آپولو (خدای خورشید در افسانه های یونان) با کالسکه ی طلایی رنگش بر فراز آسمان به حرکت درآمده بود و از چشمک هایی که حواله ی دخترهای زیبای زمینی می کرد، شعاع های نور به زمین می پراکند، متاسفانه آپولویی بود به شدت چشمچران!
یکی از این شعاع های نور از پنجره ی شیروانی خانه ی ریدل گذشت و پرده های ابریشمی تخت را کنار زد و موهای نرم و صورتی رنگ دختر خوابالود را نوازش کرد.
دختر از جا بلند شد و قبل از هرکاری، موهای بلندش را شانه زد. پیراهنی کوتاه و سفید پوشید و خطاب به روبانِ صورتی رنگی که به دسته ی تختش بسته بود، زمزمه کرد:
- صبح بخیر، روبان. برای تمرین امروز آماده ای؟
روبان چرخی به خود داد و در دست های دختر قرار گرفت. بدون موسیقی می رقصیدند و لحظه به لحظه سرعتشان بیشتر می شد. پاهای دخترک کم کم داشتند از روی زمین بلند می شدند که با شوکِ وارد شده از باز شدن ناگهانی در، محکم به زمین خوردند!
- تاتسو تاتسو! کجایی؟ کارا رو گذاشتی رو زمین داری تمرین می کنی؟
تاتسویا موتویاما در حالی که پشت پرده های توری تختش پنهان شده بود، ناله کرد:
- اینجا.
- احمق اشتباه اومدی! این اتاق تاتسو نیست! معلوم شد تقلبی ای!
یکی از لینی ها درحالی که آن یکی لینی را به تمسخر گرفته بود، می خواست از اتاق خارج شود که آن یکی لینی جواب داد:
- چمیدونم اتاقِ کیه! ولی صدای تاتسوعه! حتی صدای تاتسو رو هم نمی شناسی تقلبی نیرنگ باز؟!
تاتسویا در حالی که مطمئن می شد هیچکدام از ناخن های سوهان کشیده اش برنگشته اند، از روی زمین بلند شد و به دو لینی نگاه کرد.
- صبح بخیر سنپای. چیزی شده؟
- حق با تو بود لینی، اشتباه کردیم. بریم.
- آره. بریم دنبال تاتسوی واقعی بگردیم و این غریبه رو ترک کنیم!
تاتسویا درحالی که لوسانه(!) پاهایش را بر زمین می کوبید، جیغ جیغ کرد:
- من تاتسویام. چتون شده شما؟
دو لینی نگاهی به تختِ بزرگِ سلطنتی صورتی رنگ که با چند تاتامی ساده ی اتاق دخترک جایگزین شده بودند، انداختند. درحالی که یکیشان به جزئیات اتاق می نگریست، لینی دیگر به تاتسویا خیره شد.
موهای صورتی رنگ و مرتب، پیراهن توری سفید و ناخن های بلند و سوهان کشیده بر اون انگشتان سفید و صیقلی که روبان صورتی رنگش را نگه داشته بودند.
این با دختر سامورایی کت و کلفت و خشنی که او می شناخت، فرق داشت.
- نه نه نه! تو قطعا یه دزدی که خودت رو به جای تاتسو جا زدی. به محض اینکه به یه مسئله ی مهم رسیدگی کنم، برمی گردم و به حسابت می رسم. بریم لینی تقلبی!
در همین لحظه دختر با حرکت نرمِ ژیمناستیکی جلوی در قرار گرفت، راه آن دو را سد کرد و با عشوه خندید.
- من تاتسو ام بابا. تاتسوی قرررری!
-
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۸ ۱۲:۰۶:۴۱
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۸ ۱۲:۵۴:۰۸