اوس تاتسو!
نقل قول:
کاتانای بنده - نه خودِ حقیر - تصور می کرد خیلی خوب می شد اگه ارباب ایشون رو نقد کنه. نمی شد؟
نظرات کاتانا همواره مورد توجه ما بوده. وقتی فکر می کنه خوب می شه که نقد بشه، حتما می شه!
بررسی
پست شماره 137 زمان برگردان مرگخواران، تاتسو موتو:
پست شما خیلی طولانیه. اگه فقط اندازه رو در نظر بگیریم، به نظر من سه برابر یه پست ادامه داره معمولیه. تصمیمی که این جا باید بگیرین اینه که چی برامون مهم تره؟ این که تعداد زیادی پست رو بخونن؟ پست به نقطه خاصی برسه؟
اگه تو موقعیتی هستیم که ترجیح می دیم پستمون خواننده بیشتری داشته باشه، مجبوریم کمی از سروتهش بزنیم. کمی سانسور کنیم که کوتاه تر بشه. مثلا وقتی که قصد معرفی شخصیتمون رو داریم. این جا مهمه که تعداد بیشتری بخونن. ولی وقتی یه پست تکی می زنیم یا پستمون قصد داره سوژه رو به نقطه خاصی برسونه، محتوای پست مهم تر از تعداد خواننده می شه. این جا می تونیم طولانیش کنیم.
نقل قول:
زمان سرگردان چرخید و چرخید و چرخید. چرخ زنان از زمان و مکانی به زمان و مکانی دیگر می رفت و در این حین، لرد با متانت گرد و خاکِ صحنه را از روی لباس هایش می تکاند. اربابی بود بسیار تمیز و درخشان!
شروع پست خیلی خوب بود. من برای فهمیدن ماجرا از چند پست قبل شروع به خوندن کردم(از جایی که نخونده بودم)...ولی وقتی به پست شما رسیدم متوجه شدم اصلا لازم نبوده قبلیا رو بخونم. منِ ناظر مجبورم همه پستا رو بخونم. ولی این حالت پست شما برای خواننده معمولی خیلی بهتره. حتی تا حد زیادی طولانی بودنش رو جبران می کنه.
اون نتیجه گیری های "اربابی بود..." به نظر من خیلی قشنگن. اون جمله آخر رو اگه از بقیه متن جدا کنین قشنگ تر می شه. حالت یه نتیجه گیری به ظاهر منطقی و باطنا مسخره و خنده دار رو پیدا می کنه...که هدف هم همینه. یه حالت "خودم می دونم که خیلی حق با منه"!
نقل قول:
بالاخره از این همه چرخش، سرِ زمان برگردانِ بیچاره به دوران افتاد و محکم با سطحی خشک و خاکی برخورد کرد. لرد ولدمورت هم با وقار پاهایش را روی زمین گذشت و تعادلش را به راحتی حفظ کرد. اربابی بود بسیار متعادل!
تکرار سبک پاراگراف بالا خیلی خوب بود. این جور توضیحات باید بطور غیر مستقیم و از طریق لحن و نتیجه گیری ها، مشخص باشه که از طرف یه سیاه نوشته شدن یا یه سفید. در مورد شما، کاملا مشخصه. این سیاه بودن(که هم مهمه و هم سخت) در قسمت های دیگه نوشته تون هم قابل مشاهده اس:
نقل قول:
در همین حین، چشم لرد ولدمورت به راهرویی کوچک خورد که به زیرزمینی بزرگ منتهی می شد. ردای سیاه و تمیزش را با یک دست جمع کرد و وقاری مثال زدنی از پله هاپایین رفت.
نقل قول:
چوب دستی اش را با "لوموس" ـی مقتدرانه روشن کرد
نقل قول:
لرد سیاه از راهروهای بی پایان و مارپیچی عبور کرد. از زیر سرسرا های با شکوهی عبور کرد و ساعت ها به تفتیشِ کاخِ بزرگش پرداخت.
- چه کاخِ با عظمتی، درست مثل خودمان. اربابی هستیم بسیار بزرگ.
اون کلمه "ساعت ها" حس خیلی خوبی ایجاد نمی کنه. انگار داستان رو زدین رو دور تند. لزومی هم نداشت. "دقایقی" هم کافی بود و تاثیر درست رو می ذاشت. ولی خوب توضیح و دیالوگ خیلی خوب بودن.
نقل قول:
نگاهی به اطرافش انداخت و ادامه داد:
- عجیبه، یعنی رعایای گوش به فرمانمون کجا هستن؟ ما که هرگز گم نمی شیم... ولی اون ها حتما گم شدن.
این حالت غیر منطقی لرد به نظر من خیلی جالبه. شما هم به خوبی توصیفش کردین. توجه به شخصیت ها و گرفتن ریزه کاری های اخلاقی و رفتاریشون خیلی مهمه.
نقل قول:
لرد سیاه به رعایا نزدیک تر شد و متوجه شد آن ها به جای لباس، سر تا پا – بله حتی صورت هایشان – را با پارچه های سفید پوشانده اند و دست هایشان را ضربدری روی سینه شان قرار داده اند.
نقل قول:
البته کمی سخت بود که بگوییم به کجا زل زده بودند، زیرا چشمانشان دو دایره ی خالی و سیاه بود.
نویسنده و افکارش رو تا جایی که ممکنه، مستقیم وارد نوشته نکنین. این جا "کمی سخت بود که بگوییم" و "بله حتی صورت هایشان" مستقیمه. کمی تغییر می تونست این حالت رو از بین ببره. مثلا به جای "کمی سخت بود بگوییم" می شد گفت:"تشخیصش کمی سخت بود"... و در مورد توضیح بین خط تیره، کافی بود "بله" رو حذف کنیم. همینطور این جا:
نقل قول:
لرد با به پایان رسیدن جملاتش نفسی عمیق کشید و به سمت راهرو حرکت کرد. رعایا – که امیدوارم متوجه شده باشید، مومیایی های ساکن هرم بودند – به دنبال لرد تاریکی حرکت کردند. لرد سرعت قدم هایش را بیشتر کرد، مومیایی ها هم همینطور!
توضیح رو از طرف خودتون ندین. کافیه بگین مومیایی های ساکن هرم بودن....یا توضیحاتشون رو واضح تر کنین که مطمئن بشین خواننده خودش فهمیده و احتیاجی به معرفی نیست.
نقل قول:
مسلما لرد در آن راهروی بلند و خاکی نمی دوید، اما مومیایی ها شروع کردند به دویدن!
وارد کردن لرد به هرم و درگیر کردنش با مومیایی ها ایده خیلی خوبی بود. سوژه شما روشن و واضحه...موقعیت هم به اندازه کافی جالب و سوژه سازه. همینا باعث می شن ادامه دادن داستان جالب و راحت باشه.
شخصیت لردتون خیلی خوب بود. مقتدر...مغرور...حق به جانب و غیر منطقی. با همون یک شخصیت پستتون رو خیلی خوب پیش بردین.
امیدوارم برای ناکاتا کافی باشه.
(ویرایش: ما به کاتانا گفتیم ناکاتا! ما الان متوجه شدیم!)
اوس مجدد!