فنریر دلش نمیخواست تا یک لحظه دیگه یه لقمه چپ بشه. اصلا دلش نمیخواست.
- نه ارباب، من مطمئنم که هیچ چیز روی شونه م نیست. اینم احتمالا چیزه... باده فقط... فشار هواس که روی شونه م داره سنگینی میکنه.
لبخند لرد حتی عمیق تر شد. عمیق، غیر دوستانه، ترسناک و سرد.
فنریر خوب میدونست معنی این لبخند نمیتونه چیزی به جز حقیقت داشتن حرفای لرد داشته باشه، ولی باز هم اصلا نمیتونست به وجود یه شیر همراه خودش فکر کنه. زیر فکرش درد میگرفت اصلا.
و در نتیجه، هم شیر، هم لرد و هم نجینی خسته شدن. لرد حتی برای خودش پاپ کورن آورد تا راحت تر بتونه به شیر که دهنش رو باز کرده تا فنریر رو درسته ببلعه، نگاه کنه و از نمایش لذت ببره. البته معده نجینی به پاپ کورن حساسیت داشت و نتیجتا ترجیح داد بدون خوردن پاپ کورن از نمایش لذت ببره.
یه ثانیه بعد، شیر داشت به صورت متمدنانه ای دور دهنش رو با یه تیکه دستمال پاک میکرد، حتی موقعی که میخواست آروغ بزنه هم با دستش جلوی دهنش رو پوشوند.
لرد و نجینی داشتن شیر رو تشویق میکردن، که یهو چشمای مغرور و دلبر شیر تبدیل شدن به دوتا ستاره، بعدش هم از ستاره تبدیل شدن به ضربدر و شیر افتاد رو زمین و شروع کرد به خر و پف کردن.
یهو فک شیر باز شد، و فنریر که حسابی تف مالی و اسید معده ای شده بود، از دهن شیر اومد بیرون.
- زبون کوچیکه ش رو قلقلک دادم ارباب، خوابید.
لرد با برخورد ترکیب بوی تف و اسید معده شیر که از فنریر به مشامش میرسید، هم دماغ خودش و هم دماغ نجینی رو گرفت.
- حتما، و قطعا، یادمون باشه اتاقت رو تبدیل به حموم بکنیم...
- نه ارباب، من الان خیلی خوشبو هستم واقعا. اصلا بو نگرفتم که.
فنریر حتی زیر بغلش رو هم بو کرد تا کاملا نشون بده هیچ بوی بدی نگرفته.
- فقط اون کلید رو بالا بیار، و شیر رو هم بیار بده دخترمون میل کنه... البته داخلش رو نمیتونه دیگه. داخلش فنری شده. ولی خب بیرونش قابل خوردنه هنوز.