- من! من! من!
- هکتور! قراره از آب دهان استفاده کنیم نه معجون!
- خب مگه من آب دهان ندارم؟
مرگخواران سعی کردند جلوی خنده خود را بگیرند.
- نه هک! تو در معجون حل شدی!
هکتور ضرب آهنگ ویبره اش را تغییر داده و اندکی از مرگخواران دور شد. به نظر می رسید که قهر کردن در خانه ریدل تبدیل به یک اپیدمی شده است. هکتور با احساسی شبیه آزردگی، روی یکی از تکه های چراغ تف کرده و از اتاق بیرون رفت.
پیش از آنکه بلاتریکس مجددا کروشویی را به سمت هدفی نامعلوم بفرستد، گویندالین گفت:
- میشه لطفاً یکی این تیکه چراغا رو جمع کنه یه جا! اگه گم بشن، آب دهن مرگخوار یا چسب دوقلوی خاندان مالفوی مشنگ زاده ، فرقی نمیکنن با همدیگه!
نارسیسا درحالیکه خم شده بود تا تکه جلوی پایش را بردارد گفت:
-لوسیوس پارسال اسم کارخونه رو عوض کرده گذاشته سیسو! ممنون میشم اسم قدیمیشو جایی نگی!
وقتی نتوانست تکه چراغ را از روی زمین بردارد اخم کرد.
- این چرا چسبیده به زمین؟
ریتا در حالیکه بقیه تکه ها را در دست داشت، به سراغ نارسیسا آمد.
- یه تیکه اش کمه!
- اره ایناهاش. همونیه که هکتور روش تف انداخت. حالا از زمین جدا نمیشه!
مرگخواران کم کم دور نارسیسا که تقلا می کرد تکه چراغ را از روی زمین جدا کند، جمع شدند.
- هلش بده!
- با چکش بزن روش.
- بهش کروشیو بزن
- بهش بگو به فرمان ارباب از زمین کنده شه!
تقریبا تمامی مرگخواران، به گوینده جمله آخر نگاه کردند. نقاشی های روی جاروی گویندالین، حالتی شبیه لبخند پیدا کرد.
- جاروتو ساکت نگه دار الین! لطفا!
- متاسفم این کاری که میخوای.... آخ!
گویندالین با چشم های باز به نارسیسا که یکی از پاهایش هنوز در هوا مانده بود نگاه کرد.
- به خاطر جاروم منو می زنی؟
- نه ... نه... نزدم.
- پس لابد کار بانز بود؟
- نخیر. به من چه!
آرسینوس خم شده و چیزی را از روی زمین برداشت.
- این بود! ظاهرا در اثر لگدت کنده شده نارسیسا!
مرگخواران به تکه ای از چراغ نگاه کردند که در دست های آرسینوس بود. آنها همه تکه ها را داشتند. اما هنوز نمیدانستند چطور آنها را به هم بچسبانند؟ با آب دهان؟