هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

سوزانا هسلدن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۲:۳۶:۵۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲
از بچگی دلم می خواست...
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 90
آفلاین
سلام ارباب
حالتون... احوالتون؟
بی زحمت هر وقت سرتون خلوت شد پستی که بعد از مدت ها نوشتم رو نقد کنید.
می دونم خیلی طولانی شده (قرار نبود بشه) ولی خب چه کنیم دیگه ...


˹.🦅💙˼



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱:۰۳ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
سلام بیگ مک!


بررسی پست شماره 122 دره سکوت، ایزابل مک دونالد:


برای اولین نوشته، سراغ سوژه جدی و نسبتا سختی رفتین.


نقل قول:
-لوسیوس؟

لوسیوس لحظه ای شوکه شد ولی با نگاهی که درک مفهوم ورای برای ریموس سخت بود، برگشت و به او چشم دوخت.
-بله، خانم بلک؟

ریموس نفس کوتاهی کشید. ولی آیا عملی کردن این نقشه واقعا ارزشش را داشت؟ ریموس برعکس اکثر مواقع این بار کمی بدون فکر عمل کرده بود. و خطری که این کار برایش رقم می زد او را عمیقا می ترساند.
اما، مگر وقتی ریموس در میان مرگخواران قدم گذاشت، نمیدانست که دارد با جان خودش بازی می کند؟
-میشه یه لحظه دنبال من بیاین؟
پست قبلی رو اول پستتون تکرار نکنین. خواننده اینا رو پشت سر هم می خونه و اتمالا براش جالب نیست ک یک پاراگراف تکرار بشه. از همونجایی که مونده ادامه بدین. البته اگه موقعیت مناسب باشه می تونین از جایی که مونده ادامه ندین و سراغ بخش دیگه ای از سوژه برین یا حتی خودتون سوژه فرعی جدیدی ایجاد کنین یا درباره یه شخصیت یا اون موقعیت بنویسین.


نقل قول:
ریموس/دوریا لوسیوس را به داخل راهرو کشاند بلکه بتواند بار دیگر مرگخوار ها را گمراه کرده و با دادن اطلاعات غلطی که به نظر واقعی می آید جنگی داخلی به وجود آورد تا آنها از داخل نابود شوند.
توضیح خوبی بود. موقعیت رو یک بار یگه برای خواننده روشن کرده. چیزی که کم بود، علامتگذاریه. چیزی که برای انتقال لحن و مفهوم جمله ها لازمه. مخصوصا در پست جدی. وقتی جدی می نویسین باید بتونین خواننده رو دنبال خودتون بکشین، هر جا لازم شد سرعتشو کم کنین، هر جا لازم شد متوقفش کنین.


نقل قول:
او میخواست با باز کردن پای فنریر گری بک به این ماجرا انتقام تمام افراد بی گناهی که در این مسیر کشته شده بودند و جنازه هایی که با دستان خودش خاک کرده بود را بگیرد.
توجیه منطقی و قشنگی بود.


نقل قول:
-مدتیه به نظر میرسه فنریر کارهاشو درست انجام نمیده ... بلاتریکس از دستش راضی نیست ... ظاهرا دیگه تمایلی به حضور در جمع مرگخواران نداره چون ، از کم کردن تعداد زندانی ها امتناع میکنه.
نقشه خوبی کشیده. می تونست کمی عاقلانه تر و پیچیده تر پیش بره. این که خیلی مستقیم بگه " تمایلی به حضور در جمع مرگخواران نداره" کمی سنگین بود. می تونست جمله هایی بگه و مثال هایی بزنه که به همین نتیجه ختم بشن؛ ولی مستقیم اینو نگه.


نقل قول:
- احتمال میدم که ... بوی گوشت خوش مزه تری به مشامش خورده ... محفل کارشو خوب بلده ... دست کمشون نگیر لوسیوس ...

- داری قدرت لرد سیاه رو زیر سوال میبری دوریا ... ما این همه مرگخوار جذب نکردیم که تو بگی اون محفل مسخره قدرتمنده ... کار محفل دیگه تمومه.
این دو تا دیالوگ خوب بودن. هم تلاش ریموس برای مغتشش کردن ذهن لوسیوس و هم جواب پر از ترس و تردید لوسیوس که کاملا هم مطابق شخصیتش بود.


نقل قول:
- بفهم چی میگی لوسیوس ... من اگه به قدرت ارباب شک داشتم خیلی وقت پیش میتونستم نشان روی دستمو نادیده بگیرم ... اما به ارزش هامون وفادار موندم... این تویی که ترسیدی ... آدمای ترسو واقعیت رو نادیده میگیرن و قدرت محفل واقعیت محضه ...
این دقیقا چیزیه که خواننده هم احساسش می کنه.


نذار! بذار!


نقل قول:
در همان لحظه که لوسیوس سرش را برگرداند ریموس/دوریا چوب دستی کشید و دست لوسیوس را گرفته و ورد را اجرا کرد و لوسیوس بی هوش روی زمین افتاد و ریموس/ لوسیوس به سرعت صحنه را ترک کرد تا کسی آن دو را در آن وضعیت نبیند.
صحنه خوب بود. منطقی بود.


سوژه رو کمی پیش بردین. در واقع، به اندازه کافی پیش بردین. عجله ای هم برای این کار به خرج ندادین. برای انجام طلسم تغییر شکل به اندازه کافی برای پرت کردن حواس لوسیوس وقت گذاشتین و این وقت گذاشتن باعث می شه کل قضیه خیلی باورپذیرتر بشه.


شخصیت ها خیلی خوب بودن. لوسیوس دقیقا لوسیوسی بود که از کتاب می شناسیم. با شعارها و حرف هایی که شاید خودش هم باورشون نداره ولی می ترسه بهش اعتراف کنه.
ریموس موفق شد فریبش بده و حواسش رو پرت کنه که اینم قابل قبوله چون ریموس هم شخصیت باهوش و جادوگر خوبیه.

دیالوگ های پست شما زیادن. ولی این اصلا باعث نشده جای خالی توضیحا رو احساس کنیم، چون اونا هم به اندازه کافی هستن و ماموریتشون رو انجام دادن.


فاصله ها خوب و به اندازه کافی هستن و همین باعث می شه خواننده هم کند تر پیش بره. همراه لوسیوس و ریموس بمونه و مکث ها و تردید ها رو احساس کنه.


خوب بود.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲

گریفیندور

گرینگوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱
آخرین ورود:
امروز ۱۱:۳۳:۲۷
از شما به ما چیزی نمی ماسه
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 33
آفلاین
دفتر نقد باید مثل حسابی باشه که گردش بالایی داره؛ گردش بالا با مبالغی قابل توجه که بوی بورژوا رو بشه از صد کیلومتریش متوجه شد، دقیقا مثل حساب ریدل ها که قراره این گردشا بیشترم بشه، مگه نه؟


نقد شما به همراه صورتحساب و دستمزد نقد کننده و ویرایشگر و هزینه برق و آب و گاز و خاک و نور و جادوی مصرفی و همه چی براتون ارسال شد. سریعا پرداخت کنین تا با مامور نیومدیم دم در گرینگوتز!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۳ ۱۷:۳۰:۱۵


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱:۲۵ شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲

هافلپاف، مرگخواران

جیمز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۶ جمعه ۱۱ شهریور ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۴۵ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 14
آفلاین
هِلو لرد.

هئو آر یو لرد؟

بی‌زحمت یه نقد آب‌پز، بدون سس سفید می‌خواستم.

***


خلاصه:
لرد ولدمورت به مرگخوارا دستور داده که فیلمی در ژانر وحشت براش بسازن. مرگخوارا درحال گرفتن تست بازیگری هستن و دامبلدور تست داده و قبول شده. چند نفر دیگه هم تست دادند، ولی همه رد شدند.


جیمز خالی متحرک!

نقل قول:
هِلو لرد.
به ما گفتی هلو؟ درست گفتی. در جذابیت ما شکی نیست.


نقل قول:
هئو آر یو لرد؟
ما را هو کردی؟ حرکت زشت و ناشایستی بود.


نقل قول:
بی‌زحمت یه نقد آب‌پز، بدون سس سفید می‌خواستم.
نمی شه. سس سفید اینجا اجباریه. قهوه هم که سفارش بدین باید روش سس سفید بریزیم.


بابت خلاصه بسی ممنونیم.


نقد با سس سفید اضافه برای شما ارسال شد. ظرفای خالی رو بدین ایوان بیاره.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۴/۱۳ ۱۷:۱۸:۱۴

او نیست با خودش،

او رفته با صدایش اما،

خواندن نمی تواند.


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ پنجشنبه ۸ تیر ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

ایزابل مک‌دوگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۵ یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۵۹:۲۹
از حدشون که گذشتن، از روی جنازشون رد میشم...!
گروه:
مرگخوار
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
پیام: 132
آفلاین
سلام ولدی جان

بی زحمت پست شماره 122 دره سکوت منو نقد کن ... فکر کنم اولین نوشته من باشه


•« ʜᴇ ᴡᴀs ʜɪᴅɪɴɢ ʜɪs sᴀᴅɴᴇss, ʙᴜᴛ ɪ ᴄᴏᴜʟᴅ sᴇᴇ ʜɪs ᴛᴇᴀʀs »•
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
ربکا!

این چه طرز وارد شدنه؟!
ضربه می زنی به در اتاق ما؟


نقل قول:
ربکا از دیدن اربابش، آن هم از این زاویه نزدیک، آنقدر خرکیف شده بود که
ما داشتیم فکر می کردیم قراره بترسه! تسترال کیف شده تازه. از نزدیک بسیار جذابیم.


نقل قول:
من یه مرگخوار خیلی باحال و بدون دردسر و باکیفیت بودم و هستم! کاملا 4k تشریف دارم! ربکا با چهارتا ک!
چهار تا ک. بسیار با کیفیت.


انسان اولین بار که میاد یا بر می گرده یه شکلاتی، کیکی، کیک شکلاتی ای، بستنی ای چیزی میاره. برای ما کار و زحمت آوردی؟
ما زحمتکشیم. حالا می رویم که زحمت بکشیم.


بررسی پست شماره 242 گلخانه تاریک ربکا لاکوود:


نقل قول:
لینی، بدون اینکه تکانی بخورد، در هوا ثابت ماند که این پدیده به اندازه کافی عجیب و غریب بود تا باری دیگر مرگخواران در شوک فرو بروند.
به هر حال فکر و خیال همسر لرد شدن، قدرت‌هایی فراتر از فیزیک جادویی، به مرگخواران مونث داده بود!
شروعت خیلی خوب بود. صحنه آخر پست قبل رو گرفتی و جالبترش کردی. منم بهتر بود می نوشتم که بدون بال زدن جلوی لرد ثابت مونده بود. این عجیب و غریب بودن، جالب ترش کرده. توجیهش هم خیلی خوب بود.


نقل قول:
ناگهان میان صحبت‌هایش، توده‌ای از هوا لینی را به جایی پرتاب کرد... که خب کسی هم نفهمید کجا!

- بلا؟! چرا تو صورتمون فوت کردی؟!
- من؟ مـ... آها! مژه افتاده بود رو صورتتون!
خیلی خوب بود. حرکت خونسرد بلا، لردی که از همه جا بی خبره و نشون دادن ضعف لینی. همشون با یک فوت ساده!


نقل قول:
لرد، مرگخواران، لینی پرتاب شده، پلاکس پس افتاده که حالا با این حرف بلاتریکس چند لحظه بیدار شده بود؛ به بلاتریکس خیره شدند.
حتی مرلین هم به این فکر می‌کرد که بلاتریکس قرار است چه جوابی بدهد!
اینجاش یه پرش کوچولو داره. بلا که جواب رو داده بود. اگه قرار بود جواب دیگه ای بده قبلش باید توضیحی داده می شد یا حرفی زده می شد که نشون می داد لرد یا بقیه جواب رو قبول نکردن.


نقل قول:
بلاتریکس بعد از اینکه لرد سرش را چرخاند، به مرگخواران نگاه کرد و با حرکت لب‌هایش گفت:
- براتون آرزو می‌کنم که دیگه کسی داوطلب نشه.
آخر پست هم خیلی خوبه. مخصوصا از این لحاظ که همه درها بسته نشدن. حرف بلا می تونه موثر واقع نشده و بازم مرگخوارا داوطلب بشن. این خیلی مهمه. توی سوژه ها تا وقتی که ممکنه و می شه ادامه داد، سوژه های فرعی رو زنده نگه داریم. الان شما می تونستین بنویسین که : و بعد از آن هیچ مرگخواری جرات نکرد حرفی بزند.. این جمله سوژه رو می بست. مجبور بودیم بریم مرحله بعد. و دلیلی نداره که این کارو بکنیم. هیچ عجله ای نداریم.


پست شما کوتاه، خلاصه و جالب بود. شکلک ها به اندازه و به جا. شخصیت ها خوب و قوی. بلاتریکسی که به هیچ قیمتی نمی خواد بذاره کسی به لرد نزدیک بشه. لینی ضعیف و نحیف و لردی که حواسش پرته!

طنز به اندازه کافی بود و پیش بردن سوژه هم به مقدار لازم. عجله ای برای جلو رفتن نداشتی و از موقعیت خوب استفاده کردی. کل پستت در مورد یک ثانیه ای بود که بلاتریکس لینی رو فوت می کنه. این خیلی خوبه.

همه چی خوب و به اندازه بود.


.................................................................


نقل قول:
سلام ارباب!
سلام آیلین. تعداد پست هات 222 تا شده.


نقل قول:
این پست من توی دره ی سکوت رو میشه نقد کنین؟
میدونم استفاده ای موضوعی که نفر قبلی داده بود رو عقب انداختم، ولی واقعا راه خوبی برای اینکه همین الان از اون موضوع استفاده کنم پیدا نکردم. احساس میکنم همین ایده ای که خودم دادم رو میتونستم بیشتر در موردش بنویسم.
این مورد به نظر من اشکالی نداره. دو تا موقعیت توی سوژه داشتیم. شما می تونستی از هر کدوم که می خوای استفاده کنی. اتفاقا به نظر من همین قسمت خارج شدن از اتاق بیشتر مساعد بود. انتخاب درستی کردی.


بررسی پست شماره 121 دره سکوت، آیلین پرنس:


نقل قول:
مرگخواران با فشار و سرعتی که حاکی از هیجان منفی حاکم بر جو بود، از در خارج میشدند. ریموس از در بر اثر فشار جمعیت به بیرون هل داده شد، اندکی تلو تلو خورد و در نقطه ای ثابت ایستاد. یعنی لرد متوجه چه موضوع مهمی شده بود؟ وقتی برای پرداختن به حواس پرتی های گذرا نداشت. شروع به پردازش موقعیتی کرد که در آن قرار داشت. در حال حاضر بزرگ ترین خطری که وجود داشت به هوش آمدن دوریای اصلی بود که اگر به موقع به محلکه میرسید، در مرگ ریموس تردیدی وجود نداشت.
همونطور که بالا گفتم به نظر من انتخاب درستی کردی. این قسمت سوژه فعلا هیجانش بیشتره و بهتره این هیجان رو از بین نبریم. بخش به هوش اومدن دوریا هم خیلی خوبه ولی اونو می شه نگه داشت و بعدا نوشت.

مهلکه درسته.

توضیحات خوب بودن. به ریموس فرصت دادی فکر کنه و موقعیت رو بسنجه. اگه همینجوری یهو یاد دوریا میفتاد غیر منطقی می شد ولی اینجوری قابل قبوله.


نقل قول:
در مورد موضوعی که لرد، بلاتریکس، اسنیپ و کراوچ در مورد آن حرف میزدند، اسنیپ آنجا بود، میشنید و بعد از جلسه ریموس اسنیپ را در گوشه ای پیدا می کرد و از او میپرسید.
این قسمت خیلی گنگ و مبهم شده. منظورت رو می شه فهمید ولی این اصلا کافی نیست. مخصوصا وقتی جدی می نویسیم. جمله ها باید واضح و رسا و در عین حال، تاثیر گذار باشن.
"در مورد" رو دو بار نوشتی که خوب نیست. وقتی مجبوریم یه کلمه رو دوبار به فاصله نزدیک تکرار کنیم، بهتره یکیشو تغییر بدیم.
این قسمت رو می شد اینجوری واضح تر نوشت:

در مورد موضوعی که لرد، بلاتریکس، اسنیپ و کراوچ درباره اش حرف میزدند کنجکاو شده بود. ولی اسنیپ آنجا حضور داشت. همه چیز را میشنید و بعد از جلسه شاید ریموس می توانست اسنیپ را در گوشه ای پیدا کرده و از او بپرسد.


نقل قول:
نفس عمیقی کشید و صدای ترسش را برای لحظه ای خاموش کرد.
صدای ترس کمی غیر قابل درک بود.


نقل قول:
ناگهان مغزش جرقه ای زد... به فرض ریموس در میان آن آشفته بازاری که برقرار بود کسی را به کناری میکشید و در خفا به شکل او در می آمد، و دوریا در همین میان بیدار میشد و به مرگخواران خبر میداد که در بین آنها یک نفوذی وجود دارد. امکان نداشت کسی در آن واحد تشخیص دهد که او، کسی است که به دنبالش می گردند. با این کار، مرگخواران به جان هم می افتادند و ممکن بود بتواند اندک اعتمادی را که بین آنها برقرار بود را نابود کند. می توانست با تبدیل شدن به کسی که مورد اعتماد لرد و بقیه بود، گمراهشان کند.
فکر خوبی بود. منطقی هم بود. ایده ریموس می تونه خواننده رو هم هیجان زده کنه.


نقل قول:
سرش را بلند کرد. معلوم نبود چند ثانیه یا چند دقیقه به فکر فرو رفته بود. به سرعت دست و پایش را جمع کرد و به اطرافش نگاه کرد. همه پراکنده شده بودند و با حالتی عذاب آور انتظار میکشیدند.
اینجاش هم مبهم بود. تصویر درستی توی ذهنته. ولی به همون درستی نوشته نمی شه.
مرگخوارا پراکنده شدن... ولی منتظرن. "با حالتی عذاب آور" هم اصلا حالت درستی رو منتقل نمی کنه.

سرش را بلند کرد. معلوم نبود چند ثانیه یا چند دقیقه به فکر فرو رفته بود. به سرعت افکارش را جمع، و به اطرافش نگاه کرد. همه تقریبا پراکنده شده بودند و در فاصله ای دورتر، با حالتی که نشان می داد چندان خوشحال و آسوده نیستند(یا با حالتی نگران)، انتظار میکشیدند.


نقل قول:
لوسیوس لحظه ای شوکه شد ولی با نگاهی که درک مفهوم ورای برای ریموس سخت بود، برگشت و به او چشم دوخت.
اینجاشم مبهمه. حتی فکر می کنم یه کلمه جا افتاده. مثلا "مفهوم ورای آن"... که اینجا به نظرم اصلا "ورا" لازم نبود. برای این صحنه زیادی سنگینه. "مفهوم پشت آن" کافی بود."


نقل قول:
ریموس نفس کوتاهی کشید. ولی آیا عملی کردن این نقشه واقعا ارزشش را داشت؟ ریموس برعکس اکثر مواقع این بار کمی بدون فکر عمل کرده بود. و خطری که این کار برایش رقم می زد او را عمیقا می ترساند.
اما، مگر وقتی ریموس در میان مرگخواران قدم گذاشت، نمیدانست که دارد با جان خودش بازی می کند؟
-میشه یه لحظه دنبال من بیاین؟
سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. یه ایده منطقی دادی و مقدمات اجراش رو هم فراهم کردی.


شخصیت ها خوب بودن. اضطراب بی دلیل مرگخوارا کمی زیاد بود. یه جلسه عادی بود. لازم نبود اینقدر نگران و وحشت زده به نظر برسن.


جمله ها برای یه پست جدی کافی نبودن. کمی باید کامل تر و درست تر توصیف کنی. نکته خوب این بود که صحنه ها و احساساتی که تو ذهنت بودن خوب و تاثیرگذار بودن. فقط کافیه بتونی درست منتقلشون کنی.


به نظر من اینجا مسیر سوژه خیلی مهم بود که از عهده اون به خوبی بر اومدی.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۲۶:۵۷
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 301
آفلاین
سلام ارباب!

این پست من توی دره ی سکوت رو میشه نقد کنین؟
میدونم استفاده ای موضوعی که نفر قبلی داده بود رو عقب انداختم، ولی واقعا راه خوبی برای اینکه همین الان از اون موضوع استفاده کنم پیدا نکردم. احساس میکنم همین ایده ای که خودم دادم رو میتونستم بیشتر در موردش بنویسم.


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
چنان ضربه‌ای به در ورودی اتاق لرد زد که در باز نشد. بلکه فقط خودش پرتاب شد!
اینبار بال‌های خفاشی‌ش را تکانی داد و با دعاهای فراوان که بدشانسی‌اش دوباره دردسرساز نشود، دوباره آماده پرتاب کردن خودش به سمت در شد که...
در باز شد! ای کاش نمیشد!

- اربـــــاب! ببینین کی ایــنــجــاست!
- چرا داد میزنی؟! از روی صورت مبارکمون برو کنار تا تبدیل به خاکستر نشدی، ملعون!

ربکا از دیدن اربابش، آن هم از این زاویه نزدیک، آنقدر خرکیف شده بود که دوباره بیماری جوگیری‌اش بالا زد و کنترل خویش را از دست داد. همانطور که روی سر لرد افتاده بود، شروع کرد به تند تند حرف زدن:
- از اونجایی که می‌‌دونم شما شدیدا حافظه خفنی دارین و منو عمرا یادتون بره، معرفی نمی‌کنم خودم رو! به هر حال من یه مرگخوار خیلی باحال و بدون دردسر و باکیفیت بودم و هستم! کاملا 4k تشریف دارم! ربکا با چهارتا ک! مگه نه؟!
- گفتیم برو. انقدر ما رو-
- ارباب! نمیدونین چقدر دلم تنگ شده بود! برگشتم و قول میدم زود دوباره فرم رو پر کنم و بدم به بلاتریکس! البته الانم از دستش فرار کردم و اومدم پیش شما. از این حرفا بگذریم ارباب، براتون کادو آوردم!

ربکا پستش را جلو چشمان لرد گرفت.
لرد از شدت خشم نفس نفس می‌زد اما ربکا جوگیر شده بود و نمی‌توانست این موضوع را کنترل کند!
ربکا را با خشم از روی سرش برداشت.
- برای کادو پست میاری نقد کنیم؟! برو و از جلو چشمانمون دور شو تا تو و این پستی که بعد از قرن‌ها اومدی و نوشتی رو با هم تبدیل به خاکستر نکردیم!

--------------------

ارباب! مرگخوار ساکت، خوش‌شانس و با کنترل احساسات بالاتون برگشته! خوشحالین مگه نه؟!
پستی در قالب پست آوردم نقد کنین! خیلی ممنون!


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲:۳۴ یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲

گریفیندور

گرینگوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱
آخرین ورود:
امروز ۱۱:۳۳:۲۷
از شما به ما چیزی نمی ماسه
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 33
آفلاین
به به.چه بسیار فرخنده که دفتر نقد دوباره باز شد و نقد ها به جریان افتاد.
به میمنت این امر می خواستم بیام و بر خلاف روال همیشه دو پست رو برای نقد بفرستم ولی تصمیم گرفتم بر اساس روال همیشه عمل کنم. بعدا که جوهر پست خشک شد خدمت خواهم رسید.
مقوله رو در پاکت همراه فاکتور خرده مخارج مرگخوارا و کسر وجه از حسابتان برای شما ارسال کردم، نقد را در آن بذارید و بفرستید تا مرلینی نکرده اصراف نشود به قول جنابانتان.
خلاصه هم کردم، طومارس یک خرده...


احساس می کنیم از ما استفاده ابزاری شد!

نقد شما را فرستادیم. ولی پشیمانیم. پس بفرستید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۵ ۲:۱۳:۴۷


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲

Aysu


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۸ سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲
از ◝ 𖥻 In The Moon ぃ ˑ ִ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 60
آفلاین
سلام ارباب , خوبید؟
می‌بینید این چند وقته مثل پروانه هی از این تاپیک به اون تاپیک دورتون میگردم؟
درخواست نقد این پست رو داشتیم.
⋆ باشد که در زیر سایه‌ی مهربان و سخاوتمند شما باشیم.



سلام لیلی. خوبیم. کار بسیار شایسته و درستی انجام می دی. همگان باید ازت یاد بگیرن.

نقد شما رو فرستادیم. حتی برای محکم کاری دو بار فرستادیم!

ما دروغ گفتیم. اشتباهی دو بار اومد. ولی حالا که دو بار اومده دو بار بخون. زحمت کشیدیم!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۵ ۰:۳۴:۴۸

◟·˚ᨳ 𝗍𝗁𝖾 𝗆𝗈𝗈𝗇 𝗂𝗌 𝖻𝖾𝖺𝗎𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅, 𝗂𝗌𝗇'𝗍 𝗂𝗍







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.