هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۳:۱۸:۴۲
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 693
آفلاین
سلام به همه‌ی دست اندرکاران محترم.
این خدمت شما.

خلاصه:
لرد ولدمورت تصمیم گرفته تا مو دار شه، مروپ هم برای اون با میوه یک کله و مو درست میکنه، اما ایوا اونو می‌خوره. مروپ و بلاتریکس داخل معده ایوا میرن تا کله رو پیدا کنن، اما همونجا گیر می‌کنن. حالا در حالی که ایوا گشنه‌ش شده، مرگخوارا باید کاری کنن تا ایوا بالا بیاره.
مرگخوارا به یه فروشگاهی رفتن و بعد از فراری دادن کل مشتریا، تا می‌تونستن خوراکی و وسایل مختلف برداشتن و به طرف خونه ریدل راه افتادن.

(البته دقیقا قبل از پست منم خلاصه هست. )


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۴۰:۴۹
از جنگل بایر افکار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 305
آفلاین
درود سبز مرلین بر داوران گرامی و خوانندگان محترم این پست.

سوژه‌ی جدی خانه‌ی شماره دوازده گریمولد

خلاصه سوژه تا ابتدای پست شماره 905، دوریا بلک:

روح گلرت گریندل والد با لرد سیاه همکاری کرده و جاسوسی محفل رو در خانه‌ی شماره 12 گریمولد انجام داده و با این کار باعث شده تا چند ماموریت اخیر محفل لو بره و در هر ماموریت محفل مجروح بده؛ اما محفلی‌ها نمی‌دونن که چرا ماموریت‌ها اشتباه پیش میره. با توجه به این موضوع دامبلدور مقر محفل رو از گریمولد به خانه‌ی مخفی خودش تغییر می ده. دامبلدور در ملاقاتی خصوصی به هری میگه که روح گریندل والد تقلبیه و خودش اون رو ایجاد کرده بوده تا به خانه‌ی ریدل نفوذ کنه اما الان لرد سیاه بیش از پیش به روح تقلبی گریندل والد مشکوک شده چون محفل هیچ کشته‌ای نداده و قصد داره ماموریتی رو طرح ریزی کنه تا از محفل چندتا گروگان به مرگخوارن بدن و شک لرد ولدمورت برطرف بشه. دامبلدور برای این کار کینگزلی شکلبولت، هستیا جونز، سوروس اسنیپ و سیریوس بلک رو انتخاب می‌کنه. سیریوس متوجه میشه که هری نگرانه... .

پ.ن: اگر علاقه دارید تا خودتون چند پست قبلی رو بخونید می‌تونید از دو پست قبل‌تر شروع کنید.



Tranquil Departure
,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱

جرمی استرتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۵۷:۲۷ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
از کی دات کام
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 202
آفلاین
همانا که قضای حاجت به اول وقت شیرین است...

خلاصه:
دامبلدور بچه‌ای داره که مرگخوارا از یتیم‌ خونه می‌دزدنش و به خونه ریدل میارن. لرد به بچه علاقمند می‌ شه و اسمشو تام ماروولو جونیور می‌ ذاره. ولی بچه گم می شه و مرگخوارا یه بچه جن رو به جاش جا می زنن. لرد که شک کرده، می خواد استعداد های بچه رو ببینه. بچه قراره رودولفی رو که قبلا از وسط نصف کرده، دوباره به هم بچسبونه. اما مشکل اینجاست که نصف رودولف گم شده. مرگخوار ها پس از جست‌و‌جو متوجه می‌شن که نصف رودولف رفته دستشویی خصوصی لرد. لرد هم داره به سمت دستشویی خصوصیش می‌ره. حالا مرگخوار ها سعی دارن تا قبل از لرد به دستشویی برسن...


RainbowClaw




پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۹:۳۴ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، مرگخواران

تری بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۱ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۰۲:۵۶
از پشت ویترین
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
ناظر انجمن
پیام: 268
آفلاین
با اجازتون از عزاداری ارباب میام.
من برم ادامه عزاداریم.


خلاصه:

لرد ولدمورت در طی یک مسابقه از دامبلدور شکست خورده و طبق شرطی که قبل از مسابقه بسته بودن، لرد باید کشته بشه. مرگخوارا وانمود می کنن که لرد مرده و الان قراره زیرنظر مامورای وزارتخونه دفنش کنن.
مرگخوارا تصمیم می گیرن لرد رو طوری دفن کنن که زنده بمونه که بعدا بتونن برگردن و نجاتش بدن.
یه مراسم عزاداری دیگه هم کنار مراسم لرد در حال برگزاریه و بلا می خواد با ایجاد سر و صدا و پرت کردن حواس مامورا جای دو تا تابوت رو عوض کنه.
ولی همه مرگ‌خواران بعد از اینکه خودشونو برای بلندتر شدن صداشون باد کردن مثل بادکنک میرن هوا.




پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۵۸:۱۸
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5455
آفلاین
من یه سر رفتم یه گلخونه که تاریکم بود.

خلاصه:
یکی از گیاه های مورد علاقه لرد، عاشق گیاه دیگه ای می شه و در اثر پیوند این دو تا، درخت عجیبی وسط گلخانه بوجود میاد.
درخت میوه های رنگارنگی داره و ادعا می کنه هر کسی که از میوه هاش بخوره به مدت یک ساعت به یکی از آرزوهاش می رسه. ولی برای بدست آوردن میوه باید هر کاری درخت می خواد براش انجام بدن. درخت هم از فرصت استفاده می کنه و براشون هفت خوان طراحی می کنه!
در این مرحله، بعد از مقداری ضرب و جرح لرد سیاه، دستور می ده که برای لرد، زن بگیرن.
لرد بی‌خبر از این که زن گرفتن به چه معناست، به اجبار مرگخوارا به توصیف همسر مورد علاقه‌ش می‌پردازه که از قضا بلاتریکس از آب در بیاد!


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!


پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱

هافلپاف، مرگخواران

جیمز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۶ جمعه ۱۱ شهریور ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۴۵ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 14
آفلاین
قدر دکتر، بیمار شناسد، قدر توالت طلا، دستشویی‌دار!

خلاصه‌ی سوژه‌ی تاپیک بیمارستان سوانح جادویی سنت‌مانگو:
قانونی وضع شده که همه باید از سنت مانگو گواهی سلامت روحی و جسمی بگیرن. هر کسی که بیماری روحی یا جسمی داشته باشه، با توجه به شدت بیماریش باید هزینه پرداخت کنه. ولی واقعیت اینه که بودجه سنت مانگو تموم شده ومی‌خوان با نسبت دادن بیماری های روحی و جسمی مختلف به مردم، کسب درآمد کنن. سنت مانگو اگلانتاین رو فرستاده که به مردم گواهی سلامت بده. حالا لرد ولدمورت اومده بیمارستان و قصد داره تا با آگلانتاین درباره دخترش صحبت کنه.


ویرایش شده توسط جیمز در تاریخ ۱۴۰۱/۶/۲۲ ۱۵:۵۴:۱۲

او نیست با خودش،

او رفته با صدایش اما،

خواندن نمی تواند.


پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۰:۴۱ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱

گریفیندور، مرگخواران

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۴۹ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲
از زیر زمین
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 454
آفلاین
با سلام و هزاران هزار هزار درود!

پست اردوی کتی و پچمالو!

خلاصه سوژه تا انتهای پست کتی:

یه گربه معجون خبیث کننده رو خورده و غول پیکر شده. پس از غول پیکر شدنش، دامبلدور رو قورت میده و دامبلدور هم نتیجه میگیره که میتونه گربه رو کنترل کنه. اما گربه، شروع به گریه کردن میکنه. پروفسور فکر میکنه که با برگشتن به محفل، میتونه اوضاعو درسته کنه.
در اون سمت، گابریل و پیکت، فکر میکنن دامبلدور شرور و خبیث شده و میخوان از خباثت رهاییش بدن. پسمیخوان با چاپ یه خبر جعلی، دامبلدور رو به محفل بکشن و با انجام راه حل، خباثت رو ازش برهانند. غافل از اینکه دامبلدور همون لحظه در حال حرکت به سمت محفله.


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۱:۲۱ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹

ماروولو گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۵ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ جمعه ۱۷ تیر ۱۴۰۱
از من بپرس اصیلم اون لخت و پتی مشنگ پرسته نه عیب نداره چیه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 117
آفلاین
«دم همتون گرم! با این که تهش خیلی مسخره بود و حق [جام] به حق‌دار [نوادگان سالازار اسلیترین کبیر] نرسید، مسیر چسبید! مقصد مال مسافره ... اصل همین جادس اصلا! زمان سالازار یه نفرتو مسیر خوابید، سالازار از پنجره پرتش کرد پایین که به مقصد هم نرسه!

می‌رسیم به تقدیر و تشکر و جایزه و اینا که بعدا نگین مدیریت دنبال گالیون بود و کمک به مدرسه جمع کرد و معلوم نیست کجا خرجش کرد! همش خرج جوایز خودتون شد!

برای استاد نمونه دوشیزه وارنر، یک هدیه‌ی کاربردی تدارک دیدم که کنج انباری پیدا کردم و جزو وسایل شخصی سالازار کبیر بوده. خدمت شما!

برای استاد نمونه‌ی دیگر یعنی آقای گرنجر هم سرکلیدی پاتیلی به جا مانده از سالازار کبیر رو تدارک دیدم که دست یکی از نوادگانشون بوده و خودم با کتک ازش گرفتم! دختره‌ی خیره سر! خمت شما!

و اما دانش آموزان نمونه، حتما می‌دونید که کتابخانه‌ی جناب سالازار گنجینه‌ی عظیمی محسوب می‌شه و این گنجینه هم به ما ارث رسیده! هدیه‌ی فرهنگی من به شاگرد اول این ترم یعنی زاخاریاس اسمیت، یکی از تالیفات خود سالازار هست. به امید این که به دردش بخوره. بیگیر!

برای شاگرد دوممون آقای اسنیپ هم از تو گنجه‌ی کنج انباری یک عدد روغن موی اعلا داریم که مورد استفاده‌ی شخص سالازار بوده. بزن چربش کن!

و نفر سوم، دوشیزه براون. حیفم اومد از میراث سالازار چیزی بدم بهت چون بعید می‌دونم قدرشو بدونی. این دختره ... یعنی معاون مدرسه اگرچه غذاهاش ته می‌گیره اما تو درست کردن یک معجون ید طولایی داره ... که بخوره تو سرش! همین یه توانایی رو هم در راستای بردن عزت و شرف خانوادگی ما خرج کرد! عرض می‌کردم ... هیچی دیگه. همین. بیا بگیر معجونی که معاون برات پخته رو!

بریم سراغ کوییدیچ! مرسومه که به بهترین بازیکن لیگ یک عدد اسنیچ بلورین بدن ... ولی ما دیدیم اگه آقای مصطفاست که این اسنیچ یهو میره تو دهنی دماغی گوشی جاییش گیر می‌کنه و کری‌ای خفگی‌ای چیزی به بار میاره! در بهترین حالت تازه! رو همین حساب دوباره این دخــ ... یعنی معاون مدرسه دست به کار شد و برای شما معجونی تهیه کرد بلکه از این حال دربیاین! بفرما!

MVP یا امتیازآورترین بازیکن لیگ رو هم داریم ... که دوشیزه وارنر هستن و مسلما جاروی طلایی به کارشون نمیاد. برای همین به جاش ما دوباره رفتیم سراغ گنجینه‌ی کتاب سالازار کبیر و یک کتاب با موضوع ورزشی انتخاب کردیم. امیدوارم با خوندنش مسائل ذهنیتون حل شه!

و بهترین بازیکن جوان لیگ که به این عنوان معمولا بلاجر جواهرنشان اعطا می‌شه ... ولی به چه دردت می‌خوره دوشیزه ایوانوا؟ هیچی! گفتیم بلاجر کیکی بهت بدیم بخوری ... دیدیم اونم جاییتو نمی‌گیره که! خلاصه که معاون سرتق مدرسه باز ابراز وجود کرد و گفت من بلدم و قرار شد برات کیکی با ابعاد کل زمین کوییدیچ بپزه که سیر شی. بفرما! چیه؟ چرا این‌جوری نگاه می‌کنی؟ لنگ اون یه تیکه که از گوشش کندم موندی؟! می‌خواستم بچشم ببینم باز چه گندی زده! چون قیافش که ... می‌گفت از روی دستور این پخته! مرلین می‌دونه ... گفتم مرلین! شما که مرلینو می‌کشی، سالازار رو هم می‌تونی بکشی؟

و در آخر نوبت می‌رسه به بچه‌های بسیجی! راستشو بگین ... مودی بهتون چی می‌داد؟ چقدر می‌گرفتین برای اردوی جهادی رفتن؟ اگرچه قطعا چپتون پره ... ما هم مجبوریم جایزه بدیم دیگه! بیا اسمیت. نواده‌ی سالازار که می‌شه همون معاون مدرسه برات خیار سالازارنشان درست کرده. بگیر بخورش!

و شما دوشیزه دلاکور، شما هم به عنوان دیگر بسیجی مخلص، یکی دیگر از وسایل شخصی سالازار کبیر رو در اختیار داشته باش. تو وسایل مورفی پیداش کردم. حتما خیلی براش ارزش داشته که قایمش کرده بود. بیا بزن کف کنه!

علاوه بر جایزه‌ها، ما خرج کاغذ پوستی و مرکب هم دادیم و کارنامه‌ی 10 دانش‌آموز برتر رو هم چاپ کردیم. برای بقیه چاپ نکردیم چون وقتی جزو نفرات برتر نشدن لابد می‌خوان برن یه کارنامه جعل کنن و نشون ننه آقاشون بدن، ما الکی کاغذ پوستی حروم کارنامه‌ای نکنیم که می‌خوان قایمش کنن! اسماتونو می‌خونم، بیاین تحویل بگیرین.

کارنامه‌ی زاخاریاس اسمیت
کارنامه‌ی سیوروس اسنیپ
کارنامه‌ی لاوندر براون
کارنامه‌ی فلور دلاکور
کارنامه‌ی الکساندرا ایوانوا
کارنامه‌ی گابریل تیت
کارنامه‌ی هلنا ریونکلا
کارنامه‌ی آیلین پرینس
کارنامه‌ی پومانا اسپراوت
کارنامه‌ی اما دابز»

ماروولو کارنامه‌ها را که تحویل داد پیش از همه از دفتر بسیج خارج شد. مروپ نیز موس موس کنان پشت سرش رفت و بر صندلی عقب جارو نشست. جارو نونوارتر از همیشه به نظر می‌رسید. رینگ اسپورت براقی داشت و دنده‌اش بر خلاف همیشه در اولین اقدام جا رفت!

جارو راه افتاد و حسن مصطفا جلوی در دفتر تا لحظه‌ی محو شدنش در افق، چشم از آن برنداشت.

- نه نمیخندوم! له له هستوم!

او به خوبی به خاطر می‌آورد که چند روز قبل درخواست ماروولو مبنی بر تهیه‌ی اسنیچ بلورین، جاروی طلایی و بلاجر جواهرنشان از بودجه‌ی زوپس را اجابت کرده و برایش فرستاده بود. همچنین 3000 گالیونی را که به حساب مدرسه جغد به جغد کرده بود برای هزینه‌ی تهیه‌ی جوایز و تزیینات تالار اصلی و ضیافت شام جشن اختتامیه.

- ووی ووی ووی فدای سر کچلش!

سرش را پایین آورد و نگاهی به بطری معجونی که در دست داشت انداخت. همان اول کار جرعه‌ای از آن نوشیده بود بلکه زیر دست و پای جمعیت حاضر در مراسم له نشود.

- معجون عشق؟ ووی ووی ووی له له هستوم!

ظاهرا ماروولو سهوا در تحویل جایزه اشتباه کرده بود ... شاید هم عمدا!



پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۳:۲۹ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
سلام.
من خواستم ترک کنم ولی مثل اینکه اعتیادم را پایانی نبود و درمانی نداشت.

تو هم که از قطار جا موندی دختر! بپر بالا برسونمت تا ننه آقات فکر و خیال ناجور نکردن ... فقط حواست باشه! روی این جارو فقط راننده حرف می‌زنه.
+4


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۵ ۳:۳۴:۳۳

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 218
آفلاین
سلام و درود، آنچه رخ داد در ماموریت اول.

دیر رسیدی اسنیپ! ترم تموم شده! قطار رفته! می‌تونی دربست حساب کنی ... یا بشین تامسافر بزنم بریم سمت کینگزکراس!
+3


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۵ ۳:۳۲:۲۳

نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.