هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۹ چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
فقط یه فرصت به من بدید فقط یکی! اگه میشه هفته ی بعد بدین چون من آبله مرغون گرفتم نمیتونم چیزی بنویسم همینشم به زور نوشتم.


باشه فرد!
ده روز دیگه برگرد و درخواستت رو مطرح کن. امیدوارم آبله اژدهاییت زودتر خوب بشه..


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۱ ۱۷:۴۳:۴۴

میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 239
آفلاین
جیمز وارد دفتر دامبلدور میشه و با عصبانیت محکم میزنه رو میز دامبلدور. دامبلدور که چون قبلا تام ریدل تو هاگوارتز بوده و از این کارا زیاد کرده عادت داشته در قیافش تغییری ایجاد نمیشه. جیمز دوباره چند بار رو میز میزنه و بعد چوبش رو در میاره و چند تا ورد لوموس اینا اجرا میکنه که قدرتش رو به رخ دامبلدور بکشه.
-حتما تو هم سوال در مورد جان پیچ داری .

جیمز از دفتر میره بیرون ، اسنیپ رو پیدا میکنه میاره تو ، چند باز کتکش میزنه و چند ورد روش میخونه و بعد بیرونش میکنه. دامبلدور از اینکه به یار وفادارش توهین شده بود ، عصبی میشه و بلند میشه و چوبش رو به سمت جیمز میگیره.
-چی پیش خودت فکر کردی ؟ ما باید عشق داشته باشیم ، عشق مهمه. عشق خیلی توپه ، کلا تو بدترین تاریکی ها این عشقه که مثل یه چراغ قوه ماگلی بهمون کمک میتونه بکنه.
-
-باب چه انتظاری داری خب ؟ دویست بار سخنرانی کردم دیگه حرفی واسه گفتن ندارم در مورد عشق.
-اینا رو ولش کن. تو چجوری اجازه دادی که لرد بیاد خونه ما و من و لیلی رو بکشه ؟ مثلا ما یارات بودیم ، چرا به ما پشت کردی ؟ جوری وانمود نکن که انگار نمیدونستی ما در خطریم.

دامبلدور که ترسیده بود به زانو هاش افتاد و بعد چوب جادوش رو داد به دراکو تا کسی که ورد جابه جایی نمیتونه اجرا کنه ، آواداکدورا اجرا کنه. بعد از چندین تلاش دراکو ، اسنیپ از در اتاق اومد بیرون و دراکو و دامبلدور رو کرشیو کرد و رفت بیرون.

دامبلدور از جاش بلند شد و در اتاقش رو باز کرد و با عصبانیت داد زد.
-سوروس بهت گفتم منو بکش ، نه شکنجه ! عجب بدبختی داریم برو اصلا همون طرف تام تو باب. :vay:

جیمز که از نوشتن کل این رول و ماجراهای دیگه ای که اتفاق افتاده بود خسته شده بود ، تصمیم گرفت یه دیالوگ بگه و پست رو تموم کنه.
-آلبوس ، من میخوام دوباره عضو محفل بشم.از وقتی لیلی مرده ، زنی تو زندگیم نبوده و شنیدم که ساحره های جیگری تو محفل هست واسم. رام بده بیام تو باشون رازو نیاز کنم یه ذره از سختی های زندگیم کم شه. ... آها راستی اینم نقد کن لطفا.

اوه بون سواق مون آمی!
برای مدیران جدیدا پارتی بازی می کنم جناب شاخدار! به پاس این که یک بار برای منافع مهمتر تو پرانتز عشق، کشته شدی.. یه دسترسی خونه ی گریمولد به خودت بده فرزندم. در خواست نقدتم ببر نقدستان یه پست هم به پستات اضافه شه مدیر گولاخی به نظر برسی باباجان!


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۹ ۲۲:۰۱:۰۸
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۹ ۲۳:۱۸:۲۸



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۷ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقل قول:

فرد ویزلی نوشته:
آقا آقا یه لحظه صبر!
چرا مثلا جناب روبیوس هاگرید به این راحتی وارد محفل شدن و بنده باید ده بیست تا رول مینوشتم تا شاید قبول بشم یا نه؟ نه واقعا چرا؟ نمیدونم والله. از دیروز صب این ذهنمو مغشوش کرده با خودم گفتم وات تو دو وات نات تودو چی کنم چی نکنم الان اومدم اینو بگم که آقا چرا برای من اینقدر سختگیرانه بود... لفا یه ماموریت دیگه بده به من آقو من رولمم قوی تر شده توصیفاتم بیشتر شده! میخوای یه امتحان ازم بگیر! بابا بزرگ انشالمرلین دیگه برای محفل کوچولو نیستم!
با تچکر(و طلبکاری)
فرد ویزلی


علیک سلام فرد عزیزم!

فرد یک تفاوتی هست بین کسی که تلاش می کنه و راهنمایی هایی که بهش میشه رو گوش میده تا پذیرفته بشه با کسی که توجهی نمی کنه.

روبیوس ماموریت گرفت و بلافاصله و بدون معطلی پستش رو برام فرستاد و این خودش نشونه آدمیه که می خواد بمونه.. اما فرد شما بیست و دوم شهریور یه ماموریت گرفتی و هنوز انجام نشده و به همین دلیل پذیرفته نخواهی شد فرزندم.

رول نوشتن هات هنوز جای کار داره ولی مشکل ما اصلا رولهات نیستن فرد.. کسی رو قبول می کنیم که بدونیم حضورش مداوم و موثره و به نقدها و راهنمایی های برای بهتر شدنش گوش میده.

طلب دیگه ای هم داری فرزندم؟!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۳ جمعه ۵ دی ۱۳۹۳

فرد ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۵ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸
از پنج صبح تا حالا علاف کردی مارا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 380
آفلاین
آقا آقا یه لحظه صبر!
چرا مثلا جناب روبیوس هاگرید به این راحتی وارد محفل شدن و بنده باید ده بیست تا رول مینوشتم تا شاید قبول بشم یا نه؟ نه واقعا چرا؟ نمیدونم والله. از دیروز صب این ذهنمو مغشوش کرده با خودم گفتم وات تو دو وات نات تودو چی کنم چی نکنم الان اومدم اینو بگم که آقا چرا برای من اینقدر سختگیرانه بود... لفا یه ماموریت دیگه بده به من آقو من رولمم قوی تر شده توصیفاتم بیشتر شده! میخوای یه امتحان ازم بگیر! بابا بزرگ انشالمرلین دیگه برای محفل کوچولو نیستم!
با تچکر(و طلبکاری)
فرد ویزلی


میجنگم، زیرا من...

یک ویزلی ام



خوشحالم از تیم کارآگاهان بیرون آمدم و خداحافظ را گفتم! خداحافظ جن خانگی!!!


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۳

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
نجات محفلیون

پروفسور
به طرزی بس نجومی و علمی تخیلی محفلیون در خدمت شما هستند صحیح و سالم


خوش اومدی روبیوس!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۵ ۰:۰۷:۴۳

تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
با سلام خدمت پروف
كي وقت محفلي شدنم ميشه¿
همانا كه سعي كردم كيفيت رول هام بره بالا

گفته بودم منتظرم همین شخصیت های کتاب بیان آره!؟ گفته بودی میری نرمش می کنی رو فرم میای! آه روبیوس!


حالا که رو فرم اومدی و مورد تاییدی برو ماموریتت رو انجام بده و به قرارگاه محفل برگرد فرزندم. ماموریت شما از این قراره که:


تو خونه شماره دوازده گریمالد قضیه از این قراره که با هزار جور ماجرا محفلیها و مرگخوارهایی که می خواستن برن به برزیل واسه دیدن جام جهانی سر از فضا و مثلث برمودا در میارن. الان همه موندن که باید چیکار کنن، خب.. این مشکل الان باید حل شه روبیوس!

می خوام تاپیک رو ادامه بدی و یک جوری به سمت از فضا محفلیها رو برگردونی ولی نه خیلی ژانگولرانه. توضیحات بیشتر رو تو پیام شخصی بپرس اگه لازم بود.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲ ۱۳:۰۳:۱۲

تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
زدم!

بزار بیام تو! هوا سرده!



بیا تو پدر کبیر!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۹/۲۹ ۲۳:۴۵:۵۰

تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۳

ماندانگاس فلچر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۸:۰۵:۵۲ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲
از مرگ برگشتم! :|
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
سلام پرفسور!

یادته من محفلی بودم؟ یادته ایده ی 7 تا پاتر رو من دادم؟ یادته خودم با فداکاری یکی از پاتر ها شدم؟ یادته وقتی اسمشو نبر اومد غیب شدم و مودی کتلت شد؟

وقتی با اون مورفین مفنگی هم پیاله شدم بهم گفتی که این کارا آخر و عاقبت نداره. وقتی هم معتاد شدم منو انداختی تو کوچه!

اما حالا من ترک کردم پروفسور. 2 ماه توی مرکز ترک اعتیاد برادران عباس زاده به جز اون یحیی عملی بودم! آواتار رو نیگا کن لذت ـش رو ببر! این بچه اژدها رو هم به عنوان جایزه بهم دادن.

پروف در وا کن مُ یوم!


یه دسترسی به خودت بده آقای مدیر!! :بغل:


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۹/۲۵ ۲۱:۰۵:۵۲


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
نقل قول:

گودریک گریفیندور نوشته:
با سلام

بار دیگر خواستار دخول به این محفل هستم! درو باز کنین دیگه! تق تق



گودریک!؟
بعد گذشت این همه وقت؟ نکنه بابانوئل شمایی پدرجان؟! سالی یه بار میای و میری! اینطور نباشد پدرجان که دوباره قبولت نمی کنیم ها.. تازه الان هم باید به رسم بابانوئلی یه کیسه پر از هدیه و جنب و جوشی از خودت نشون بدی.. یه تک پست، هرجا که باشه مهم نیست. فقط می خوام که کامل و بی عیب و نقص باشه. برازنده ی گودریک گریفیندور با سابقه مون. سوژه ی داستانشم فرقی نمی کنه چی باشه هرچند که ترجیح می دم داستان سفید باشه.

بفرما پدرجان! ببینم چی برام میاری..

نقل قول:
دوباره برگشتم!

هنوز می خواهم عضو محفل باشم ولی خب یه چیزهایی رو راجع به سیسرون باید بگم که ترجیح می دهم تو رول ورودی بگم همون جایی که سابقا انتخاب کردید رول بزنم یا یه جای دیگه! ترجیحا یه توضیح خلاصه هم راجع به اون تایپیک بهم بدید.


سیسرون!
نه اینکه درخواستت رو ندیده باشم، اتفاقا جناب وزیر نظراتی داشتند راجع به درخواستتون که در همون ثانیه های اول بهم گفتن و می دونستم که اینجایی.. اما دلیل تاخیر چیز دیگه ای بود.

سیسرون عزیز.. دفعه ی قبلم درخواست دادی و ماموریت گرفتی و رفتی و برنگشتی!! خب این یه نمره ی منفیه به نظرم ولی با این وجود نادیده ش می گیرم و ازت می خوام که دوباره همون ماموریت رو انجام بدی. اگه ماموریتت رو اونطور که می گم برات با موفقیت انجام دادی قبولت می کنم در غیر این صورت باید ماموریت جدیدی انجام بدی.

توی پستت می خوام یه داستان در مورد سیسرون هارکیسی که شما خلقش کردی بخونم و این سیسرون هارکیس باید بین خیر و شر، بین تاریکی و روشنایی.. جبهه ی کاملا مشخصی داشته باشه.. یعنی روشنایی! سیاه که قاعدتا پذیرفته نیست و من خاکستری یا سفید لکه دار رو هم قبول نخواهم کرد.

سیسرون هارکیس داستان شما باید کاملا طرف نیکی باشه و مادامی که عضو محفل هست همونطور باقی بمونه.

دیگه بیشتر از این وقتتو نمی گیرم.. موفق باشی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
با سلام

بار دیگر خواستار دخول به این محفل هستم! درو باز کنین دیگه! تق تق


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.