هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
سوژه جدید!


بلا تنه ای به هوگو میزنه و بعد از یکی شدن هوگو با دیوار، سینی چایی رو از روی کابینت برمیداره و عازم اتاق لرد میشه. دو شکاف تو دیوار پدیدار میشه و صدای هوگوی کتلت شده به گوش میرسه که میگه:

- نامرد من آبدارچی لردم نه تو ...

بلا قبل از خارج شدن از اتاق جواب میده: آره ولی این منم که بانوی محبوب اربابم نه تو! :pretty:

و در پشت سر بلا بسته میشه و هوگو با فریادی از دیوار کنده میشه و اینبار رو زمین پهن میشه. بلا راهروها و پلکان ها و سالن های متعددی رو طی میکنه و بالاخره به اتاق لرد میرسه.

برای آخرین بار دستی به موهای وزوزیش میکشه بلکه صاف بشه اما به نتیجه ای نمیرسه و بیخیال دستشو به سمت در دراز میکنه و آروم اونو باز میکنه.

در: قــــیـــ...

- خفه!

در:

بلا چشم غره ای به در میره و میگه: چته؟

- اصولا یک انسان سالم و بالغ با در حرف نمیزنه! اینو میدونستی؟

- اصولا یک در سالم و خوب صدا نمیده! اینو میدونستی؟

بلا بعد از knock out کردن در اینو میگه و بدون اینکه منتظر جواب بمونه اینبار بدون شنیده شدن صدای "قیژ" درو تا ته باز میکنه و وارد اتاق میشه اما تا چشمش به لرد میفته شوکه میشه و سینی چای رو زمین میفته!

عرق تمام صورت لردو پوشونده بود و صداهای آروم و نامفهموی از دهن لرد شنیده میشد.

اندر احوالات خواب لرد:

- اوه چه وسعتی! چه دید بازی! چه قدرتای خفنی داشتم و ازش بهره نبردم.

لرد اینو تو خواب میگه و شروع به حرکت میکنه میکنه. از ماهی ها و گله ی عروسای دریایی و چندی دیگر از موجودات دریایی میگذره و ... Ow! توجهش به یه نقطه ی روشن، تو اعماق تاریکی جلب میشه. تصویرو زوم میکنه و هر لحظه به اون نور نزدیک تر میشه ... نور وارد غاری میشه و لحظه ای بعد ناپدید میشه. لرد جلوتر میره تا ببینه که ماجرای اون غار چیه ...

بیرون خواب لرد:

بلا که حالا کاملا به دهن لرد نزدیک شده و گوششو تو چند میلی متری اون گرفته با شنیدن صداهای عجیب لرد میترسه و در عرض سه ثانیه چندین حرکت متفاوتو همزمان انجام میده. اول سرشو سریعا از لرد دور میکنه، دوم سینی چای با حواس پرتی از دستش پرت میشه و سوم محتوی داغ چایی رو پاش فرود میاد و فریاد بلارو به همراه میاره.

والبته عجیب نیست که لرد با وجود این سر و صداها ناگهان از خواب بپره و با دیدن بلا چندین کروشیو نثارش کنه!

ساعتی بعد:

مرگخوارا بعد از شنیدن حرفای لرد با تعجب دور هم جمع شدن و بعد از مدتی به هم خیره شدن و کف کردن از اینکه فقط براساس یک خواب باید چنین پژوهش عظیمی در جهت کشف محتویات غار و علت وجود غار و رمز نهفته در غار و دلیل حضورش تو خواب لرد(!) رو آغاز کنن، شروع به بحث میکنن!

- یعنی چی؟ ما اصن چطوری میتونیم این غار فرو رفته تو اعماق تاریکی اونم ته دریارو پیدا کنیم؟ چطور چطور؟ نه تو بگو چطور؟؟

مورفین دست لودو رو که در حین گفتن حرفاش به یقه های مورفین هجوم آورده بود از خودش جدا میکنه و میگه: آخه مگه شاره ی دیگه ای هم هشت آیا؟ به ژای اینکه غر بژنی، کار کردن یاد بگیر. بی لیاقت! حتی وژیرم نتونشتی بشی!!!




پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۳:۵۳ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
(پست پایانی)


طولی نکشید که کشتی پر از آب شد.مرگخوارها دست از تماشای فیلم برداشتند و به فکر نجات جان خودشان افتادند.

-اول خانوما و بچه ها...خواهش میکنم.اجازه بدین اول حانوما و بچه ها سوار قایقهای نجات بشن.
-خانوم و بچه چیه؟اینجا همه مرگخواریم.حقوق مساوی داریم.
لودو نگاهی به ایوان انداخت و متوجه شد که اگر به اون اجازه سوار شدن بدهد خبری از حقوق مساوی نخواهد بود!
-برو کنار ایوان.کمی جنتلمن باش.اول خانوما.
-هی لودو، چند تا قایق نجات داریم؟
-هوم...سوال خوبیه...نداریم!
-پس برای چی ما رو به صف کردی؟الان کشتی غرق میشه.یکی بره ارباب رو نجات بده!

از آنجایی که جان ارباب برای مرگخوارن بی نهایت باارزش بود،کسی از جایش تکان نخورد.


جایی در طبقات پایین کشتی:

-قلپ قلپ...دست منو بگیر...قلپ قلپ...دارم خفه میشم!

ملکه دریایی دست لرد را گرفت و او را از اعماق آب بیرون کشید.
-بیا عزیزم.نترس.من شناگر ماهری هستم.ما به زودی ازدواجمونو بصورت رسمی ثبت میکنیم و بعد تو جادوانه میشی.من قول میدم برات صدها پری دریایی کوچولوی کچل به دنیا بیارم.

لرد که اهمیتی به پری های دریایی کچل نمیداد اجبارا بازوی ملکه را گرفت.
-خوبه...اگه این افسانه حقیقت داره و قراره جاودانه بشم ارزششو داره. .

ملکه لبخند نه چندان زیبایی زد.
-بله تامی...حقیقت داره.من و تو از فردا تا ابد در آبهای آبی اقیانوس زندگی خواهیم کرد.بهت شنا کردنو یاد میدم.ولی باید فکری برای آبششهات بکنیم.نمیشه هر سی ثانیه یه بار اداره امور اقیانوسو ول کنی و برای نفس کشیدن به سطح آب بیای.

لرد که به سختی نفس میکشید سرفه ای کرد.
-اداره اقیانوس؟من که...قرار نیست تو اقیانوس زندگی کنم.تو حاضر نیستی با من بیای؟یه آکواریوم بزرگ برات میذارم!

ملکه اخمی کرد.عشق و محبت چشمانش تبدیل به نگاه تهدید آمیزی شد.
-نکنه هدف تو هم مثل قبلیا فقط جاودانه شدن بود؟اگه اینطوره که تو رو هم میفرستم پیش اونا.ولی اینم باید بدونی که تنها شرط جاودانه شدنت اینه که در اقیانوس به زندگیت ادامه بدی.تا وقتی اینجا باشی مرگ سراغت نمیاد.فکرشو بکن.من و تو و جلبکها...چه زندگی شیرینی!:pretty:

سطح آب درحال بالا امدن بود.لرد سعی کرد با شنای مضحکی که بیشتر شبیه دست و پا زدن بود از ملکه فاصله بگیرد.
-کمک...لودو؟...یکی بیاد منو ببره...تو اون قایق نجات برای منم جا بگیرین.کمک!لودو؟


پایان سوژه




پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱

وزیر دیگر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۲:۱۷ شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲
از اینور رفت!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 367
آفلاین
...

شیشه همینطور تو هوا چرخ می خوره!!



اسنیپ می زنه تو سر خودش!

ولدک می زنه تو سر خودش!

مرگخوارا می زنن تو سر خودشون!

آرمانهای سالازار هم می زنن تو سر خودشون!!

شیشه تو هوا صد چرخ می خوره (مث سیب دیگه!!) و بعد مایلها اونورتر میوفته تو دریا! از دریا آمده به دریا باز گشت!

- ارباب رحم کنید!
- کروشیو سوروس! دست و پا چلفتی بودن تو باعث شد که من نتونم رکورد دامبلدورو بزنم! دماغ دراز احمق! از جلو چشمم خفه شو! کروشیو!

ولدک که در این لحظه شمشیر بهش می زدین (قربون دستتون! ) خون ازش نمیومد! چندتا طلسم ناشناخته هم این لا به لا به ابی به مو روغنی زد و رفت یه گوشه تو آفتاب نشست و به افق خیره شد!

- تامک! :pretty:

خو معلومه! فقط منم که همچین جرئتی دارم ارباب رو به این اسم صدا کنم.. که اینم ریشه در دوستی و نفرت متقابل قدیمی داره! خلاصه اینکه همچین قدم به قدم به ولدک نزدیک شدیم و..

- تامک! :pretty:
- کروشیو ریش دراز.. همم.. بی ریش! چه مرگته!؟
- خیلی بی ادبی!.. فقط خواستم بت بگم که ملکه که تو اون ماشینه س! خطبه ی عقدم که کشیدم برات تو این کاغذ.. برو با یه طلسم فرمان همه چی رو حل کن دیگه! باهاتم قهرم.. دیگه بم پی ام نده!

و این گونه وزیر دولت فخیمه ی بریتانیا دست اسمال (یه جن کوچولوئه فقط!!) رو گرفت و از اون محل دور شد! تامک هم که در چشمانش خطبه ی عقد مربوطه ملق (!) می زد شتابان به سمت ماشین حرکت کرد همانطور که مورف به سمت آرمانهای سالازار پدر نیامرز می دوئه!

- بروبچ بدوئید این فیلم سالها بعد هزارتا اسکار می گیره!!

ملت از مرگخوار و ناخدا و ملوان و تراکتور سازی ارومیه(!) همه با هم به سمت یه جای مناسب شیرجه می رن که بتونن این صحنه رو از نزدیک مشاهده کنن!

در ماشین

ملکه در حالی که اون ور خوابیده میگه:

- سلامت کجا رف کچل؟! اینجا چی می خوای؟!
- سلام!؟ ایمپریو!!

لرد یه نگاهی به خطبه می ندازه بعد میبینه خیلی سخته تلفظش منصرف میشه! :دی

.....
- مرد بزن یه کانال دیگه! این خزعبلات چیه نیگا می کنی!؟
- خانوم بیا ببین این مرگخوارا با مردم ماگل چیکار می کنن!
.....

از اونجایی که همه به تماشا نشستن کشتی با یه کوه یخ برخورد می کنه و عنقریب از وسط به دو نیم خواهد شد و شد آنچه شد معروف!

اینم تصویر زنده از صحنه: ما میمیریم!! ما میمیریم!!


یک روز جادوگر به سراغ جادوی واقعی می رود!

به یاد اغتشاشگران خوف:

تصویر کوچک شده


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱

تری  بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 474
آفلاین
لرد کاملا مردد شده بود.کمی مکث کرد و دستش را عقب کشید.

لبخند محوی زیر دماغ اسنیپ تقریبا پیدا بود! لرد داشت عقب می نشست و اسنیپ می خواست دستش رو پایین بیاره که ارباب برگشت و گفت:

- نمی خواد بدش به من.. ابهت که به این چیزا نیس.. به اینه که من تا ابد بتونم زندگی کنم و اولین جادوگران نامیرای تمام قرون و اعصار باشم و هیچ کس از من پلیدتر نباشه و کلن من خیلی خفن باشم!.. بدش به من!

اسنیپ :

بقیه:

آرمانهای سالازار :

- بدش من دیگه.. دماغ گنده! اگه به خاطر شباهتت با ابی که الهی ارباب قربونش بره نبود به خاطر این تاخیرت می کشتمت.. بجنب!

- خب باشه.. بذارید بریم موی اون دختره رو بیاریم! :worry:

- مورو که قبلن انداختی من خودم دیدم!

- عع؟! آره.. خب.. بفرمایید!

لرد تیریپ باهات قهرم ایکبیری (!) روشو اونور می کنه و دستش رو میاره بالا که اسنیپ شیشه رو بهش تحویل بده.. اسنیپ یه ذره عقب میره.. بعد برمیگرده جلو! یه کم عین شتر نیگا می کنه و همین که میاد بره جلو کشتی یهو یه تکون شدید می خوره و ...

- عع!

شیشه از دست مو روغنی در میاد و هوا میره.. نمی دونید تا کجا میره!

- عع!

شیشه همینطور تو هوا چرخ می خوره!!
...



Only Raven!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲:۴۸ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

لرد سیاه فکر میکنه که در صورت ازدواج با یک پری دریایی جاودانه میشه.در یک سفر دریایی(برای پیدا کردن گنج)با یه پری دریایی روبرو میشن، ولی جنسیت پری مذکره!پری دریایی درباره ملکه شون با مرگخوارا حرف میزنه و مرگخوارا به سختی ملکه رو پیدا میکنن و راضیش میکنن که همراهشون بره و لرد رو ببینه.ولی به محض ورود به کشتی، ملکه عاشق آنتونین میشه.لرد به مرگخوارا دستور میده معجون مرکب رو ظرف دوساعت براش آماده کنن.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایوان پاتیل سیاهرنگی را بطرف اسنیپ پرت کرد.
-خب...درستش کن!

-چی چیو درستش کنم؟یه ماه طول میکشه خب.چطوری دو ساعته آمادش کنم؟!
-به من ربطی نداره.مگه تو استاد معجون سازی نیستی؟
-نخیر...من جاسوس محفلم!

با شنیدن جمله آخر اسنیپ توجه همه مرگخواران به او جلب شد.لینی که از شدت عصبانیت سرخ شده بود جلو رفت.
-چی هستی؟

اسنیپ با خونسردی حرفش را تکرار کرد.
-جاسوس محفل!فکر میکنم در این شرایط کم خطر تر از معجون ساز بودن باشه!

چند دقیقه بعد مرگخواران زانوی غم به بغل گرفته بودند.

-حالا چیکار کنیم؟ارباب هممونو میکشه ازمون اونقدر هورکراکس درست میکنه که احتیاجی به جاودانه شدن نداشته باشه.
-بهتره خودمونو تو دریا غرق کنیم.حداقل سریع میمیریم.
-اگه میخوای سریع بمیری یه آوادا بهت بزنم؟
-به نظر من یه راست بپرین تو دهن اون کوسه ای که اون پایین میچرخه.
-کسی نظر تو رو نخواست!جاسوس کثیف!

سوروس که از جمع، طرد شده بود به آرامی به حلقه مرگخواران نزدیک شد.
-حالا زیاد جدی نگیرین.من اونقدرا هم جاسوس نیستم.اگه بخوایین میتونم مشکلتونو حل کنم.همه چیو بذارین به عهده خودم!


نیم ساعت بعد، کابین لرد سیاه!

-ارباب معجونتون آمادس!

مرگخواران با حالتی متعجب و وحشتزده به هم نگاه کردند.لرد سیاه لبخند پیروزمندانه ای زد.
-خوبه سوروس.ردش کن بیاد.

اسنیپ شیشه کوچکی را که از آب دریا پرکرده بود بطرف لرد سیاه دراز کرد.ولی قبل از اینکه لرد موفق به گرفتن آن بشود دستش را کمی عقب کشید.
-البته ارباب...شما با خوردن این شبیه آنتونین میشین.خب...به ما ربطی نداره.اگه غرور شما بهتون اجازه میده شبیه یکی از زیردستانتون بشین و اینجوری دل ملکه رو بدست بیارین تصمیم با خودتونه.اصلا به این موضوع فکر نکنین که در این صورت دیگه ابهت و جذبه ای نخواهید داشت و مرگخوارا به قدرت و جذابیت ذاتی شما شک خواهند کرد.با خیال راحت معجونتون رو بخورین!

لرد کاملا مردد شده بود.کمی مکث کرد و دستش را عقب کشید.




پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
ملکه برای آخرین بار به آنتونین نیگاه میکنه و بعد به زور مرگخواران به پیش لرد برده میشه.
-آه...ولم کنین...مرا با او تنها بگذارید...ولم کنید...
بلاخره ملکه به پیش لرد برده میشه و ایوان بهش میگه لرد واقعی اونه و به طرف ولدی اشاره میکنه.


-چی؟ امکان نداره.من و اون :aros: کنیم؟عمرا.
-مجبوری.
این صدای لرد بود که لرزه بر تن تمامی مرگخواران انداخت.
-نمی تونید مجبورم کنید.مرا با آنتونین تنها بگذارید.
-بله؟ماجرای آنتونین چیه؟
-پری بیچاره،عاشق شده!!!
لونا گفت:
-اونم عاشق کی!آنتونین!!!
و ادامه داد:
-ارباب.قصه نخورید.تا یه ماه دیگه که معجون مرکب آماده شد،او از آن شماست.
-یک ماه تمام؟امکان نداره.2 ساعت وقت دارید تا درستش کنید و اگر نه،من میدانم با شما.
هه هه هه....یالا...عجله کنید...
-اما قربان
-نمیشه
-میشه.خوبم میشه.هنوز یاد نگرفتی با من جر و بحث نکنی؟
-اما...
-اما بی اما.حالا از جلوی چشمم دور شید.کروشیو.کروشیو.یه آودا حرومتون میکنما.می خوام بخوابم.تا دو ساعت دیگه که آماده کردید بیدارم کنید.
...


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۹:۵۶ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۱

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
بعد از دور شدن لرد از اونا، لونا میپرسه: نمیشه ملکه رو جذبش کنیم؟

مرگخواران حاضر در اطراف لونا:

لینی سریعا برای جمع کردن آبروریزی، لونارو میگیره، نازش میکنه و میگه: یه لحظه حواسش رفت تو هپروت. توجه نکنین!

لونا با بدلخقی لینی رو کنار میزنه و میگه: نخیرم اصنم شوخی نکردم. یه اکسیو بگیم و کارو تموم کنیم!

رز خمیازه ای میکشه و میگه: مگه آدمم میشه با اکسیو گرفت؟ ول کن بابا!

و همراه بقیه ی مرگخوارا برای یافتن ملکه از اونجا میره. لینی به لونا خیره میشه که داره سعی میکنه از هر زبونی که میتونه برای بدست آوردن ملکه استفاده کنه:

- اکسیو ملکه! اکسیو کویین! اکسیو پری دریایی! اکسیـ...

اما لینی اونو میکشه و همراه خودش میبره. اون طرف عرشه، رز رو بلندی وایساده، یه دستشو بعنوان سایه بون رو پیشونیش گرفته و با چشماش به دنبال اثری از ملکه س. که یهو چشمش به شخصی شبیه آنتونین وسط آب دریا میفته.

رز:

آنتونین که متوجه رز شده: :d:

رز جیغ و ویغ کنان شروع به صحبت میکنه و میگه: آی مرگخوارا جمع شین اینجا. آنتونین ملکه رو ربوده!!

آنتونین با شنیدن این جملات با عجله ملکه رو میگیره و همراش وارد کشتی میشه و با هزاران مرگخوار مسلح رو به رو میشه. آنتونین ملکه رو تحویل اونا میده و میگه:

- اینه؟ اینه جواب محبت من به شما؟ به خاطر اینکه لرد بتون گیر نده اینقدر سریع براتون ملکه رو پیدا کردم. دیگه اگه بتون محبت کردم. اصنم دیگه باتون قهرم.

و ملکه با قلبی شکسته به آنتونین زل میزنه.




پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۰:۱۷ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۱

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
اونور عرشه کشتی

مانند لئوناردو دی کاپریو در کشتی تایتانیک، آنتونین روی عرشه کشتی مرگخوارا دستانش را از هم باز کرده بود، چشمانش را بسته بود و موهایش را به باد سپرده بود...

ملکه پری های دریایی که مست و مسحور آنتونین شده بود خود را به نزدیکی او رساند، آهی کوتاه کشید و خواست آنتونین را در آغوش بگیرد که پایش لیز خورد و از عرشه کشتی به داخل دریا افتاد.

آنتونین که متوجه ملکه شده بود خود را به داخل دربا انداخت و با سختی فراوان ملکه را از آب به بیرون کشید و به داخل کشتی آورد.

ملکه که ذوق زده شده بود اصلا به روی خودش نیاورد که ملکه پری های دریایی است و نیازی نبوده آنتونین او را از غرق شدن در آب دریا نجات بدهد بلکه مرتب پلک میزد و از آنتونین تشکر میکرد که فداکارانه او رو نجات داده است (:pretty:) ...

اینور عرشه کشتی

لرد ولدمورت: کووووووووووووووووووووش؟

لینی و رز: نیدوووووووووووونیم

لرد ولدمورت نعره ای زد و گفت:
_ ملکه رو پیدا کنید باید داخل یه اتاق حبسش کنیم نباید بذاریم صاف صاف تو کشتی بچرخه. اون کلید جاودانه شدن منه!




پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱

هوگو ويزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۳ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۰:۳۶ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲
از لینی بپرسید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
ملکه که محو زیبایی انتونین شده بود. گفت: میخواهم این لرد زیبا موی شما راببینم.
لرد که پشت ملکه وایساده بود .گفت: سلام،مثل اینکه اشتباه بهتون گفتن.لرد من هستم!!!!!!!!
ملکه برگشت و نگاه به لرد کرد و گفت : پس تلخک لرد اینه!!!نگاش کن کچلو.توهم زده،فک میکنه لرده.
لرد که از عصبانیت قرمز شده بود گفت:
ببینم کی به شما گفته من تلخک لردم؟
ملکه که با دستش به سمت چپش اشاره میکرد گفت : این که اسم گل داشت،چی بود اسمش؟اهان اسگل بود فکر کنم.
لرد نگاه عاقل اندر نمیدونم چی چی به رز انداخت و زیر لب گفت :دارم برات،الحق که اسگل لقب خوبیه برات ولی بذار اول حساب این عجوزه رو برسم.
و نگاهی به جایی که ملکه ایستاده بود کرد،ملکه اونجا نبود.
-لینی این عجوزه کجا رفت؟
...


همه برابر اند ولی ارباب برابر تره

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
عرشه کشتی مرگخواران

ملکه: نخیر! خوشم نیومد! فداکاری و مهربانی و اینا به جای خودش، این اصلا شبیه ماره!

لینی: مگه مار چشه؟!! هان؟ هان؟ هان؟

رز که دید داره همه چیز به هم میریزه با دستپاچگی و چرب زبونی گفت:
_ اممممم بابا شوخی کردیم ملکه جون. لرد اصلا اون نیست. اون اسمش سیاه برزنگیه. تلخک لرده. لرد اونه.

رز با اشاره دستش ایوان رو نشون داد...

ملکه: شت! این چیه؟ اسکلت متحرک؟ به درد کلاس آناتومی میخوره! یه درصد فکر کن این شوهر من بشه!

رز: هیووووم من خیلی شوخ طبعم... اینم لرد نیست میخواستیم سورپرایز شید! لرد اونه!

رز با انگشت اشاره اش مورفین را نشان داد...

ملکه نگاهی به سر تا پای مورفین کرد و گفت:
_ این سوء تغذیه داره یا معتاده؟

رز: ببخشید من بیش از شوخ طبعم! راستشو بگم لرد ولدمورت اصلی اونه...

رز، آنتونین را نشان داد... آنتونین روی لبه عرشه کشتی ایستاده بود و در حالی که باد میوزید و موهای بلندش را شانه میکرد، نور خورشید تابان نیز صورتش را روشن کرده بود...

ملکه نگاهی خریدارانه به آنتونین کرد (:pretty:)...

در همین لحظه لرد که مشکوک شده بود آرام آرام به لینی و رز و ملکه پری های دریایی نزدیک شد () ...



ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱ ۱۹:۲۰:۲۱







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.