هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1. به نظرتون هرمیون کارای گروه ت.ه.و.ع رو به چه شکل ادامه داد؟ (5 امتیاز)

ابتدا یک پروفایل باز کرد و عکس هایی بس بیناموسانه از خودش رو گذاشت توش! سپس هر جادوگر و ساحره و مشنگی که دم دستش بود رو اد کرد و عاقبت وختی به 4000 فرند رسید یک پیج ساخت و به همه ی فرنداش مسیج داد که لایک و شیر کنن. اسم پیج مذکور هم گذاشت "دچار حالت تهوع نشی آب قعطه!" بعد لابلای چیز های بانمک و بی نمک و جوک و لطایفی که میذاشت هرازگاهی عکس یک جن خونگی میذاشت و زیرش مینوشت "این جن خونگی وفادار و سختکوش چن تا لایک داره؟ هان؟ چند تــــا؟" یا مثلا عکس یک جن در حال سر بریده شدن میذاشت و زیرش مینوشت: "این جن مبتلا به یرغانه! صاحبش هر روز سرب مذاب تو حلقش میریزه و پوستش رو غلفتی میکنه! هر لایک نشانه تنفر به صاحب بی رحمشه " و گاها عکس یک جن خانگی مونث رو در کنار عکس فلور پریزاد با هفت قلم آرایش میذاشت و مینوشت "1 یا 2؟ خودم که میگم 2، اگه تو هم قبول داری زیبایی تو سادگیه لایک کن!"
در مرحله بعد که پیج معروف شد و لایک هاش به مرز 100K رسید فعالیت ها منحصر به حقوق جن خانگی شد و گروپ های دوستداران اجنه تشکیل شد و اعضا هریک با ده ها آیپی مختلف در نظرسنجی های سایت های معتبر و نامعتبر و وبلاگ رفقا (!) به حقوق جن ها رای دادن. از شبکه های اجتماعی خواستند که حقوق جن های خانگی را به رسمیت بشناسند و آوتار هایشان را به عکس جن آزاده ی لباس به دست تغییر دادند و از گوگل هم خواستند لوگویش را به این تغییر دهد و تگ "#FreeKhoonegianJens" رکورد شیر شدن و توییت شدن را جابجا کرد!


2. تاریخچه ی زندگی جن های خونگی از گذشته تا به الان رو شرح بدین!(10 امتیاز)

مورخان آغاز خدمت جن خانگی به جادوگران را همزمان با اهلی شدن سگ میدانند! با این حال در تواریخ مختلف، سنگ نوشته ها و نقاشی های دیوار غار ها همواره جن خانگی در بردگی نژاد جادوگر بوده و هیچ مدرکی دال بر این که زمانی اجنه آزاد بوده اند یافت نشده.

با این که جن ها در ظاهر قابلیت های جادویی دارند که جادوگران از آن عاجزند (مانند غیب و ظاهر شدن در مکان های مجهز به ضدآپارات) قدرت های آن ها محدود به جادوهای خاص و نچندان قدرتمند میباشد و برخلاف نژاد جادوگران که همواره پیشرفت کرده اند و روز به روز مرز های جادو را گسترش میدهند از گذشته های دور تا به امروز از این حیص(؟!) تغییری نداشته اند.

در طول تاریخ خود اجنه کوچکترین گامی برای آزادی یا حقوق خود نکرده اند، در واقع آن ها برای خدمت تربیت شده اند و حتا جرقه های کوچکی که برای گرفتن حقوقشان زده شده همگی توسط دیگر اجنه در نطفه خفه شده اند! از آخرین نمونه های اجنه آزادی خواه میتوان به هوکی اشاره کرد که به حقوق اجنه اعتقاد داشت و حتا تا وزیر شدن هم پیشرفت اما همسرش که از طرف خانواده خود هوکی تحریک شده بود شبانه مشکلات جنسیتی-هویتی برای او به وجود آورد تا آبرویش برود و سودای اجنه ی آزاد را از سر بیرون کند. البته این یک نمونه بسیار صلح آمیز سرکوب شدن جن های آزادی خواه بود! در نمونه های قدیمی تر جنی که نام آزادی را بر زبان می آورد توسط خانواده اش زنده به گور میشد.

و اما نژاد جادوگر همیشه نسبت به این ذات برده و خدمتگزار جن های خانگی بی تفاوت بودند و این را امری طبیعی تلقی میکردند ... در خانواده های اشرافی که جن های زیادی داشتند به محض پا به سن گذاشتن جن سر او را میبریدند و جن جوان تر و کارامد تری را جایگزین میکردند و خانواده های فقیر تر نیز از همان یک جنشان تا لحظه مرگ بی حد و اندازه کار میکشیدند.

در نهایت بعد از جنبش فرهنگی تهوع جادوگران از حقوق جن های خانگی آگاه شدند و امروزه در حالی که به دلیل کم شیرین بودن شربتشان سیخ در چشم جنشان فرو کرده اند عکس دابی، اولین جن آزاده را شیر میکنند و زیرش مینویسند RESPECT! و یک عالمه روشن فکر محسوب میشوند و لایک میگیرند.


3. از چه زمانی دنیای جادوگری و ساحرگی، از دنیای مشنگ ها جدا شد؟ دلیل این جدایی چی بود؟ (10 امتیاز)

در برخی از تواریخ بی پایه و اساس نوشته شده این کار بابت تامین امنیت جادوگران انجام شد که هر عقل سلیمی حکم میکنه بدیهتا این حرف کاملا غلطه و مزخرف و زاییده ذهن بیمار نویسنده مشنگ دوست! آخه مگه مشنگ جماعت این قدرت رو داره که خطری برای جادوگر ایجاد کنه؟
در واقع این اقدام یک حرکت فرهنگی بود! جدایی مشنگ ها و جادوگران از این بابت بود که مشنگ ها موجودات پست و حقیر و کثیفی هستند که اولا لیاقت همنشینی و کنار جادوگران بودن را ندارند دوما کودکان جادوگر که زیاد با مشنگ ها نشست و برخواست و همنشینی میکردند عمدتا دچار مشکلات تربیتی و فرهنگی بودند این امر آینده ی جامعه جادویی را تهدید میکرد! یک جادوگر باید در فضایی سالم و به دور از هرگونه مشنگ کثیف و حقیر پرورش یابد و اصلا تا 18 سالگی مشنگ نبیند! از این رو در سال 666 هجری مرلینی شورای انقلاب فرهنگی این امر را تصویب کرد و پروژه جدایی دنیای جادویی از جامعه مشنگی کلید خورد.


4. وزارت سحر و جادو در مقابل چه چیزهایی باید از دنیای جادوگری و ساحرگی حفاظت کنه؟ 2 تا مثال بزنین! (5 امتیاز)

اگر مشنگ ها از وجود ما باخبر شن قطعا میخوان خودشون رو به نژاد برتر نزدیک کنن که این بزرگترین خطره!
بعد از این هم پاکسازی مشنگ زاده های نفوذ کرده به دنیای جادویی و بازگرداندن اونها به دامن طبیعت از وظایف وزارت خونه س که متاسفانه مدتیه به درستی اجرا نمیشه!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
1. به نظرتون هرمیون کارای گروه ت.ه.و.ع رو به چه شکل ادامه داد؟ (5 امتیاز)

روایت داریم که بعد از این که با رونالید بیلیوس ویزلی ازدواج فمودند؛ رفتند سراغ فعالیت هاشون. که یک چیز اصل ِ ماجراست:

... گوسپـــــَــند

هر کسی از خصوصیات مفید گوسپند باخبر نیست. اما هرماینی می دونست. اون سوار یک گوسپند شد و تصمیم گرفت دور دنیا رو با این گوسپند که به دم ـش یک برچسب با عنوان "حمایت از جن خونگی" نصب شده بود؛ بگرده.

بعد حالا این که چقدر هوادار و پیرو و فالوِر (!) دورش جمع شدن ـن و برچسب ِ گوسپندش رو لایک کردن؛ رو از خودش بپرسین.

2. تاریخچه ی زندگی جن های خونگی از گذشته تا به الان رو شرح بدین!(10 امتیاز)


قبلا جن های خونگی خیلی بیشتر بودن. حدود 200 تا برای هر خانوار. اما الان جوری شده که برای هر 200 تا خانوار یک جن خونگی هست. چرا؟ الان میگم براتون/ قصه ـش تو این کتاب ـه.

همه این ها زیر یک مدرسه به نام ِ هاگوارتز ِ معروف ـه. چون اون الان حدودا یک ترا جن خونگی داه. (بر وزن ترا بایت... ) خب، بعد، این هاگوارتز بی صاحاب، عشق و عاشقی رو منع کرده و در نتیجه »» No BaBy و »» کمبود جمعیت!

اما جن های خونگی، مخصوصا مونث ها بسیار آزادی بیشتری دارن. مثلا تا 20 سال قبل، هیچ جن خونگی مونث ـی حق ِ نوشابه خوردن نداشت. اما الان حتی نوشابه قرمز ( به روایتی نارنجی) هم می خورن ! :ysilent:

این آزادی بین ِ خودشون بود. اما ما هنوز هم هیچ فرقی براشون قاعل نیستیم. فقط داریم سعی می کنیم که اون ها رو نکشیم و قیمتشون چون خیلی بالا رفته ما می ترسیم نکنه جن ـمون خراب بشه و برای همین کاری باهاش زیاد نداریم.

3. از چه زمانی دنیای جادوگری و ساحرگی، از دنیای مشنگ ها جدا شد؟ دلیل این جدایی چی بود؟ (10 امتیاز)

در دوره مزوزوئیک- کرتاسه »» چون که اون موقع بشر ِ ماگل _ بالفرض اگه وجود داشت ِ. _ به این نتیجه رسیده که جادوگرا تقریبا دارن روی اون ها سلطه مستبدناک (!؟) ـی می کنن و اگه شر جادوگر ها رو کم نکنن؛ میشن یک چیزی در حد جن خونگی الان ما. برای همین هر شب، جمع می شدن و یک جادوگر خفته را در خواب قلقلک می دادند... می کشتند!

یک شب، ما به این نتیجه رسیدیم که ماگل ها دارن پاشون رو از گلیم ـشون دراز تر می کنن و تصمیم گرفتیم جن ِ خونگی ـشون بکنیم. اما بعد رفتیم به جنگشون و اون کلا دایناسور هایی که رام کرده بودن (!) و گوسپند هاشون رو فرستادن سراغ ما. تازه، یک کرمی هم به پوستشون زده بودن که ساپونین و تانن داشت و هر سوختگی و زخمی رو بلافاصله خوب می کرد. ما هم دست از پا دراز تر، تصمیم گرفتیم به فرار!

4. وزارت سحر و جادو در مقابل چه چیزهایی باید از دنیای جادوگری و ساحرگی حفاظت کنه؟ 2 تا مثال بزنین! (5 امتیاز)

- گوسپـــَــند ها : همین طور که هر زیست شناسی می دونه گوسپند ها بسیار بسیار خطرناک می شن اگه یک گرگ ببینن و با سرعت باد میدون که می تونه هر چیزی جلوی اون ها رو نابود کنه. خوب، اگه جامعه ماگلی برای این که جلوی ما رو بگیره؛ یک تصویر گرگ مانند از ما رو خورد ِ ذهن ِ گوسپندا بده؛ اونا می شن دشمن ِ ما و ... پس پیشگری می کنیم ... !

- بربر ها: بربر ها یک نژادی بودند که به نون بربری علاقه زیادی داشتند و نکته عجیب این بود که به جادوگر ها هم علاقه زیادی داشتن. این نژاد ماگل بودن و جادو و قدرت هم نمی فهمیدن و کنترل نا شدنی بودن. »» ناد جادوگر ها باید مخفی می موند از دستشون.

سوال امتیازی:

بـــــعـــله! ما خوابمان برد. آن هم چه خوابی... کنترل داشت. شبکه سه آن، فیلم سینمایی "پنگوئن ها پرواز می کنند" رو داشت می داد و شبکه دو هرج و مرحج در آمریکا رو نشون می داد (!) اما ما مشغول دیدن شبکه پنج بودیم : "ستاره ها سفیدند یا جهنمی؟"


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲

آليس لانگ باتم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳
از پسش برمیام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 266
آفلاین
1. به نظرتون هرمیون کارای گروه ت.ه.و.ع رو به چه شکل ادامه داد؟ (5 امتیاز)

استاد، اجازه؟!
کتاب ما تاریخ معاصر نداره! همش چسبیده به قرن دهم به قبل! حالا ما از ته کتابخونه یه کتاب پیدا کردیم.

هرمیون پس از پایان جنگ هاگوارتز و شکست ولدمورت و سروسامان دادن به کارها، شروع به نوشتنم کتابی کرد و در آن کتاب ابتدا به تاریخچه زندگی جن های خانگی و بدبختی های آن ها اشاره کرد. سپس احساسات و درک و فهم این موجودات را به تصویر کشید. بعد کم کم وارد بحث حقوق گرفتن جن های خانگی شد و این که آن ها حق و حقوقی دارند. با این که این کتاب سروصدای زیادی در جامعه ی جادوگری ایجاد کرد و باعث اعتراض تعداد زیادی از خانواده های اصیل و حتی خود جن های خانگی شد، اما کم کم این موضوع در میان جادوگران سپید رواج پیدا کرد و جن های آن ها حقوق بگیر شدند، اما خانواده های سیاه همچنان جن ها را به عنوان برده به کار می گیرند.

2. تاریخچه ی زندگی جن های خونگی از گذشته تا به الان رو شرح بدین!(10 امتیاز)

همون طور که بر همگان واضحه، در قدیم الایام همه باهم خوب و مهربون بودند و اصلا چیزی به عنوان بدی وجود نداشت. پس در نتیجه، جادوگرها و ساحره ها و مشنگ ها و فشفشه ها و جن های خانگی و صحرایی و جنگلی، زیر یه سقف به راحتی زندگی می کردند.

جن ها ی خونگی از همون اول، روحیه ی کمک به دیگرانشون خیلی قوی بود و حس همیاری داشتند. همیشه به جادوگرا و ساحره ها و گاهی مشنگ ها کمک می کردند.

پس از مدتی این لطف تبدیل به وظیفه میشه و انتظار جادوگرا از جن های خونگی بالا میره. کم کم توقعا خیلی بالا میره تا جایی که تعدادی از خانواده ها اونارو اسیر می گیرند و جن های خونگیم دم نمیزنن!

بردگی جن ها برای جامعه ی جادوگری ادامه پیدا می کنه و کم کم اونا ارزش اولیه خودشونو از دست میدن تا جایی که خانواده هایی مثل بلک تا مرز قطع کردن سر جن های خونگی پیش میرن.

دابی یکی از اولین جن هایی بود که حقوق بگیر شد وم به عبارتی مستقل شد. هرمیون گرنجر با نوشتن کتابی موجب شد تا این موجودات بیش تر مورد توجه قرار بگیرند و بعضی از افراد به عمق رفتار خودشون پی ببرند. جن های خونگی بیشتر معترض این جریان بودند، اما کم کم تاثیر پذیرفتند.

امروزه حدود یک چهارم جن های خونگی حقوق می گیرند و یک دوم بقیه نیز از آزادی و محبت بیشتری برخوردار شدند.
3. از چه زمانی دنیای جادوگری و ساحرگی، از دنیای مشنگ ها جدا شد؟ دلیل این جدایی چی بود؟ (10 امتیاز)

از زمان پارینه سنگی! - تو اون زمان جادوگرا و ساحره ها چوبدستی نداشتن و اصولا قدرتشون رو همینجوری در ابعاد کوچیک منتقل می کردند.

وقتی سر تصاحب غارها دعوا شد، جادوگرا و ساحره ها با قدرتاشون غارها رو تصاحب کردند و زمان بیشتری رو میتونستند زنده بمونند. مشنگ ها اول خواستند قدرتشون رو بدزدند، ولی بعد از کشتن دو سه نفر فهمیدند که قدرت جادوگری دزدیدنی نیست.

تو مرحله بعد جادوگرا و ساحره ها رو یه جا گیر می انداختند و از اونا می خواستند کاراشونو انجام بدن.

کم کم جادوگرا و ساحره ها از دست مشنگ ها فرار کردند و یه گوشه دنیا واسه خودشون جا پیدا کردند.

مشنگ های اولیم داستان انسان هایی رو که قدرت زیادی داشتند رو واسه بچه هاشون تعریف کردند و بهش شکل داستان دادند.

4. وزارت سحر و جادو در مقابل چه چیزهایی باید از دنیای جادوگری و ساحرگی حفاظت کنه؟ 2 تا مثال بزنین! (5 امتیاز)

جامعه ی جادوگری فقط شامل جادوگرا و ساحره ها نیست و شامل موجودات جادوییم میشه. اگه مشنگ ها از وجود بعضی از حیوونا مثل هیپوگریف و تسترال و ققنوس باخبر بشن، پدرشونو درمیارن.

یکیم باید از درخواست های زیاد مشنگ ها جلوگیری کنه! مثلن هی خواهند گفت، فلان کارو بکن، بهمان کارو بکن. در اصل وزارت از مشنگ ها درمقابل جادوگرا محافظت میکنه تا برعکس.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
( اگه حوصله ندارین کل متنو بخونین، میتونین فقط کج شده هارو بخونین! برا انجم تکالیف همونا کافین. )

تدریس جلسه چهارم


دانش آموزان یکی یکی وارد کلاس میشدن و سرجاهاشون میشستن و مشغول موشک بازی و سایر بازی هایی که تا قبل از رسیدن استاد میشه انجام داد بودن.

بعد از گذشت نیم ساعت و سر نرسیدن لینی، کم کم همه به شک میفتن که نکنه اصلا کلاس تشکیل نمیشه؟ چون تو سه جلسه ی قبلی، لینی به موقع و حتی قبل از بچه ها خودشونو سرکلاس رسونده بود.

بنابراین دافنه جسورانه از جاش بلند میشه و بعد از دعوت همگان به سکوت میگه: بچه ها! پاشین بریم بیرون! این سر کلاس بیا نیس. ما که بیکار نیستیم منتظرش بمونیم، هستیم؟

چندین نفر از اینور و اونور کلاس شروع به تایید کردن حرفای دافنه میکنن و بعد از اون موجی تو کلاس تشکیل میشه و همه موافقت خودشونو اعلام میکنن و تصمیم میگیرن وسایلشونو جمع کنن و برن.

و درست در لحظه ای که همه کیف و کتاب و جزوه به دست، به در رسیده بودن و میخواستن از شر کلاس خلاص شن، در باز میشه، اما این بچه ها نیستن که بیرون میرن. برعکس لینی در آستانه ی در ظاهر میشه و همین باعث میشه توده ی دانش آموزا با چهره هایی درهم به عقب کشیده بشن و صدای پرتاب ِ دوباره ی وسایلشون روی میز، کلاسو پر کنه.

لینی بعد از پوزش بابت تاخیر جلو میاد و میگه: چون من دیر کردم امروز کلاس ...

- به ما چه که تو دیر اومدی؟ جور تورو ما باید بکشیم که میخوای دیرتر تعطیلمون کنی؟

به تبعیت از دانش آموز خاطی، بقیه هم لب به سخن باز میکنن و هیاهویی تو کلاس بوجود میاد. لینی چندین بار رو میز میکوبه و بعد از ساکت شدن همگان میگه:

- باو مهلت بدین من حرف بزنم خب! چون دیر کردم، زودتر کلاس تعطیل میشه! خیلی عادلانه س نه؟ خوشتون اومد؟

صدای کف دست هورای دانش آموزا بلند میشه و همه با خوش حالی ابراز رضایت و خوشنودی میکنن و کلی به روح مامان و بابا و اصن خانواده ی نداشته لینی (رولینگ بوقی!) صلوات میفرستن و دیگه به دیده ی مثبت بهش مینگرن!

لینی لبخندی میزنه و با خوش حالی شروع به توضیح دادن درس میکنه: در گذشتگان دور که پیدا کردن زمان دقیقش با شماست، جادوگران و ساحرگان و فشفشه ها و مشنگ ها همگی در کنار هم زندگی میکردن و هیچ فاصله و جدایی ای بین دو دنیای ما و اونا وجود نداشت. اما بعدها و به دلایلی ...

لینی آروم زمزمه میکنه: مثلا به خطر افتادن جون جادوگرا به خاطر داشتن قدرت بیشتر نسبت به مشنگا ...

بعد دوباره ولومشو بالا میبره و ادامه میده: وزارت سحر و جادو بوجود اومد و مهم ترین وظیفه ش پنهان کردن دنیای ما از مشنگا شد تا مشنگ ها از وجود ما بی خبر شن و کار به جایی برسه که فکر کنن ما افسانه هستیم و فقط تو کتاب داستان ها پیدا میشیم و وجود خارجی نداریم. خیلی تسترالن نه؟


لینی نگاهی به ساعتش میندازه و با سرعت بیشتری میگه: البته همه مون میدونیم که در کنار بزرگان جامعه ی مشنگا مثل وزرا و رئسای جمهور و پادشاهان، جادوگران و ساحره هایی وجود دارن که در صورت نیاز مداخله کنن و قبل از دست به کار شدن وزارتخونه، از جامعه مون محافظت کنن. از طرفی خیلی از همین بزرگان، کاملا آگاهی دارن که ما وجود داریم و به زندگیمون ادامه میـ...

- وقتتون تموم شد پروفسور!

- پس فقط اضافه میکنم که از اولین کسانی که برای دفاع از حقوق جن های خونگی به طور جدی کارشونو شروع کردن هرمیون گرنجر بـ...

- بابا خودتون گفتین یک ربع زودتر تعطیل میکنین دیگه! یکم رو قولتون وایسین! این چه وضعشه؟

لینی بدون هیچ حرفی تکونی به چوبدستیش میده و بعد از اطمینان از ظاهر شدن تکالیف، از کلاس خارج میشه.

- چه بی شخصیت! حتی خدافظی هم نکرد.


تکالیف

1. به نظرتون هرمیون کارای گروه ت.ه.و.ع رو به چه شکل ادامه داد؟ (5 امتیاز)


یعنی تو خیابونا راه افتاد تبلیغ کرد یا کتاب نوشت یا سازمانی رو بوجود آورد یا ...

2. تاریخچه ی زندگی جن های خونگی از گذشته تا به الان رو شرح بدین!(10 امتیاز)

علاوه بر اشاره به چگونگی گذر زندگی جنای خونگی در گذشته، بگین در حال حاضر وضعیت جن های خونگی به چه شکله؟ آیا هرمیون تونست تحولی بوجود بیاره یا نه؟ انقلابی رخ داد یا نه؟ مثل دابی کار ِ با حقوق میکنن و تا حدودی آزادی دارن، یا همچنان مثل سابق برده ی جادوگران و ساحرگان هستن؟

3. از چه زمانی دنیای جادوگری و ساحرگی، از دنیای مشنگ ها جدا شد؟ دلیل این جدایی چی بود؟ (10 امتیاز)

4. وزارت سحر و جادو در مقابل چه چیزهایی باید از دنیای جادوگری و ساحرگی حفاظت کنه؟ 2 تا مثال بزنین! (5 امتیاز)




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
امتیازات جلسه سوم


وقت ندارم توضیح بدم چرا به هرکی چی دادم، فقط جاهایی که لازم بود یه توضیح کوتاه دادم. اگه مشکلی داشتین میتونین اعتراض کنین ما پاسخ گو هستیم.

ملت؟ فک نمیکنین من تو سوال 2 گفتم به آینده اشاره کنین؟ گذشته5+حال5+آینده5! فقط 2 نفر به آینده اشاره کردن، واسه همین از بقیه به جای 5 فقط 2 امتیاز کم کردم. :|


گریفیندور: 18


هرماینی گرنجر: 5+12+8= 25
به خاطر کوتاهی ِ جواب!

گودریک گریفنیدور: 5+13+10= 28
گودریک ... گودریک ... یه صدآفرین میدم به تو!



اسلیترین: 0

( No One )



هافلپاف: 29


رز ویزلی: 5+13+10= 28

هلگا هافلپاف: 5+13+10= 28

مروپی گانت: 5+15+10= 30
دم ایـــــــــن همه توضیحات ِ زیاد و دقیقتان گرم! :)


راونکلاو: 29


لودو بگمن: 5+13+10= 28

مرلین: 5+15+10= 30
هچون مادر گرام ارباب، شما نیز پیامبر اعظم! :)

پروفسور فلیت ویک: 5+13+10+1= 29
به خاطر توضیحات زیاد و طبقه بندی جالب، +1 دادیم!




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
سلام


1.تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

مشگنا کلا تصورات مسخره و من درآوردی زیادی دارن استاد! بیخیال! ولی در حقیقت هر جادوگری می تونه بدون چوبدستی جادو کنه! چوبدستی فقط یه افزونست! چوبدستی به جادوگر کمک می کنه جادوش را متمرکز کنه و قدرت جادو رو بیشتر می کنه! پس بدون چوبدستی هم میشه جادو کرد هرچند سخت تره و بیشتر اوقات اونی که جادوگر می خواد ، نمیشه!

2.تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

چوبدستی ها تغییر و تحول های بسیار زیادی داشتند! در زمان های نخست جادوگر ها بدون چوبدستی جادو می کردند اما خیلی زود متوجه شدند بهتر است از یک جسم کمک بگیرند تا جادو را در یک جا متمرکز کند.

برای همین جادوگر ها به دنبال جسم های مختلفی رفتند و قدرت جادویی خود را با آنها متمرکز کردند. مثلا بعضی ها از عصا استفاده می کردند. بعضی ها از چکش و یا ابزار های کشاورزی! خیلی ها هم از شمشیر! ( خود بنده نیز از شمشیر استفاده می کردم! ) خلاصه هر کسی یه جسمی به دلخواه خود برمی داشت و به جسم جادوی خود را القا می کرد. اما بعد ها جادوگر ها متوجه شدند که چوب خاصیت ویژه ای دارد و بهترین جسم برای انتقال جادو می باشد!

به این ترتیب هر جادوگری یه شاخه از درخت را می کند و با خود می برد. به خاطر همین است که دیگر در هاگزمید هیچ درختی رشد نمی کند! چون جادوگر های بی فرهنگ ان زمان همه ی درخت ها را ریشه کن کردند.

به مرور زمان جادوگر ها این چوب های خودشان را کوچکتر کردند تا همیشه بتوانند آن را با خود حمل کنند. بعد از آن نیز متوجه شدند که بعضی ها درخت ها خاصیت قوی تری نیز دارند. درخت های کم یاب همیشه بهترین چوب بودند. در این زمان بود که بعضی ها جادوگر ها به نقاط مخلف سفر می کردند و از تنه ی این درخت ها کلی چوب می آوردند و چوبدستی درست می کردند. به جادوگر ها می فروختند و پول خوبی در آن زمان به جیب زدند.

امروزه نیز به همراه چوب از پوست و گوشت حیوانات جادویی استفاده می کنند که قوت بخش جادو می باشد. پر های ققنوس و یا پوست اژدها ها نمونه ای از این مواد است که کنار چوب های کم یاب قرار می گیرد.

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

استاد من خودم جزو اولین کسانی بودم که صاحب چوبدستی شدم! اخه چوبدستی با کدوم چوبدستی جفت باشه؟ چوبدستی خود من شمشیرم بود.

شمشیر من چوبدستی رویایی من است. هم می تواند سلاح سرد باشد! و هم چوبدستی! وقتی فهمیدم که به یک چوبدستی نیاز دارم ، شمشیر خودم را چوبدستی خودم کردم! بعد ها فهمیدم که در نقش و نگار این شمشیر ، از پوست ققنوس استفاده شده! خودم نیز بعد ها پوست اژدها نیز به ان اضافه کردم و قدرتش چند برابر شد.

فلز شمشیر نیز خالص نیست و 5 درصد از اشک ققنوس مخلوط شده! وقتی وردی را اجرا می کنم ، جادو از نوک شمشیر خارج می شود و می تواند جهت یابی بکند. این خاصیت خودش ویژه شمشیر من است. می تواند دشمن را تشخیص دهد و همانند موشک های دنباله دار ، دنبال دشمن برود و در نهایت او را هدف قرار دهد.


استاد ... استاد ... یه صد افرین میدی به من!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲

پروفسور فلیت ویک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۹:۲۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۳
از خوابگاه اساتید هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 288
آفلاین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟

یحتمل، که البته ما پس از تحقیق و تفحص، بازجویی و گشتن در کمد شلوارک های مرلین (!) به این یحتمل رسیدیم، بعـــــله، یحتمل که احتمالا ممکنه شاید یه وقتی مرلین با نوعی چوبدستی خاص جادو می کرده ؛ شواهد رو در زیر ارائه می دیم، باشد که اون نباشد(چه ربطی داشت؟)

شواهد مربوطه ؛

1. وجود خس و خاشاک به جای مانده از یه نوع چوبِ بلند، که الیاف چوب به ما نشون می داد "ممرز و ملچ" و شایدم "صنوبر" باشه...

این الیاف رو ما یواشکی از روی شلوارکِ 2678 سال پیش مرلین که براش خیلی بزرگ هست الان پیدا کردیم، الیاف نشون می دن که این چوبدستی بسیار بلند بوده.

2. شاهد دیگه ما شصخ شصخی مودی چشم باباغوری هست ؛ پس از دیدن سریال مشنگی و آبکی بسیار مزخرف و مضحکِ "باغِ نمی دونم کی" و بازم پس از تحقیق و تفحص در شجرت نامه باباغوری به این نتیجه رسیدییم که این جد مدّش می خوره به این مرلین!

حالا چه ربطی داشت ؛ ربطش اینکه بازم پس از تحقیق و تفحص فراوان* به این نتیجه رسیدیم تمام پدران مودی از همین نوع اعصای بلند استفاده می کنن.

3. اخرین مدرک اثبات این قضیه که چوبدستی مرلین بلند و مخصوص هست اینه ؛ ما به دلیل اینکه خودمون دایره و مربع و مثلث و متواضی الاصلاع معارف تاریخ هستیم، به این نتیجه رسیدیم که در عصر مرلین که مشنگا می گن عصر حجر و بر می گیرده به چندین میلیون سال پیش، رسم نبوده که چوب رو بتراشن چون هنوز نمی تونستن چوب یا چیزای مختلف رو ترزاش بدن...

مخصوصا چوب های جادو که در مقابل آسیب بسیار بسیار بسیار تدافعی عمل می کنند.

اینم چکیده ای بود از تحقیقات ِ جامع ما ؛

در آخر نتیجه می گیریم مرلین نیز همانند ما دارای چوبدستی بوده با وجود اینکه می تونسته به راحتی با دست جادو کنه اما با چوبدستی بلند و کلفت و قطوری شاید همانند مال باباغوری جادو انجام میداده.

* (اوستاد، ما هِی می گیم تحقیق کردیم، نمره ه داره که، یعنی ما برای نمرش نمی گیما، اصلا، ولی نمره که داره مسلما ؟ )


2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

اوشتـــــــــایود، می فرمودیوم که ...

ما تاریخ جادوگری رو پس از تحقیق (!) به اعصار مختلفی تقسیم کردیم و سیر تحول رو اینجوریــــک بیان می کنیم ... ما چقد باهوشیم نه استاد ... ؟

عصر پیش از مرلین : در این عصر با وجود این که « مرلین همیشه بوده است و همیشه خواهد بود!!! » ، ما مرلین رو به صورت فیزیکی نداشتیم، مرلین فقط در قلب و ســک و سینه ی ملت به صورت معنوی جا داشت

اما چوبدستی های جادوگران اولیه پیش از مرلین به صورت «رشته های نازک از ریشه های درختان» بوده .. این جادوگران اولیهف این رشته ها رو به صورت کاملا حرفه دور دستشون می پیچدوندن و با پرتابش ورد ها اجرا می شد و فقط کافی بود به اون ورد فکر می کردن ولی چون این نوع تلفات بسیاری داد ...

عصر مرلین : ... ورد ها بر زبان آورده شد. بله در عصر مرلین که چوبدستی ها، حالا واقعا چوبدستی بودن و به صورتتکه ای چوب بلند و قطور و چوبدستی شکل دراومده بودن، ورد ها هم زیر لب زمزمه می شد. این ابتکار مرلین برای رفع مشکلات فکر کردن به جادو بود؛ چون یهویی وسط کار، طرف به چیز غیر آسلامیک و یا حتی آسلامیک ولی غیر مرتبط با جادوش فکر می کنه و معلوم نیست سر طرفی که قراره فقط شیشه عینکش پاک بشه چی میاد ... و به همین دلیل در عصر مرلین ما شاهد ظهور مرلین، چوبدستی های مرلینی و نوع جادو کردن مرلینی بودیم.

عصر فرا مرلین : در این عصر هم ماشاالبابای مرلین، مرلین بود. بـــعـــله اما این بار هم به صورت معنوی در همون مناطق و جوارح حضور داشت!

در این عصر، چوبدستی های مرلینی کمی کوتاه تر شدن ولی به این عصر، عصر مدیسم هم می گن، چون جادوگرا، چوبدستی هاشون رو به اشکال مختلف می تراشیدن و گاهی نتیجه افتضاح بود و گاهی هم در اثر شکل دهی مناسب، جادو در بهترین نقطه مترکز می شد که بازدهی رو بالا می برد.

عصر پسا فرا مرلین : در این عصر، نوادگان مرلین بودند که بالاخره حضور پیدا کردند، بله چهار موسس در عصر پسا فرا مرلین اومدن و کلا جادوگری رو متحول کردن.

نخست چوبدستی ها فرم های مشخصی پیدا کرد و کوتاه شد و تقریبا اندازه الان شد. خاندان الویندر پس از اینکه از اسپانسری حمایت روونا و دیگر موسسان مطمئن شدند، به همراه چند خاندان دیگه قطب چوبدستی رو در دنیا ایجاد کردند در کوچه دیاگون ... اینجوری شد که عملکرد چوبدستی ها یکسان شد وچوبدستی ها چون سازنده ثابتی داشتند، خب مسلما یکسان بودند.

از اون موقع تا الان ما در عصر پسا فرا مرلین زندگی می کنیم. البته عصر جدیدی در سالهای آینده به وقوع می پیونده و اونم عصر مرلین هست، بله دوباره بر خواهیم گشت به هزاران هزار هزار میلیون سال قبل و البته در ظاهری جدید و با حضور افتخاری مرلین پس از خروج از ســـک و سینه ها و قلوب ملت !!

3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

جنس چوبدستی : چوب درخت گردو
نقوش چوبدستی : رگه هایی از رنگ آبی در سرتاسر چوبدستی به طور نامنظم وجود دارد.
اندازه چوبدسی : چوبدستی من به طور عجیبی، بلند و دقیقا مشابه چوبدستی های عصر مرلین است. بلند و در حدود هشتاد تا صد سانتی متر !

مغز چوبدستی : اتم های اذرخش زئوس (!!!) موی تک شاخ، تندیه شده در ریسه قلب اژدها همراه با چند پر ققنوس با نمک اضافه (!!!)
قدرت چوبدستی : یک وردیاردوم بر ثانیه (واحد اندازه گیری قدرت چوبدستی ها)


چوبدستی فرد مورد نظر :

شصخ شصخی خودمان ... مگر می شود ما، به این بزر گی و عظمت و این شوکت و جلال، که همه نباشند و ما باشیم، پرفسور فلیت ویک، کس دیگری را به عنوان مرد رویاهایش بزرگ تاریخ معرفی کند؟

اما چون ما هنوز زنده هستیم و نور سپیدی را چون نور افکن بر اتم های سازنده شما پراکنده می کنیم، یکی از بزرگان را یک دار فانی را وداع گفته اند را معرفی می نوماییم ...


البته فرد مذکور، متاسفانه چوبدستی اش با چوبدستی عجیب الشکل ما یکسان نیست و ما هم دوست نداریم که یکسان می بود، چون چوبدستی ما بسیار هم عالی است.

پرفسور آلبوس پرسیوال و ... (به دلیل حجم زیاد کوتاه شد) ... دامبلدور


ایشون، خیلی خوگشل بودن و می تونید برای آشنایی بیشتر و مراسم پس از آشنایی به خونشون مراجعه کنید. برای اطلاعات بیشتر هم اینجا رو برید، معرفی کامل داره ... !


خب خوب بود اوشـــــتـــاودیو ! خوب فرمووودیوم ...؟



دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۰۰ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۲

گریفیندور، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۰:۲۲:۰۲
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
ناظر انجمن
پیام: 730
آفلاین
تکالیف:

فرزند، من اومدم اینجا تا برات از تاریخ بگم نه از تکالیف، از تک تک اتفاقایی که برای جامعه ی جادوگری افتاده؛ بیا فرزند، بنشین و همراه با بقیه به حرفهام گوش کن.

از خودمان میگوییم، در آن زمان که ما وجود داشتیم، دقت کن، وجود داشتیم، ما هرگز به وجود نیومدیم، از همون اولش بودیم و تا آخرش هم هستیم. میگفتیم، اون زمان که وجود داشتیم، هر کسی نمیتونست جادو کنه، کلا تعداد جادوگرا به تعداد آدمای مشنگ، مثل تعداد موهای سر لرد سیاه به تعداد موهای دامبلدور بود؛ برای همین جادوگرا رو آزاد گذاشته بودیم تا بخورند و بیاشامند و اصراف کنند؛ اما امان از بچه های نا خلف، که همه جا آشوب درست میکردند و ما مجبور بودیم جمعشون کنیم. به همین دلیل و چون ما خیلی پیر بودیم، هر وقت که اینا رو جمع میکردیم فکر میکردند پدرشون هستیم و هی به ما گلایه میکردند و ما هم تمام خساراتی رو که اونا زده بودند رو جبران میکردیم و همه چیز رو مثل اولش میکردیم. و ما در نزد مشنگ ها همان ارج و قربی را پیدا کردیم که در کنار جادوگران داشتیم تا بدانجا که با به قدرت رساندن آرتور و جریان مردرد و ... در آداب و فرهنگ و اساطیر مشنگ ها جایگاه ویژه ای پیدا کردیم و آنها بدون هیچ سند و مدرکی و صرفا به دلیل علاقه ی به ما، میگویند که ما زنده ایم ( که البته هستیم) و به تمام جادوگران و ضعیفان و ... کمک می کنیم. پس این از تصور مشنگ ها در مورد ما.
در مورد جادو و جادوگری، ما از ابتدا یک جادوگر به دنیا آمدیم، همانطور که میدانید یا شایدم نمیدانید، در زمان کودکی، سوار بر یک تکه چوب به اینور و آنور میرفتیم و خوش میگذراندیم یا همینطوری بدون هیچ چیزی از روی دریاچه و رود و ... عبور میکردیم. ما خودمان جادو بودیم و جادو، خود ِ ما بود! کافی بود اراده کنیم تا چیزی بوجود بیاید یا از بین برود. لینی، ای استاد تاریخ، به یاد بیاور خوانده هایت را و شنیده هایت را؛ مرلین از درون آب های اقیانوس اطلس به دنیا آمد تا دنیا را بهتر کند، دنیایی را که جادوگران قرون وسطی به نابودی کشانده بودند. تا دنیا را دوباره درست کند و باز برگردد، همانطور که مدت ها قبل با بابلی ها این کار را کرده بود و با مصری های باستان. مرلین کبیر که ما هستیم، هیچگاه از هیچ چیزی به عنوان وسیله ی انتقال جادو استفاده نکردیم؛ چرا که جادوی تمام جادوگران از ما نشأت میگیرد.

حالا میخواهم بخشی از تاریخ را که تا ابد ناگفته میماند اگر ما نمیگفتیم را برایتان بازگو کنم، چرا که طلسمی بر روی این خصوصیت تاریخ گذاشتم که هیچگاه نشود آنرا نقل کرد و در صورت نوشتن، پاک شود و در صورت گفتن فراموش تا زمانی که خودم نقل کنم.
لینی، استاد عزیزتر از جان، ای فرزند خلف من، به یاد بیاور که جادوی تمام جادوگران از من نشأت میگیرد. پس بگذار برایت تعریف کنم، روایتی از زمان های دور، روایتی برای زمان های نزدیک!
در ابتدای بازگشتمان به بریتانیا، و بعد از وضع طلسم منشا، تمام جادوگران بریتانیا به راحتی میتوانستند بدون هیچ وسیله ای جادو کنند، بدون هیچ وسیله ی خاصی برای انتقال جادو، هر کاری را که میخواستند میتوانستند بکنند ولی عمو چی تمام کارهای آنها را رصد میکرد و نمیگذاشت کار های خلاف انجام دهند یا در دید مشنگ ها جادو کنند. در اروپای شمال غربی هم وضع به همین منوال بود ولی با دور شدن از بریتانیا، قدرت جادو کمتر میشد. ولی تا وقتی من بودم، یعنی تا زمان مرگ آرتور، کسی به چوبدستی احتیاج پیدا نکرد.
بعد از رفتن من و در زمانی نزدیک به من، جادوگران مجبور به استفاده از چوب های جادوگری شدند، چوب هایی که خودم ساخته بودم و روش ساختش را در چندین طومار در جای جای بریتانیا پنهان کرده بودم تا جادوگران این گنج را به رنج خویش بدست بیاورند. چوبدستی هایی از جنس تمام چوب درختان موجود، و با هر مغزی که میخواستند.
مدت های بعد، نزدیک به زمان حال دیگر همه ی چوب ها و همه ی مغز ها جواب ندادند و باز جادوگرانی به دنبال راهنمایی های بیشتر به ایتالیا رفتند تا طومار هایی را که در آنجا پنهان شده بود را بیابند و بدانند که اکنون باید فقط از سه موجود و ده درخت استفاده کنند.
اما در آینده، که دیگر اینها نیز جواب نخواهند داد، فقط موی سر خودم و عصاهای جادوگری ای از جنس فلزات به کار شما خواهند آمد؛ بدانید و آگاه باشید و دنبال طومار ها در دنیای جدید بگردید.

من به شدت دوست داشتم با لرد سیاه هم عصر می بودم در ابتدا، ولی حیف که نشد ولی خواهد شد، و شد! دوست داشتم چوبدستی او را داشته باشم، چوبی که در چوبدستی او وجود دارد و مغزی که در چوبدستی وی به کار رفته است، قدرتمند ترین چوبدستی جادوگری تمام اعصار را تشکیل داده است و در دستان قدرتمند او، بیش از پیش ویرانی به بار خواهد آورد. لرد سیاه نقل قول:
قدی بلند همراه با سری تاس و صورتی بی مو، تا باشد که شما را از این همه ریش و مو نجات دهد، همان شخصی که دماغ ندارد تا گندگی دماغ آن ریش دراز که همان دجال جادوگران است را جبران کند. همان دلاور شجاعی که همیشه سیاه می پوشد و به استخوان و سیاهی علاقه دارد تا باشد که جامعه ی شما را به توازن برساند و همگان را به رستگاری هدایت کند.




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۲

هرماینی گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 96
آفلاین
بسم الرب المرلین و الباقی الکذابین
1. تصور مشنگا از مرلین درسته یا غلط؟ مرلین با دست جادو میکرده یا چوبدستی؟ چرا؟ (5نمره)

خیلی تحقیق کردم و بالاخره فهمیدم که این مرلین (سیبیلهُ له) تو بچگی عادت به جویدن اشیا داشته مخصوصا درخت ، و رفته رفته از انواع درخت ها تو وجودش جمع شده و یکبار هم تو مغازه ی جد اولیوندر کمی هم ریسه ی قلب اژدها و از این چیزا خورده که الان چوب دستی داخلی داره...

2. تاریخچه تحول چوبدستی رو از گذشته تا آینده توضیح بدین. (15 نمره)

در اوایل چوب های جادو به شکل های بسیار بزرگ مانند نیزه ی پوسایدون (لعنت الله علیه) دوازده متر طول و شیش متر هم عرض داشتند ولی بعد از ظهور قدرت نسبتا سفید مرلین به شکل کاپکت تر با نواد سبک تر در آمدن و اصالتی کائناتی پیدا کردند، این سیر تکاملی پوسته بود ولی مغزش چی؟ اوایل کلا میگفتن که قرار دادن مغز تو چوب دستی حرامه و هر کی هم چوب دستی مغزدار داشت چوب دستیشو تا ته حلقش فرو میکردن و «اکسپلود مکسیما» رو در اون حالت اجرا می کردن اما باز هم این سیبیل اومدو کلا همه چیو خراب کرد و با اثبات این که مغز نقش نیمه هادی جادو رو داره جامعه ی جادوگری رو راضی کرد.به همین علت که در زمان قدیم اگر کسی جادو اجرا میکرد احتمال مرگ خودش در اثر کمانه کردن جادو در چوب دستی هم بود.
و رسیدیم به آینده...
تو واقعا فک کردی که من پیشگو هستم؟
((پیشگویی پیشه ی رمال هاست)) حضرت مرلین
3. چوبدستی رویایی(!) خودتون رو شرح بدین و یکی از بزرگان تاریخ که مغز چوبدستیش با شما یکی بوده رو نام ببرین و مختصری در موردش توضیح بدین. (10 نمره)

چوب دستی بنده 31.875 سانتی متر طول داره از جنس درخت مو (انگور) و ریسه ی قلب اژدهاست.
چوب دستی من با چوب دستی هیچکس یکسان نیست چون فردی به خصوصیات و استعداد های من در تارخ زاده نشده اون هم از نوع انسان زاده.
این هم عکسش


پیوست:



jpg  Hermioneswandlgs.jpg (37.66 KB)
35519_52ea471e66eb7.jpg 299X224 px


پارسال ایفای نقش هرماینی گرنجر بودم!! بیکارم کردن !!بـــــــیکار!!
(البته از بروبچ جادوگران متشکرم چون واقعا زمان برای ایفای نقش نداشتم، رول نباید بیکار بمونه)

تصویر کوچک شده


به توئیترم هم سری بزنید!!
https://twitter.com/hamed__n


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۲

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
سؤال اول!

استاد اجازه، ما خیلی در این زمینه تحقیق کردیم استاد و بالاخره درهای حقیقت به روی ما گشوده شدند استاد!

استاد در روزگاران ِ قدیم، جادو به شکل کنونی جریان نداشته. ینی عرضم به حضورتون که جادوگرها یا موجودات ِ جادوناک، نیازی به به واسطه‌هایی از جمله، چوبدستی نداشتن.

مرلین که از اولین اجداد ما بودن و از قدرتمندترین ِ جادوگران، به قدری جادو توی وجودشون جریان داشته که از چاکراهای جادویی خروجی، به سادگی بیرون میومد و بی‌نیاز از طلسم و ورد، همونطور که در متون ِ کهن ِ جادویی گفته شده : «پس بخواه، تا جریان بیابد.» به شکل اراده‌ی جادوگر، به کائنات منتقل می‌شده.

در نتیجه استاد، مشنگ‌ها با همه‌ی مشنگی‌شون جالب گفتن: مرلین کبیر هرگز به چوبدستی نیازی نداشته!

سؤال دوم!

در روزگاران قدیم، پیش از دوره‌ی مرلین کبیر، پیام‌آور نظم جادویی، به بارآورنده‌ی عدالت و برابری، حامل صلح و دوستی و آرامش در جهان جادوی‌ناک، ساحرگان و جادوگرها، برای تحمیل اراده‌ی خودشون و تغییر نظم جهان، نیازی به چوبدستی نداشتند. برای جادوگران باستان، همین کافی بوده که اراده کنند تا جهان، تغییر پیدا کنه و نظم و تعادل، دستخوش دگرگونی بشه.

هنگامی که جادوی مرلین کبیر به شکوفایی رسید، دوران هرج و مرج و تباهی بود. نژاد بشر به حدی از خودخواهی و خودبینی رسیده بود که فراموش کرد نظم این جهان، تا جایی می‌شه تغییر کنه و این مخلوق ِ متکبر، حق نداره تمام هستی رو با قدرت ِ خودش، به سُخره بگیره.

انسان در تلاش برای غلبه به سرنوشت و تمام آنچه که گفته شده بود باید جریان پیدا کنه، اصول و قواعد رو بر هم زد و این، اشتباه بزرگی بود، چرا که حتی انسان‌های اولیه هم می‌دونستن که چهارچوب، سقف، حافظ امنیت و سلامت انسان‌هاست!

در نتیجه، مرلین کبیر از این همه گستاخی و عصیان، به خشم اومد. دست به کار شد و تمام قدرت جادویی خودش رو برای اجرای طلسمی، روی تمام جادوگران عصر به کار برد: طلسم محدود کننده. در نتیجه‌ی این طلسم، جادو دیگه به سادگی نمی‌تونست به صرف اراده‌ی جادوگر، وارد دنیای مادی بشه. برای اجرای طلسم‌ها، به یک واسطه نیاز بود.

مرلین کبیر، می‌دونستن که اگر فرصتی دیگه به انسان‌های تبعید شده از دنیای جادو داده باشه [ "سقوط ِ انسان" در متون ِ تاریخی، اشاره به همین طلسم ِ مرلین داره. ] ، بنابراین دست به کار ِ ساخت واسطه‌هایی برای جریان دادن جادو شدند. این واسطه‌ها عبارت بودند از وردها و چوبدستی‌ها که ما اینجا، به بحث چوبدستی‌ها می‌پردازیم.

در ابتدای عصر نوین و رنسانس جادویی، به علت نزدیکی جادوگران به طلسم و این که جادوی مرلین، مستقیماً بر روی اونها اثر گذاشته بود، نیازمند واسطه‌های قدرتمندتری بودیم. روایت داریم که چوبدستی‌ها، ابعادی وحشتناک، به اندازه‌ی تنه‌های درخت و بعضاً بزرگتر داشتند که شخص مقدس ِ مرلین، روی اونها طلسم شناوری اجرا می‌کرده. همچنین مغز چوبدستی، از سه حالت خارج نبوده: نیش باسیلیسک، پر ققنوس، موی تک‌شاخ و قلب ِ اژدها که قوی‌ترین موجودات جادویی در تمام اعصار بودند و تنها از طریق اون‌ها، جادو می‌تونسته به شکل مادی در بیاد.

با مرور زمان و گذر نسل‌ها از پی ِ هم، تأثیر طلسم حضرت مرلین، کمتر و کمتر شد و در نتیجه، چوبدستی‌سازهایی که از نوادگان مستقیم خود ِ مرلین و تک و توک، شاگردان ایشون بودند، متوجه شدند با مغزی‌های کم اثرتر و ابعاد کوچکتر هم می‌تونن جادو رو منتقل کنن. کم کم طلسم شناوری مرلین هم به دست فراموشی سپرده شد و ابعاد، از قرن نوزدهم به بعد، با منحل شدن ِ دسته‌بیل‌های جادویی، منقول گشتند.

در نتیجه‌ی کمرنگ شدن طلسم مرلین، امروزه ما شاهدیم که با چوبدستی‌هایی کوچک و کوچک‌تر، قادریم جادوی نهادینه شده در وجود خودمون رو، به اجرا بذاریم و برخی نظریه‌پردازان معتقدند در آینده، نسل بشر دوباره بدون استفاده از چوبدستی، جادوی درون خودش رو آزاد خواهد کرد...!

سؤال سوم!

چوبدستی ِ ما، چوب درخت ِ بید کتک‌زن و موی تک‌شاخ، بیست و سه سانتی‌متر، کوچک، لطیف، حساس، انعطاف‌پذیر و جادویافته از خاکستر ِ قربانیان ِ باسیلیسکه.

ما خودمون از جمله بزرگان جادوگری هستیم که مغز چوبدستی‌مون با مغز چوبدستی‌مون یکیه، ولی حالا که خیلی اصرار می‌کنید، باید بگیم روایت داریم چوبدستی ِ ما به عینه از روی چوبدستی ِ سالازار اسلیترین ِ کبیر ساخته شده. البته باید اعتراف کنیم از اونجا که جد مذکر ما، فردی بسیار موذی و آب زیر کاه و اینا بودن، کسی هرگز به صورت دقیق متوجه نشد چوبدستی ِ ایشون چه خصوصیاتی داره. [ مدیونید اگه فکر کنید این موضوع ربطی به این داشته که ایشون مبتلا به آلزایمر بودن و خودشون هم یادشون نمیومد خصوصیات چوبدستی‌شون چیه! ]

دیگه اون یکی جدمون هم که سیستمشون کلاً فرق می‌کرده، مرلین کبیر هم که چوبدستی نداشتن کلاً، شیرینی‌شکلاتی ِ ما هم که چوبدستی‌شون با تمام بشریت متفاوته... از ما هم بزرگتر دیگه کسی نیست اینجا! درست نمی‌گیم؟



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.