کنت الافنقل قول:
وجود شما به خودی خود، امیدوار کننده است!
بررسی
پست شماره 49 گلخانه ریدل، کنت الاف:
معمولا نوشته های هر شخصی روی یه محوری می چرخه. محور شما دیالوگ هاتون هستن. برای همین باید روی این دیالوگ ها دقت و حساسیت بیشتری به خرج بدین. مهم نیست که کم و زیاد باشن. در بعضی پست ها مثل همین یکی توضیح بیش از حد لازم نیست. همون دیالوگ ها می تونن داستان رو جلو ببرن و منظور شما رو برسونن. و چون این وظیفه به عهده دیالوگ هاست، این دیالوگ ها باید هدف داشته باشن...یا بخندونن...یا چیزی به سوژه اضافه کنن. یا کمکی به پیش برد داستان داشته باشن و یا صرفا جالب باشن. دیالوگ های بی هدف، ریتم داستان شما رو کند می کنن و کیفیت نوشته رو میارن پایین. کسی که روی محور دیالوگ می نویسه مهم ترین کاری که باید انجام بده تشخیص دیالوگ خوب از دیالوگ بی هدف، و حذف مورد دومه.
فاصله بذارین. یک نفس و پشت سر هم ننویسین. وقتی دیالوگ یکی تموم شد و قصد دارین درباره شخص دیگه ای بنویسین بهتره یه خط فاصله گذاشته بشه.
نقل قول:
این اصولا باید صدای خفه شدن باشه...ولی بیشتر شبیه خرو پف بود! برای همین حسی رو که شما لازم دارین، به خواننده منتقل نمی کنه. و به جای اون گیجش می کنه که هکتور تو این وضعیت چرا خوابیده؟! ولی بقیه دیالوگ های قسمت اول، که در اوج خونسردی گفته می شن خوب هستن:نقل قول:
- چی میگه این دوستمون؟
لینی که سر کوچکش را میخاراند و به قیافه ی حالا کبود شده هکتور نگاه میکرد گفت:
- والا منم نمیدونم. به نظرت ممکنه زیادی غافلگیر شده باشه و تشنج کرده باشه؟
لینی جمله آخر را روبه رودولف گفت که حالا داشت با یک ابروی بالا رفته به چشمان از حدقه در رفته ی هکتور نگاه میکرد.
- هووووم! منم نمیدونم. بنظر مسئله ی جدی باشه.
نقل قول:
- لعنتیا...چتونه؟
صدای هکتور مانند یکی از همان قوری هایی شده بود که درونش مجعون درست میکرد. بله! اون توی قوری هم معجون درست میکنه. هکتور همیشه چیزی برای سورپرایز شما دارد.
شکلک همر زیاد بی جا نبود. هر چند به نظر من اگه حذف می شد جالب تر می شد. بعضی جمله ها اگه با جدیت نوشته بشن خنده دار تر از آب در میان. این شکلک اون جدیت رو از بین می بره.
دیالوگ اول هم به نظر من شکلک لازم داشت! به این شکل، اون حالت از مرگ برگشتگی و خشم رو نشون نمی ده.
نقل قول:
- چون ما توی گلخونه یه گیاه داریم که داره میمیره. به عنوان کود هم باید بهش اشک قوی ترین جادوگر محله رو بدیم. اگه اون گیاه تلف بشه ارباب هممونو به سیخ میکشه و کباب میکنه.
- "به سیخ می کشند و کباب میکنند"، بیتربیت!
این قسمت خیلی خوب بود. تاکید لینی روی همچین مورد به ظاهر بی اهمیتی، کافیه که پست شما صاحب طنز قشنگی بشه.
نقل قول:
- مگه اون دوتا ابولفضل پور نیا و فریبزر عرب پور نبودن؟
- نخیر. اسمشون فریبزر عرب نیا و ابولفضل پور عرب بود.
- شت!
این قسمت به نظر من اضافه بود. و از اون اضافه هایی بود که کیفیت نوشته رو پایین میاره. اگه قراره قسمتی در پست شما حذف بشه، همین قسمته.
نقل قول:
رودولف که هنگ کرده بود روبه هیچکس فریاد زد:
- محض رضای مرلین! بس کنید.
و سپس روبه هکتور کرد و نفس زنان گفت:
این قسمت رو متوجه نشدم...برای چی کشش دادین؟ چرا رودولف اول باید رو به "هیچکس فریاد می زد؟ نمی شد مستقیم حرفش رو بزنه؟
نقل قول:
- بزار به انگیزه بیشتر نسبت به اون قسم جفراتت بدم. اگه اون گیاه بمیره و لرد ما رو مواخذه کنه من تو رو هم میکشم پایین!
بذار درسته آقا! بذار درسته!
من ترجیح می دادم هکتور این کار رو انجام نده...ولی ترجیح من کوچکترین اهمیتی نداره. چیزی که مهمه اینه که ادامه دهنده ها فراموش نکنن که سوژه باید کمی پیچ و خم داشته باشه. گریه کردن لرد هزار راه مختلف داره که بینشون می شه راه های جالبی پیدا کرد. وظیفه نویسنده ها همینه که اون راه های جالب تر رو از بین این هزار راه بکشن بیرون و ازش استفاده کنن.
در بعضی قسمت ها احساس کردم علاقه ای به توضیح درباره شخصیت ها و حالت و فضای اطرافشون نداشتین. ولی توضیح دادین که پستتونو از حالت دیالوگ خالی بودن در بیارین. توضیح اجباری ندین. نذارین پست هاتون به حالت "یک خط توضیح و یک دیالوگ" در بیان. بیشتر کسایی که سعی می کنن حتما توضیحی بدن دچار این اشتباه می شن. توضیح های کوتاه و تکراری و اجباری درباره شخصیت ها.
شما می تونین درباره یه شخصیت هیچ توضیحی ندین و مستقیما دیالوگش رو بنویسین...و در عوض درباره شخصیتی که موقعیت جالب تری داره توضیح مفصل تر و جالب تری بدین. لازم نیست توضیحات رو بین شخصیت ها پخش و تقسیم کنین.
پست شما قابلیت کوتاه تر شدن داشت...این جوری کیفیتش هم بالا می رفت.
کل پستتون درباره دیالوگ های رد و بدل شده بین هکتور و مرگخوارا بود. این خیلی خوبه که شما برای نوشتن یک پست نسبتا طولانی احتیاجی به جلو بردن داستان ندارین. این مهارتیه که همه بهتره کسب کنن. برای نوشتن احتیاجی به داستان نداریم...حتی یک شخصیت هم باید برای ما کافی باشه. مثلا بگن هیچ سوژه ای در کار نیست...یک شخصیت در یک اتاق خالی حضور داره...باید بتونیم درباره این شخصیت در اتاق خالی بنویسیم. وقتی به این شکل به سوژه ها و نکات ریزشون دقت کنیم، وابستگیمون به سوژه ها قطع می شه. که خیلی مهم و مفیده!
امید های زیادی به شما هست. شما قبلا خوب بودی...الان هم خوب هستی. ولی می دونم که بهتر هم می شی. انرژیتونو برای ایفای نقش بذارین. فعالیت کنین. هم برای شما خوبه هم برای سایت.
........................
بررسی
پست شماره 225، آموزشگاه مرگخواری، نیوت اسکمندر:
اندازه پستتاتون به نظر من خیلی مناسبه. خیلی خوبه که می تونین این جوری بنویسین. چون وقتی عادت کنین به طولانی نویسی، تغییرش کمی سخته. هر چی سعی کنین کوتاه بنویسین و تو همون نوشته کوتاه منظورتونو برسونین نمی شه. برای کوتاه نوشتن باید راحت بود. باید آزادانه نوشت.
نقل قول:
جمعیت مرگخوار پوکر فیس وار به هکتور نگاه کردند.لرد اندکی فکر کرد و کروشیوی به هکتور زد.هکتور به رعشه افتاد سسپس بلند شد و به لرد گفت:
-لرد من یک معجون"چگونه پس از اینکه سیاهی مان رفت،سیاهی مان برگردد"دارم.
شما ارتباطتون رو با پست قبل به خوبی حفظ می کنین. نمی ذارین رشته داستان پاره بشه. و این خیلی خوبه.
معمولا توصیه می کنم در موقعیت های ساده ازکروشیو استفاده نشه. چون این طلسم قدرتمندیه. حتی لرد هم برای یه حرف نامربوط یا یه بی احترامی کوچیک ازش استفاده نمی کنه. کار خوبی که انجام دادین این بود که طلسم رو سرگردون رها نکردین! وقتی از طلسمی به این مهمی استفاده می شه باید نتیجه هم نوشته بشه(که شما هم نوشتین).
نقل قول:
جمعیت دوباره پوکر فیس وار به او نگا کردند.لرد که خسته شده بود با عصبانیت گفت:
-از الان شما به دست خود من آموزش می بینین.هرکی که مثل قبل نشه،از اینجا بیرون می ندازمش.
لردتون کمی از قالبش خارج شده. بعضی از شخصیت ها محدودیت دارن. موقع نوشتن باید چارچوب شخصیتشون حفظ بشه. لرد یکی از اون شخصیت هاست. لرد شما کمی شبیه یه معلم جدی و بداخلاق به نظر می رسه. در مورد اصل سوژه چیزی نمی گم. چون نمی شد لرد آموزش رو به شخص دیگه ای واگذار کنه. ولی حتی اگه مجبور باشه وارد داستان بشه هم سعی کنین قالبش رو حفظ کنین. لرد به سادگی عصبانی نمی شه. این جوری حرف نمی زنه. کنترلش رو از دست نمی ده.
نقل قول:
مورفین که طبق معمول داشت چیز میزد،بلند شد و گفت:
اصل کلی اینه که شکلک مال دیالوگه...وسط توضیحاتتون شکلک نزنین. البته استثنا هم وجود داره. مثلا وقتی قصد دارین حالت شخصی رو توصیف کنین و کلمات برای این توصیف کافی یا جالب نیستن می شه استثنائااز شکلک استفاده کرد.
نقل قول:
لرد به میان مرگخواران آمد با قاطعیت گفت:
-فردا همه باید راس ساعت 5 داخل قصر مالفوی باشید.
چرا قصر مالفوی ها؟
اسم تاپیک آموزشگاه مرگخواریه...همیشه سعی کنین سوژه رو داخل تاپیک(اسم تاپیک) نگه دارین. این جا هم مرگخوارا می تونستن داخل آموزشگاه بمونن. برای کاری که قصد انجامش رو دارن هم مناسب تره. لزومی نداشت جاشونو عوض کنن.
نقل قول:
هم همه ای شد و جمعیت رفتند تا بخوابند.ردولف که طبق معمول به فکر ساحره ها بود،به هکتور که هنوز در حال ویبره بود گفت:
-هکتور،هنوز میتونی اون معجونو درست کنی؟
هکتور لرزان اطرافش را نگاه کرد وگفت:
-آره،ساعت 2بیا در کلوپ جادوگران.... سپس با همان حالت ویبره آپارات کرد.
کدوم معجون رو؟
هکتور طی پست شما و پست قبل پیشنهاد بیش از یک معجون داده بود. بهتر بود مشخص می کردین منظورتون کدوم یکیه.
شما تمرکز زیادی روی سوژه دارین. لازم نیست کاری داخل سوژه انجام بدین. لازم نیست تغییری ایجاد کنین. همون دیالوگ های رد و بدل شده بین لرد و مرگخوارا کافی بود. می تونستین همون قسمت رو کمی بیشتر طول بدین و این قسمت سوژه دار رو حذف کنین.
نقل قول:
ردولف که طبق معمول به فکر ساحره ها بود
نقل قول:
مورفین که طبق معمول داشت چیز میزد
نقل قول:
هکتور لرزان اطرافش را نگاه کرد
لازم نیست در هر اشاره، درباره ویژگی های خاص اون شخصیت بنویسین. این کار رو به طور مستقیم انجام ندین. درسته که شخصیت ها اخلاق و رفتار خاصی دارن و شما باید طبق همین اخلاق و شخصیت بنویسین. ولی از این ویژگی ها با توجه به موقعیت استفاده کنین. اگه موقعیت مناسب نبود اصلا لازم نیست اشاره ای بشه. مثلا این که رودولف داشت به ساحره ها فکر می کرد ربطی به این سوژه نداشت. فایده ای هم نداشت. برای همین به نظر من لازم نبود این جا تکرار بشه.
از این ویژگی ها لابلای توضیحات و دیالوگ هاتون استفاده کنین. تغییرشون بدین. راه های جدیدی براشون پیدا کنین. مثلا یکی از ویژگی های هکتور اینه که همیشه در حال لرزیدنه. لرد به هکتور کروشیو زد و هکتور به رعشه افتاد...این رعشه تا آخر پست می تونست ادامه پیدا کنه و لرد به هکتور اعتراض کنه که شکنجه تموم شد...تو چرا هنوز داری می لرزی؟ و هر چی هکتور توضیح بده که این لرزش خودشه، قبول نکنه.
چند تا از اشکالات پست های قبلی شما اصلاح شده(که قبلا بهتون گفته بودم)...الان به نظر من مهم ترین اشکال شما اینه که احساس می کنین لازمه سوژه رو پیش ببرین...تغییر بدین.
این طور نیست!
شما می تونین فقط درباره سلام و احوالپرسی دو تا از شخصیت ها بنویسین. مخصوصا چون پست های شما کوتاه هستن، معمولا ظرفیت تغییر سوژه رو ندارن. مگه این که سوژه در پست قبل به مرحله ای رسیده باشه که باید عوض بشه.
الان این سوژه ای که به داستان اضافه کردین بد نیست...ولی می تونه حواس خواننده ها و نویسنده های بعدی رو از سوژه اصلی که آموزش مرگخوارا هست، پرت کنه. به خوندن و نوشتن ادامه بدین. خیلی زود با سوژه های مختلف و مسیر هاشون آشنا می شین. خیلی راحت تشخیص می دین که کدوم مسیر احتمالا چطوری پیش می ره و به کجا می رسه.
این پست شما بهتر از قبلیا بود. و این چیزیه که مهمه.
موفق باشید.