امتحان تغییر شکل
آزمون درس تغییر شکل به شکل عملی اجرا میشد. عده زیادی از دانش آموزان پشت در کلاس تغییر شکل ایستاده بودند و منتظر می ماندند تا پس از خروج دانش آموزی پروفسور گری بک اسم شان را بخواند.
هریک مشغول کاری بودند یکی کتاب میخواند دیگری چیزی زمزمه می کرد و...
در کلاس باز شد و پیتر با قیافه ایی غم زده خارج شد. سیریوس پرسید:
-چی شد؟
پیتر گفت:
-گند زدم...افتضاح بودم تغییر شکلم کامل نبود دکمهه به موش تبدیل نشد فقط یه دکمه بود که دم موش داشت
جیمز با گوی زرینش بازی می کرد گفت:
-بنظرم کاملا مستحق دریافت نمره هستی.
جیمز تنها دانش آموز صد در صد بیخیال جمع بود. صدای سرد و بی روحی گفت:
-لوپین ریموس!
ریموس مثل فنر از جا پرید به دوستانش گفت:
-برام دعا کنید
سیریوس انگشتش را به نشانه موفقیت نشان داد و جیمز چشمکی زد. ریموس وارد کلاس شد و در را بست. مقابل گری بک ایستاد. گری بک گفت:
-چوبدستیت رو بذار کنار پسر جون...احتیاجی بهش نیست
ریموس چوبدستی اش را روی میز قرار داد. گری بک گفت:
-عالیه...امتحانت ساده اس تغییر شکل میدی خود واقعیت میشی لازم نیست کامل باشه همینکه خوی گرگیت فعال بشه یه نمره کامل خوشگل تو این کاغذ برات ثبت میشه
-ببخشید؟ چیو تغییر شکل بدم؟
گری بک لبخند زد و دندان های زردش را به نمایش گذاشت بعد با مشت روی میز کوبید گفت:
-تو ممکنه صدها دانش آموز رو گول زده باشی ممکنه سه تا رفیق جون جونیت رو گول زده باشی ولی منو نمیتونی گول بزنی! تو از گونه خودمی
ریموس یخ زد واقعا احساس میکرد فلج شده است بزرگترین کابوسش به واقعیت تبدیل شده بود. بریده بریده گفت:
-شما به کسی نمیگید؟ مگه نه؟
-نه پسره ابله چرا باید اینکار رو بکنم؟ برای هدف والای من اتفاقا آموزش امثال تو لازمه
حالا که حماقت مدیربزرگمون باعث شده به اینجا برسیم بذار ازش نهایت استفاده رو ببریم
ریموس چیزی از حرفای گری بک نفهمید نمیدانست منظورش از هدف والا چیست دلش هم نمی خواست بداند گری بک گفت:
-تبدیل شو! منتظرم
-ولی این کار غیر ممکنه پروفسور
-بیشتر تلاش کن.
-نمیشه میدونین که ماه باید...
-ماه رو ولش کن. کاری کن بشه
ریموس فریاد زد:
-بهت میگم نمیشه مگه اسباب بازیه که خاموش و روشن بشه؟ چرا حالیت نیست تو...
ریموس ادامه نداد ناگهان فهمید سر یک معلم داد زده است میتوانست بخاطر کارش مجازات شود یا حتی بدتر اخراج. گری بک اما آرام گفت:
-خشم...امیدوار بودم اینو بگی کروشیو!
ریموس جیغ کشید کاملا میدانست کاربرد آن طلسم چیست برخلاف انتظارش خبری از درد کشنده نبود تنها چیزی قلقلکش میداد به زمین افتاد سرش را بلند کرد و گری بک را دید ناگهان احساس کرد میل شدیدی به گاز گرفتن و پاره کردن گلویش دارد گری بک فهمیده بود چون ریموس حس کرد برقی در چشم هاش دیده. دلش میخواست آن چشم ها را با پنجه هایش در بیاورد
تکه گوشتی خام از غیب ظاهر شد و ریموس بلافاصله به آن حمله کرد تکه ای گاز زد کمی خون به صورتش پاشید گوشت خام را جوید قورت داد
ناگهان روی زمین افتاد و احساس کرد چقدر خسته است.
گری بک شروع کرد به دست زدن و گفت:
-آفرین آفرین پسرم دقیقا همینو میخواستم ببینم
دستمالی از غیب ظاهر کرد و به ریموس داد و گفت:
-صورتت رو تمیز کن به چیزی که هستی هم افتخار کن این نعمت همیشه درونته سرکوبش نکن بذار آزاد باشه.
گری بک قلم پرش را برداشت و ادامه داد:
-خب ریموس لوپین نمره کامل عالی بودی پسر جان
ریموس صورتش را پاک کرد و دستمال مچاله شده را روی میز پرت کرد از چیزی که بود خجالت میکشید و گری بک مجبورش کرده بود تبدیل به همان شود. دندانهایش را فشرد و گفت:
-امیدوارم بری به...
گری بک فقط لبخند زد. ریموس از اتاق خارج شد. بدون اینکه به دوستانش نگاه کند از کنارشان گذشت.
جیمز گوی زرینش را بالا پایین می انداخت گفت:
-قیافش افتضاح بود
-بریم سراغش؟
-نه پیتر بذارید تنها باشه احتمالا جای بیست نوزده شده منو سیریوس که به یک ده خوشگل راضی هستیم مگه نه سیریوس؟
سیریوس گفت:
-معلومه!
و هردو زدند زیر خنده.
تکلیف اولتکلیف دوم