم دلیلش قوانین نسبتا دست و پا گیر تاپیک باشه)، قوانین تاپیک کمی تغییر داده میشه.از این به بعد همه درانتخاب جانور آزادن...حتی میتونین برای عضوی بجز خودتون جانور انتخاب کنین.فقط دقت کنین که طی یک موضوع، جانوری که شخصیت مورد نظرتون بهش تبدیل شده باید ثابت باشه.مثلا در یک سوژه رز ویزلی نمیتونه یه بار تبدیل به خرگوش بشه و بار دوم آهو...ولی اگه در این سوژه مثلا تبدیل به خرگوش شد، مانعی نداره که در سوژه بعدی آهو یا خرچنگ یا سوسک یا هر جانور دیگه ای بشه.
[spoiler]لطف کنید تا با یکی دعواتون شد نیایین اینجا گاو و الاغش کنین!
[/spoiler]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[spoiler=خلاصه:]لرد و مرگخوارا برای یافتن گنج به جزیره ای میرن.آنتونین تبدیل به خفاش میشه و جزیره رو میگرده.ولی خیلی زود درحالیکه یه هیپوگریف در تعقیبشه برمیگرده.هیپوگریف ناگهان ناپدید میشه.سیبل تریلانی به لرد میگه که گنج داخل یک سوراخ بالای درخت قرار گرفته.رز به شکل گربه درمیاد و از درخت بالا میره.ولی میمونی که روی درخت درحال خوردن موز بود جلوی چشم مرگخوارا ناپدید میشه.لرد و مرگخوارا متوجه میشن که در جزیره موجودی وجود داره که میتونه خودشو به هر شکلی در بیاره.[/spoiler]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-میو میو میمیومیو!
لرد سیاه با عصبانیت به رز که هنوز بالای درخت بود نگاه کرد.
-چته تو میو میو میکنی؟
رز به دلیل اشرافی بودن بیش از حد، به سختی از درخت پایین آمد و تبدیل به خودش شد.
-ببخشید ارباب...داشتم میگفتم باید این موجود رو نابود کنیم!چیزی توی سوراخ نبود.من فکر میکنم این هیولایی که تغییر شکل میده نگهبان گنج باشه.وقتی دید ما دنبال گنجیم اونو با خودش برد!
لرد سیاه با عصبانیت سیبل تریلانی را احضار کرد.ولی سیبل روی زمین نشسته بود و در حالت تمرکز کامل قرار داشت!
-اومممممممممممممم....اومممممم....میبینم...گنج رو میبینم...گنج در انتهای غاری در شمال غربی این جزیره قرار داره.نگهبان هم پیششه...ولی نمیبینم به شکل چه هیولایی دراومده....میبینم...غارو میییبییینم!
سیبل با پس گردنی روفوس از خلسه خارج شد.لرد و مرگخواران آماده حرکت شده بودند.
-آنتونین، شمال غربی کدوم طرفه؟
آنتونین از قبرش خارج شد.
-نمیدونم ارباب...من مُردم.جهتا رو تشخیص نمیدم دیگه.
آنتونین مجددا وارد قبر شد و در آرامش، به خواب ابدی فرو رفت.
لرد نگاهی به مرگخوارانش انداخت.
-اون چوب دستیای مسخره تونو بکار بندازین ببینم شمال غربی کدوم طرفه...لودو؟تو دقیقا داری چیکار میکنی؟
لودو به سرعت هدفگیری کرد و چوب دستیش را در دماغ مورچه غول پیکری که پیدا کرده بود فرو کرد.
-ارباب دارم براتون شکار میکنم...بفرمایین.سخت بود، ولی دونه شو ازش گرفتم!