هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
آماندا با ترس و لرز گفت : ارباب فکر نمی کنین ، به جای رفتارا ما الآن باید شمارو به حالت اولتون دراریم ؟!

ارباب لحظه ای در فکر فرو رفت و گفت : آره فکر خوبیه ...

ایوان پرسید : کدوم فکر ارباب ؟

ارباب جواب داد : خوب معلومه ما باید یه کاری کنیم که این محفلیا تا یه مدت دورو برمون نباشن تا من به .

کراب با خوشحالی دستاشو بر هم زد و گفت : فکر عالی ایه ارباب .

لرد سیاه که در آستانه ی له شدن قرار داشت فریاد زد : کراااااااااااب .

دو دقیقه بعد


_ خوب شرایط ما اینه که محفلی ها به هیچ وجه نزدیک مرگخواران و خانه ی مرگخوارا نشن .
بقیشو حدودا یک ماه دیگه بهتون می گیم .

نماینده با بی حوصلگی خداحافظی کرد و به محفل آپارات کرد .


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲:۴۸ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

در اثر بی احتیاطی رز ویزلی، نجینی وارد اتاق تسترالها میشه.تسترالها گازش میگیرن و نجینی تبدیل به مارمولک کوچیکی میشه.لرد سیاه هم در اثر گاز همون تسترال، کوچیک میشه.سوروس سرگرم درست کردن معجونی برای برگردوندن اوضاع به حالت قبله.ولی مرگخوارا فکر میکنن شاید بهتر باشه لرد به همین شکل بمونه.
درست در همین موقعیت نماینده محفل برای مذاکره وارد خانه ریدل میشه.قرار میشه وینسنت کراب(که نقاب زده) نقش لرد رو بازی کنه.لرد کوچیک هم روی شونه وینسنت نشسته و راهنماییش میکنه.
نماینده محفل میگه که سفیدا قصد صلح دارن و دو طرف شروع به بحث درباره مواد صلحنامه میکنن.ماده اول ممنوعیت کشت و کشتاره، که مرگخوارا با زرنگی کلمه روی زمین رو بهش اضافه میکنن.برای همین میتونن موجودات زنده ای رو که روی درخت و ساختمون و هر جایی غیر از زمین قرار گرفتن بکشن.ماده دو ممنوعیت پوشیدن لباسهای عجیب و غریب توسط مرگخواراس.مرگخوارا برای این بند هم نقشه ای کشیدن!
(نمونه لباسهایی که مرگخوارا در نظر دارن بپوشن در پست ایوان روزیه هست)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نماینده محفل عینکش را به چشم زد و با جدیت پرسید:
-خب؟نظرتونو درباره بند دوم نگفتین؟!

کراب که بس که لرد روی شانه اش نشسته بود خشانتش به او سرایت کرده بود با بی تفاوتی جواب داد:
-قبوله.ما اصراری به پوشیدن لباس غیر عادی نداریم.بنویسین حتی حاضریم لباسهایی رو که بین مشنگها عادیه بپوشیم!

نماینده محفل بند دوم را هم نوشت.درست در همین لحظه کراب کمی جوگیر شد!
-میگم کی به شما اجازه داده بیایین اینجا برای ما ماده و تبصره ردیف کنین و ما هم قبول کنیم؟من فکر میکردم این صلحنامه دو جانبه اس!پس ما هم حق داریم چند تا ماده بهش اضافه کنیم!

نماینده کمی دستپاچه شد.عینکش را روی صورتش صاف کرد و سعی کرد جدی تر به نظر برسد.
-خب...اوومم...من...من...چیزه!خب...راه فراری به ذهنم نرسید!بله...شما میتونین مواد مورد نظرتونو مطرح کنین!حالا لابد باید برم و دو روز دیگه برگردم که شما فکراتونو بکنین...نه؟

لرد با خوشحالی جواب منفی داد.
-نه!همینجا باشین.ما یه جلسه کوچیک تشکیل بدیم و برگردیم.


جلسه مرگخواران:

-یاران وفادار من...
-یاران وفادار من!مگه کرین؟ارباب داره باهاتون حرف میزنه!:vay:

لرد متوجه شد که بی فایده است و صدای او در میان همهمه مرگخواران گم خواهد شد.به کراب اشاره کرد که دستش را باز کند.لرد سیاه روی کف دست کراب ایستاد.با اشاره لرد کراب دستش را بلند کرد.
-خب...همینجا خوبه!متوقف شو!وای به حالت اگه دستت تکون بخوره.خب...یاران وفادار من...بگین ببینم.از کدوم رفتار محفلیا خوشتون نمیاد؟!




پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
... که ناگهان لرد با عصبانیت گفت: اه بس کن دیگه دخترک جیغ جیغو! سر ارباب رو بردی!
بلا با ناراحتی گفت:ولی ارباب چرا من نباید بفهمم؟ اگه قراره نقشه رو اجرا کنیم، من هم باید خبردار باشم تا بتونم انجامش بدم دیگه. اگه ندونم که نمیتونم انجامش بدم، اون وقت نقشه بهم میریزه.
لرد کروشیویی به سمت نویسنده قبلی فرستاد و گفت:دلایلش قابل قبوله! یکی نقشه رو براش تعریف کنه. ارباب از وقتی کوچیک شده انرژی نداره یه مسئله رو برای صدتا مرگخوار تک تک تعریف کنه!

روفوس دست بلا رو میگیره که براش موضوع رو تعریف کنه، اما وقتی خشانت موجود در چشمان بلا رو میبینه منصرف میشه و با کمی فاصله مشغول تعریف کردن میشه: توی قرارداد ذکر شده که ما نباید لباسای عجیب و غریب بپوشیم. خیلی خب مشکلی نیست. ما لباسی میپوشیم که حتی بین مشنگ ها کاملا شناخته شده است!

بلا با چشم های گرد شده: چــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟!ارباب این چی میگه؟! ما لباس های مشنگ ها رو بپوشیم ارباب!؟ ارباب این لکه ننگ رو چطوری تحمل کنیم ارباب؟! ارباب این امکان نداره ارباب! باورم نمیشه ارباب...! :vay:
... اه بس کن دیگه اینقدر غرغر نکن، تا اخرش رو گوش کن!
بلا برای این حرف کروشیویی نثار لودو کرد و بعد با خشم به روفوس گفت: یا زودتر تعریف میکنی یا زبونتو از توی چشمات در میارم و گره میزنم به گوشت!

روفوس اهی کشید و گفت: قاطی نکن بابا، خب نمیذاری که حرفم رو تموم کنم. لباسی که ما میگیم کاملا جا افتاده است بین مشنگ ها و برای همین نمیتونن ایراد بگیرن که لباس شما ترسناکه و باعث وحشت دیگران میشه. حالا برای اینکه موضوع برات روشن تر بشه، چندتا مدل از این لباس ها رو برات احضار میکنم.

روفوس این رو میگه و با حرکت چوب دستی چند مدل از لباس ها رو حاضر میکنه و میگه:هوم، مشنگ به این لباس ها میگن لباس های گوتیک!

مدل اول، مدل دوم ، مدل سوم!

بلا با تعجب به لباس ها نگاه میکنه و میگه:نهههههه! امکان نداره مشنگ ها همچین سلیقه هایی داشته باشن!
لرد با خنده میگه: حالا دیگه لطف کن اینقدر سر و صدا نکن و بذار منتظر بشیم تا نماینده برگرده و بند دوم قرار داد رو بکوبیم توی صورتش! داخل این بند باید ذکر بشه که پوشیدن لباس هایی که مشنگ ها ازش استفاده میکنن بلامانعه.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
وینسنت دوباره میگه:
-باید فکر کنیم
-نه بابا...چشم بسته غیب گفتی!!!
-اه...خب...تو فکری داری بگو
-خودت تنهایی به این نتیجه رسیدی؟
-ول کن بابا
همه در حال جر و بحث با کراب بودند
بی توجه به جسد آنتونین بیچاره که روی زمین افتاده....
ناگهان از جسد آنتونین روحی بلند میشه و میگه:
-قربانتان گردم...لرد ولدمورت کبیر....ارباب اربابان....رییس بزرگ...من از مرگ زاده شدم تا فکر جدیدم را به اطلاع شما برسانم...قربانتان گردم...ما میتوانیم...
و برای در آوردن حرص بقیه مرگ خوار ها اون را در گوش مارمولک کبیر گفت.
بلا که از فضولی قرمز شده بود گفت:
چرا بلند نمی گی؟
آنتونین: evilsmile
بلا در حال منفجر شدن ورد آودا رو میگه:
-آوداکدورا...
و بلاخره روحی که از مرگ آمده بود هم میمیرد.
بلا:
لرد:چرا این کارو کردی؟
-آخه اون بلند نگفت...
-خب من که بعدا به شما میگفتم.ولی مهم نیست نقشه ی مورد نظرشو گفته بود و داشت میگفت ارواح به اون گفتن که نجینی فردا باید یه کاری رو بکنه که تا حالا نکرده...
و ادامه داد:
-حالا جمع شید نقشه رو بهتون بگم.
بلا با خوشحالی اومد یا بهتره بگم تکه های ریز بلا که بعد از انفجار عصبانیتش به هم چسبیده بودند.
اما لرد گفت:
-تو نه بلا...
بلا:
-چ...چی...بله؟ :vay:
لرد:
ملت مرگخوار:
لرد و مرگخواراش رفتن اون ور اتاق و پچ پچ کردن.
بلا سرخ شد.از کلش دود بیرون اومد و جیغ و داد کرد.گریه کرد.وسیله ها رو شکنجه کرد.36 تا سوسک و 5 تا مگس شلوارشو کشت.
ولی بازم آروم نشد...
اون ور اتاق،لرد و مرگ خوارها:
همه داشتن از پشت در بلا رو میدیدن و میخندیدن.
(لرد گفت میتونن بیرون رو نگاه کنن به شرطی که هر دقیقه پول سینما های بیرون رو به اون بپردازن.
پس از یه مدت نسبتا طولانی بلاخرهبلا خسته شد.نه دیگه مو داشت که بکنه و دیگه وسیله ای مونده بود که منفجرش کنه.
برای همین سینما تعطیل شد و لرد نقشه سری رو گفت...
همان وقت،بلا:
-
همون طور که بلا داشت گریه میکرد،نجینی به اتاق اومد و بلا با دیدن قیافه ی نجینی،جیغ زد
ولی مرگخوار ها و لرد بی توجه به جیغ های گوشخراش بلا به صحبتشون ادامه دادند که ناگهان...


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین

نماینده سرفه ای می کنه و بعد میگه: « خب بند دوم هم اینه که مرگخوار ها و لرد سیاه حق ندارن لباس های عجیب بپوشن و مردم رو بترسونن! »

تمامی مرگخوار ها نگاهی به لباس های سیاهشان می کنن و بعد با تعجب به لرد روی شونه وینسنت نگاه می کنن!

ولدمورت در گوش وینسنت میگه: « بگو باید فکر کنیم! »

وینسنت: « باید فکر کنیم! »

نماینده ی صلح: « اوف! باشه! میرم دو روز دیگه میام! »

نماینده از خانه ریدل خارج میشه و مرگخوار ها دوباره دور میز همفکریشون می شینن تا مشکل رو حل کنن! ولدمورت نیز روی کتاب ها جای می گیره و شروع می کنه.

ولدمورت: « خب راه حل! »

مرگخوار ها همه به فکر فرو می رن تا اینکه بلاتریکس میگه: « قربان ما نباید این قرارداد ننگین رو قبول کنیم چون این قرارداد ابهت ما رو زیر سوال می بره! ... »

مرگخوارا: « »

ولدمورت: « بلا خفه میشی یا خفت کنم؟ »

بلاتریکس ساکت میشه و با افسردگی سر جای خود می شینه تا اینکه آنتونین بلند میشه و میگه: « قربان بنظر من بهتره لباس هامون رو به سفید رنگ تغییر بدیم! هم بند قرارداد رو حل می کنیم و هم یه تغییری می کنیم! »

ولدمورت: « تو می خوای ارباب لباس عروس بپوشه؟ ابراکدورا ... »

و به این ترتیب آنتونین می میره!

ولدمورت: « زود باشین یه فکری بکنین! »


ویرایش شده توسط گودریک گریفیندور در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۴ ۱۴:۲۷:۴۷

تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱

نارسیسا مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۱ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱:۵۷ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۱
از قصر مالفوی ها
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 48
آفلاین
>> دوروز بعد

وینسنت مثل همیشه لباس لرد رو پوشیده و نقاب روهم زده بود.لرد واقعی برروی شانه او چهار زانو نشسته بود و همگان ملت مرگخوار منتظر ورود نماینده محفل بودند.

>>دو ساعت بعد

کل ملت مرگخوار:

وینسنت:پس این نماینده کجاست که صدایی به گوش میرسه....
قیییییییییژژژژژژژژژژژژ

در باز و نماینده وارد میشه و به سمت مرگخوارها حرکت میکنه.
: خوب لرد سیاه .راجبش فکر کردید؟ امیدوارم به نتیجه رسیده باشید

وینسنت :بله .ما قبول میکنیم اما باید متن قرارداد تغییر کنه!!

ـ چی؟ اما ایم امکان نداره .

ـ تغییر چندانی نمیکنه . ما فقط میخوایم اینو جایگذین کنید که" 1. کشت و کشتار هر نوع موجود زنده بر روی زمین ِ کره ی خالی، اکیدا ممنوع!

نماینده قدری تامل مبکنه و بعد زی لب گفت :خو اینکه بد تر شد .
سپس رو مرگخواران و لرد میکنه و باصدای بلندتری گفت :باشه .طبق گفته ی شما بند اول قرار داد تغییر کرد.

لرد : عالی شد. حداقل کشتار از بین نرفت. سپس رو به وینسنت کرد و گفت: ببین بگو بقیه رو بخونه.

وینسنت "چشم" ارامی زیر لب گفت و سپس ادامه داد:
لطفا بقیه رو بخونید.
لرد زیر لب خنده شیطانی کرد و سپس به نماینده خیره شد و به اون محفلیهای بد بخت فکر کرد.نماینده دفترش را باز کرد و نگاهی به وینسنت انداخت ما متجه مورد عجیبی در او شد.توجهی نکر و ادامه داد: باشه ادامه میدیم...
بند دوم:.....



پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۱

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
نماینده محفل میره تا دو روز دیگه رهسپار اونجا بشه. مرگخوارا دور میزی جمع میشن و صندلیه لرد پر از کتابای عظیم که روی هم انباشته شدن میشه. در راس این کتابا لرد کوچیک نشسته تا همه بتونن ببیننش.

سالازار هم مدام ابروهاشو بالا میده و سعی میکنه از دور لردو تشخیص بده، بعدم یکم کیههه کییییه میکنه و با کمک اطرافیانش ساکت میشه.

لرد دستور میده: نقشه بکشین! بدون کشت و کشتار هرگز!

بلا با جدیت از جاش بلند میشه، با دستاش محکم به میز فشار میاره و میگه: ما زیر بار این قرار داد ننگین نباید بریم! این داره ابهت مارو زیر سوال میبره.

آستوریا حرف بلارو تایید میکنه و میگه: بلا درس میگه ارباب. مرگخوار = کشتن ملت!

لرد دستشو به کمرش میگیره و میگه: اینو که همه میدونیم. یه راهکار بدین تا ندادم تسترالا تک تکتونو گاز بگیرن.

آماندا دستشو بالا میبره و بعد از اجازه ی لرد شروع به صحبت میکنه: ارباب شما اصلا نکشتن رو ترجیح میدین، یا کمتر و سخت تر کشتن؟

لرد اول میخواد کروشیوی نثار آماندا کنه، اما بعد از دیدن چهره ی متفکرش به این فکر میفته که شاید واقعا ایده ی خوبی داشته باشه. پس میگه:

- کشتن ترک نشه، ما هر کار سختی رو آسون میکنیم.

آماندا با غرور میگه: پس ارباب بهشون میگیم بند اول قراردادو تغییر بدن به این جمله " 1. کشت و کشتار هر نوع موجود زنده بر روی زمین ِ کره ی خالی، اکیدا ممنوع! "

مرگخوارا: خو اینکه بدتر شد.

آماندا نگاهی به چهره های درهم رفته ی مرگخوارا میکنه و با خوش حالی ادامه میده: عالیه! اونا هم همین فکرو میکنن! اما در حقیقت این به نفع ماست، ما میتونیم هر موجود زنده ای که روی زمین نباشه، یعنی تو هوا، بالا درخت، رو ساختمون و ... باشه رو بکشیم!

لحظه ای سکوت خوشایندی بین مرگخوارا بوجود میاد و بعد از اون همه لب به تحسین ارباب لرد ولدمورت کبیر میگشایند!!

- بسیار فکر بکری دادین ارباب!
- ارباب وجود شما همیشه ایده های ناب به همراه داره!
.
.
.

آماندا آهی میکشه و میگه: ناسلامتی ایده از من بودا!




پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
وینسنت که مثلا میخواست ادای لرد رو در بیاره دستی برچانه اش کشید.
لرد که دیگه داشت از گوشاش دود بلند میشد فریاد زد:مخالفت کن.
وینسنت هم برای اینکه لرد رو خوشحال کنه گفت:امممم...بهتره این ماده بخار شه.میدونید که لردنیتونه کسی رو نکشه.
نماینده که هنوز ماتو مبهوت بود گفت:امکان نداره.شما اگر با این ماده موافقت نکنید پیمان صلح انجام نمیشه.
وینست مونده بود جکار کنه پس دست به دامن لرد شد و زیر چشمی نگاهی به لرد انداخت.
لرد داشت فک میکرد و دست به چانه اش میکشید.وینست از اینکه خودش دقیقا کاره لرد رو انجام داده بود و لی لرد اونو دعوا کرده بود در حالی خودش داشت انکارو میکرد، ناراحت شد .
نماینده که حوصلش سر رفته بود سرفه ای کرد.لرد گفت:بگو من باید کمی فکر کنم. من نمیتونم به این سادگیا تصمیم بگیرم که محفلیارو نکشم.
نماینده آهی کشید . گفت:پس من دو روز دیگه خدمتتون میرسم...



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

در اثر بی احتیاطی رز ویزلی، نجینی وارد اتاق تسترالها میشه.تسترالها گازش میگیرن و نجینی تبدیل به مارمولک کوچیکی میشه.لرد سیاه هم در اثر گاز همون تسترال کوچیک میشه.سوروس سرگرم درست کردن معجونی برای برگردوندن اوضاع به حالت قبله.ولی مرگخوارا فکر میکنن شاید بهتر باشه لرد به همین شکل بمونه.
درست در همین موقعیت نماینده محفل برای مذاکره وارد خانه ریدل میشه.قرار میشه وینسنت کراب(که نقاب زده) نقش لرد رو بازی کنه.لرد کوچیک هم روی شونه وینسنت نشسته و راهنماییش میکنه.
نماینده محفل میگه که سفیدا قصد صلح دارن و میخواد درباره شرایط صلحنامه به توافق برسن.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وینسنت که کم کم داشت به ارباب بودن عادت میکرد از پشت ماسک نگاه مغرورانه ای به نماینده انداخت.
-بخون...اگه خوشم نیومد یه آواداکداورا حرومت میکنم.موهاهاها...:evilsmile:

لرد سیاه با تمام قدرتش لگدی نثار چانه وینسنت کرد.
-نادان!ما نمیتونیم نماینده های همدیگه رو بکشیم.اصولا قوانین رو رعایت نمیکنیم ولی نه قوانینی رو که خودمون وضع کردیم...تازه، من کی مثل دیوونه ها موهاهاهاها کردم؟

وینسنت درحالیکه چانه اش را میمالید ادامه داد:
-البته این یه شوخیه بین ما سیاها...نشانه مهمان نوازیمونه.ما اصلا اونجوری که شما فکر میکنین نیستیم!

لردبه حالتی تهدید آمیز ضربه دوم را به شانه وینسنت زد.
-ما دقیقا همونجوری هستیم که اینا فکر میکنن.وراجی نکن.بذار حرفشو بزنه.

وینسنت زیر لب "چشم" کوتاهی گفت و منتظر خوانده شدن شرایط صلحنامه شد.
نماینده طومار بزرگی را از کیفش درآورد و شروع به خواندن کرد.
-ماده 1:کشت و کشتار هر نوع موجود زنده اکیدا ممنوع!:d:






پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
وینست وارد جلسه شد.

وینسنت:سلام!
لرد که روی شانه وینسنت نشسته بود با صدای ضعیفی گفت:سلام و زهر مار.تا حالا چند دفعه دیدی من سلام کنم؟:vay:
وینسنت به آرامی جواب داد:حق با شماست ارباب.کروشیو!
نماینده محفل فریادی کشید و روی زمین افتاد.
لرد:ابله چیکار کردی؟این سفیر محفل بود!مصونیت داشت.نباید آسیبی بهش برسه:vay:.
وینسنت:ببخشید ارباب.شما گفتین مثل شما رفتار کنم.شما به هر کی میرسین کروشیوش میکنین.منم خواستم ترسناک به نظر برسم.
لرد کوچک دستور توقف شکنجه را داد و گفت:خب حداقل اینو فهمیدیم که اجرای طلسم شکنجه رو یاد گرفتی.حالا بگیر بشین که مذاکره شروع بشه.

نماینده محفل با عصبانیت از روی زمین بلند شد و با لحنی اعتراض آمیز شروع به صحبت کرد.
نماینده:بعد از شکنجه بی دلیلی که بنده شدم باید بگم که امروز برای توافق به اینجا اومدم.جادوگر بزرگ آلبوس پرسیوال ولفریک برایان...
وینسنت:ما تا شب وقت نداریم جناب نماینده.خلاصه کنین.مثلا میتونین ریشو خطابش کنین.یا پیر مرد.یا یه پا لب گور...

نماینده:اهم اهم...خب داشتم میگفتم.ایشون قصد صلح دارن.برای توافق درباره شرایط صلحنامه منو به اینجا فرستادن.حالا من موادشو براتون میخونم.شما اگه با موردی مخالف بودین یا مشکلی داشتین بفرمایین.


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.