لودوما جواب سلام نمی دیم! چنین اربابی هستیم.
بررسی
پست شماره 516 باشگاه دوئل، لودو بگمن:
قبل از هر چیزی در مورد چیزی بگم که فکر می کنم در نگاه اول توجه همه رو جلب کنه!
شکلک ها چرا جفتی گذاشته شدن؟
اونقدر این موضوع تکرار شد که فکر کردم یه اشتباه فنیه! مثلا شما یک بار می زنین و اونا دو بار میان.
اضافه کردن شکلک ها، اون احساس رو بیشتر نمی کنه. فقط پست رو شلوغ می کنه. مخصوصا اگه شکلک ها متحرک باشن(که بیشترشون هستن). علامت ها هم همینطور. تاکیدی رو که یک علامت یا شکلک داره، دو تاشون نداره...برای این که یه حالت ساختگی ای پیدا می کنه که تاثیرش کم می شه.
شکلک یکی...علامت یکی.
نقل قول:
_نه لودو کاملا جدی ام ، تو انتخاب شدی که به بانک گرینگاتز بری و به جن ها این دستور رو ابلاغ کنی که از این به بعد قراره هابیت ها اونجارو اداره کنن.
این مهم ترین قسمت دوئل شما بود. انتخاب تصمیم. البته یه راه جبران فرعی داشت. اونم نوع ابلاغ و عکس العمل بعدش بود. شما باید رو این دو مورد تمرکز می کردین. تصمیم باید به اندازه کافی قوی باشه...ولی اگه نبود یا نتونستیم تصمیم مناسبی پیدا کنیم، می تونیم روی بخش دوم تمرکز کنیم. اونو تقویت کنیم.
سوژه ای که انتخاب کردین به نظر من خوب بود. در قدم اول ضربه لازم رو به خواننده می زنه و در قدم دوم سوژه کافی برای نوشتن داره.
نقل قول:
_آهای لودو شنیدم امروز مهر رسمیه وزارت خونه رو گواهی نامت میخوره
مهر رسمی ورازتخونه.
غلط املایی همیشه ممکنه باشه. من و بقیه هم ممکنه داشته باشیم. ولی اشاره بهش حداقل باعث می شه به شکل غلط کلمات عادت نکنیم.
می ذاره درسته.
اصابت.
روی ظاهر پستتون باید کار کنین. مورد اول همون شکلک ها و علامت ها بودن که گفتم. مورد دوم هم زمان ها و مکان ها و تیتر ها هستن که باید از بقیه متن جدا بشن. اینا رو ضخیم(bold) کنین. قبل و بعدش هم فاصله بذارین که کاملا از متن جدا بشن.
نقل قول:
دفتر رئیس وزارت خونه
(هری پاتر)
این که هری رو وزیر سحرو جادو در نظر گرفتین، انتخاب خوبی بود. اینا موقعیت های فرعی خوبی هستن که سوژه هامون رو بیشتر کنیم. اینا جاهایی هستن که باید محدودیت های کتاب رو کنار بذاریم و انتخاب های خودمونو انجام بدیم. انتخاب هری خوب بود...ولی یه اشکال دیگه وجود داشت:
نقل قول:
_چطوری مرد ؟ این دو هفته چطور گذشت برات ، با دشواری؟؟
نقل قول:
_ اوه خدای من بوی کارمندای کسل کننده اینجارو میدی یاااارووو
شخصیت هری، با شخصیتی که ما از هری می شناسیم فرق می کنه. بیشتر شبیه لودوی دوم شده.
یا باید شخصیت رو شبیه هری می کردین و یا یه شخصیت دیگه رو انتخاب می کردین که این ویژگی ها بهش میومد.
قسمت قبل از اعلام ماموریت، کمی بی دلیل کش داده شده. بهتر بود یا حذف بشه، یا کوتاه تر نوشته بشه و یا کمی در مورد شخصیت ها و دیالوگ هاشون تجدید نظر بشه.
طرز حرف زدن لودو با هری هم کمی عجیب و غریبه. هر چی باشه هری وزیر سحرو جادوئه...لودو کارمند اونجاست.
این "ه" های اشتباه رو زیاد می ذارین:
نقل قول:
_طی سال های گذشته جن ها شاکیان خصوصی زیادی داشتن ، جدیدا دزدیای بانک زیاد شده و میانگین سنیه کارمندا رفته رویه صد و پنجاهو هشت سال !!!
میانگین سنی کارمندا... روی صد و پنجاه و هشت...
نقل قول:
_بیا با این موضوع که لودو میتونه جن هارو راضی کنه کنار بیایم ، آخه کودوم آدم عاقلی بانک رو به موجوداتی میسپره که به دزدی معروفن ؟؟
این جمله به نظر من جمله ای بود که تو بخش اول پست می شد بیشتر دربارش نوشت. این گفت و گو می تونست قبل از ورود لودو انجام بگیره...یا حتی وقتی لودو دستور رو می گیره.
نقل قول:
_بله آقای بگمن بنده شنیدم اون ابله چه تصمیم گستاخانه ای برای ما گرفته ، چی با خودش فکر کرده ؟ چون ولدمورتو شکست داده میتونه رئیس کل دنیا باشه؟؟
این دیالوگ خیلی خوب بود. خیلی واقعی به نظر می رسید. حرفی بود که به احتمال زیاد بعد از شکست ولدمورت پشت سر هری زده می شد.
آخر جمله ها علامت می ذاریم. هر جمله ای. خیلی از علامت هاتون نیستن.
درگیر شدن لودو با جن های گرینگوتز خیلی خوب بود.
یه کار خوب دیگه ای که انجام دادین این بود که برای یکی از جن ها شخصیت قائل شدین. دربارش توضیح دادین. این باعث شده صحنه ها تاثیر بهتری بذارن.
قسمت کشته شدن اشلی، کمی سریع پیش رفته. اگه کمی کند تر و با توضیح بیشتر نوشته می شد، غافلگیر کننده تر می شد. اومدن و کشته شدنش کمی خام مونده.
شکلک های این دیالوگ لودو هم با جو هماهنگ نیست:
نقل قول:
_لعنتی بهت که گفتم برو ، گفتم به هوش من اعتماد کن !! من که گفتم ماموریت منه و به تو احتیاج ندارم ....
یه حالت طنز بی دلیلی ایجاد کرده که برای این قسمت مناسب نیست.
سوژه خوبی انتخاب کردین...ولی شکل نوشته شدنش ایرادایی داشت. هم از نظر ظاهری و هم محتوا و هم شخصیتی.
پست قسمت های اضافه داشت که مربوط به بخش اولش بود.
اصل داستان قشنگه...ولی روی ظاهر و محتواش باید کار بشه.
................................
اش!نقل قول:
سلام اش. ما خوبیم.
نقل قول:
این بی تربیت بهتون گفت خبیث جان!؟
گفت...ما هم جواب سلامشو ندادیم!
نقل قول:
مگه میشه پست دوئل اونو نقد کنید مال منو نقد نکنید؟
فکر می کنیم نشه!
نقل قول:
نقد می کنیم. پست های دوئل شما با پست های عادیت فرق می کنن. امیدوارم این جوری بتونی ایراداشونو بفهمی.
نقل قول:
هنوز زنده ام با لینی کنار اومدم، ساده نبود نمی دونین چندتا نیش خوردم...
می دونیم...ما سالهاست داریم با لینی زندگی می کنیم. همین هکتور می دونی چقدر نیش خورد تا هکتور شد؟
نقل قول:
کلاه اواتارتون کو؟ قشنگ بود.
کلاه پارتی داشتیم با مرگخوارا...تموم شد دیگه. گفتیم برش داریم.
ما اصلا نفهمیدیم چی شد.
اینا یه گفتگوی کلاهی انجام دادن...هی سر خودشون و همدیگه کلاه گذاشتن. یهو ما دیدیم اینم گذاشتن سر ما. همین هکتور گذاشته بود...سر فرصت نصفش می کنیم.
بررسی
پست شماره 517 باشگاه دوئل، اشلی ساندرز:
نقل قول:
اش! چون پست های شما رو من نقد می کنم کاملا می دونم که از کجا شروع کردی و چطوری می نویسی و نقاط ضعف و قوتت کدوما هستن.
اول اینو بگم که پست های عادیت خیلی بهتر از پست های دوئلت هستن. این اتفاق بدی نیست. معمولا برعکسش اتفاق میفته. خیلیا پست تکی و سوژه دار رو می تونن بنویسن، ولی براشون سخته که وارد سوژه های ادامه دار بشن.
پست های ادامه دار شما هم کلی اشکال داشت. کم کم بر طرف شد. ایراد های پست های دوئلت هم بر طرف می شه.
مورد اول انتخاب سوژه برای داستانمونه.
این که هاگوارتز تبدیل به هتل بشه بد نیست...ولی خیلی تصمیمای مسخره تر و جالب تر و غافلگیرکننده تر می شه گرفت. گاهی باید یه کمی ساده تر فکر کنیم. یه موقعی بود که همه فکر می کردم سوژه هر چی بزرگتر باشه، بهتر می شه. مثلا تو ماموریت ها سوژه ای که داده می شد جنگ هاگوارتز بود.
یه مدت که گذشت کم کم فهمیدن که سوژه های کوچیک، موقعیت های جالب تری ایجاد می کنن. یه موردی که شما باید روش کار کنی همینه. هاگوارتز یه مدرسه بزرگه...لازم نیست تبدیل به جایی بزرگ مثل هتل بشه. جایی که شاید فرق خیلی زیادی با وضعیت فعلیش نداشته باشه...می تونه تبدیل به یه نونوایی بشه...یه دکه روزنامه فروشی...یه جغد دونی...یا هر چیزی که با وضع فعلیش خیلی در تضاد باشه. با تاریخچه اش. با ظاهرش.
این در مورد این سوژه اس.
در مورد سوژه های دیگه هم می شه فکر کرد. می تونی تمرین کنی. سوژه های دوئل های قبلی
این جا هستن. لازم نیست یه پست کامل بنویسی. می تونی یه سوژه رو انتخاب کنی و تو دو سه خط بنویسی که برای این سوژه چه ایده ای داری. اگه خواستی می تونی برای من بفرستی که انتخاب هایی که شاید ندیدی رو بهت بگم(یا اگه خوب بود هم بگم این خوبه). کم کم یاد می گیری چطوری فکر کنی. تمرین خیلی مهمه. ما داورا وقتی سوژه می دیم، کلی ایده جالب تو ذهنمون شکل می گیره. چون زیاد با سوژه ها سرو کار داریم. ناخودآگاه تمرین می کنیم.
مورد بعدی شخصیت هات هستن. شخصیت هات شدیدا ایراد دارن. اینجا ایراد دارن. چون پست های عادیتو نقد کردم و می دونم در مورد شخصیت ها در حالت عادی مشکل خاصی نداری. تو پست دوئل چرا کنترل شخصیت ها از دستت خارج می شه؟
این دو مورد ایراد های اساسی پستت بودن. در مورد شخصیت ها وقتی بهشون برسم توضیح می دم.
نقل قول:
مرد گنده این یه هیپوگریف خوشحال به سمتم یورتمه می رفت
نوشتن عین رو بلدی...چون در ادامه پستت نوشتی. پس این فقط یه بی دقتیه. ولی وقتی این بی دقتی تو اولین جمله پستت اتفاق میفته، تاثیر بدی روی خواننده یا داور می ذاره. همین یه ایراد کوچیک باعث شده طنز این جمله بی تاثیر بشه...در حالی که جالب هم بود.
نقل قول:
صدامو بالابردمو سر هری پاتر وزیر سحر و جادو داد می زدم.
نقل قول:
کاملا زده بود به سرم، داشتم وزیر سحر و جادو رو تهدید می کردم؟
این دو تا توضیح، خوب بودن. نشون می داد که اگه اشلی داره داد می زنه یا رفتار غیر عادی ای داره خودشم می دونه که این رفتار با وزیر سحروجادومناسب نیست.
نقل قول:
سکوتی تو دفتر برقرار شد، وزیر خودش را روی صندلی چرخدار ول کرد; به نظر می اومد چیزی یادش اومده، لبخندی شیطانی روی لب هایش نشست و برگه ی استخدامو دستم داد.
هری یه شخصیت کاملا مثبت نیست. خیلی کارا ازش بر میاد...ولی این که بی دلیل اینجوری شیطانی بشه، منطقی نیست. یا شخصیت رو عوض کنین و یا رفتار رو متناسب با شخصیت کنین. مثلا می تونستی یه بهانه خوب دستش بدی...بهانه ای که اصرارش برای استخدام نکردن اشلی رو توجیه کنه. مثلا یه سابقه سیاه برای اشلی.
نقل قول:
این مدرسه هیچ سودی باسه وزارت نداره و دانش اموزا حتی یه گالیونم باسه حضور تو مدرسه نمی دن.
واسه...یا برای.
خیلی دیدم می نویسن باسه...ولی اشتباهه.
روند پست تا جایی که هری و اشلی دارن با هم حرف می زنن، باز تا حدودی قابل قبوله...ولی بعد از اون دیگه خیلی عجیب و غریب می شه. بیشتر شبیه یه خوابه. که اتفاقا هیچ اشکالی هم نداشت که خواب باشه. شخصیت ها می تونستن عجیب و غیر منطقی رفتار کنن. کاملا آزاد بودی...ولی آخرش مثلا اشلی از خواب می پرید! در مورد سوژه و دوئل هم مشکلی پیش نمیومد. چون سوژه رو نوشته بودی.
بعضی از قسمت ها توضیح لازم داشت. مثلا این که هری بگه "هاگوارتز دردسر بزرگ وزارتخونه اس" کافی نیست. حتی اگه واقعیت نداشت. یه توضیحی لازم داشت که چرا هاگوارتز به نظر هری ای که عاشق هاگوارتز بود، یه دردسره؟
نقل قول:
- سنتور چیه بی تربیت! از کی تا حالا به مدیر سابقت می گی سنتور؟ عوض سلام کردن شه.
این دیالوگ و مخصوصا شکلک اصلا با شخصیت دامبلدور متناسب نیستن. در ادامه دیالوگ و شکلکی داریم که از این یکی هم نامتناسب تره.
نقل قول:
- سلام اشلی. چیزی می خوای؟
چارچوب اصلی شخصیت ها رو حفظ کن. درباره دامبلدور می شه طنز نوشت...به شرطی که دامبلدور، دامبلدور باقی بمونه. در غیر این صورت این شخصیت دیگه دامبلدور نیست. چیزی که می نویسی جزو ایفای نقش نیست. یه داستان معمولی می شه با شخصیتی که ما نمی شناسیم. تو این سایت و این ایفای نقش، بی ارزش می شه.
اصطلاح های "عین تسترال" و "عین هیپوگریف" رو چند بار تکرار کردی. اینا خوبن...ولی تکرارشون نکن. بی مزه می شن.
نقل قول:
- جیغ!!! یه سنتور پشمالو تو دفتر دامبلدوره! کمک!
سنتور با پشماش جلوی دهنمو گرفت.
- سنتور چیه بی تربیت! از کی تا حالا به مدیر سابقت می گی سنتور؟ عوض سلام کردن شه
سانتور پشمش کجا بود. نصفش اسبه و نصفش آدمه! یه جونور دیگه برای این جا مناسب تر می شد. ولی این صحنه خوب بود:
نقل قول:
عین تسترال به دامبلدور خیره شده بودم از زمان تحصیلم خیلی عوض شده بود موهاش و ریشاش دوبرابر شده بود...
شاید حتی سه برابر...
اینو می شد خیلی اغراق آمیزتر توضیح داد. طوری که مثلا انگار دامبلدور بین ریشش گم شده. ریشش کل اتاق رو گرفته.
(ریش یک عضوه...ریش رو جمع نمی بندن...اونایی که زیادن تارها یا موهای ریش هستن.).
نقل قول:
دامبلدور سفید ترین ادمی بود که می شناختم قطعا خیلی حرصش داده بودم که باهام تند صحبت می کرد.
سفید، صفت درستی نیست. معنی خاصی نداره. سفید رو باید تعریف می کردی...که منظورت چیه.
یه برداشت اشتباهی بین اعضای جدید وجود داره. اونم اینه که محفلی بودن رو مساوی خوب بودن می دونن و مرگخوار بودن رو بد بودن.
همه چی اینقدرا هم مطلق نیست.
مرگخوارا طرفدارای لرد سیاه هستن و محفلیا مخالفای اونا. اگه این مورد رو کنار بذاریم، مرگخوارا می تونن هر کدومشون آدمای خوب، راستگو، مهربون، مودب یا هر چیز دیگه ای باشن. بد هم می تونن باشن. و محفلی ها هم همینطور. می تونن ویژگی های خوب یا بدی داشته باشن. برای عضویت این دو گروه، خوب و بد بودن ملاک نیست.
گذشته از این مورد، دامبلدور حتی با لرد ولدمورت هم با کینه حرف نمی زد. شخصیتش اینجوری نبود. چه برسه به یه دانش آموز قدیمیش که نمی تونه کارای خیلی بدی هم انجام داده باشه.
نقل قول:
دامبلدور سوتی زد اول اتفاقی نیفتاد اما ناگهان هاگرید در حال گریه و فین کردن وارد دفتر شد.
شکم بزرگش محکم بهم خورد و مثل موشک به سمت دیوار بتنی پرتاب شدم و با سر به دیوار برخورد کردم، زمین خوردم و چندتا از تابلوهای مدیران قبلی تو سرم خورد، دیگه چیزی نمی دیدم فقط صدای دامبلدورو میشنیدم:
- عالی بود هاگرید ایشونو ببر پیش مادام پامفری به هری یه جغد بفرستو بگو این خبرنگار مضاحمم سر به نیست شد.
مزاحم!
این قسمت کاملا مبهم بود. اصلا مشخص نیست آخرش چی شده. اشلی رو ببرن پیش پامفری؟ پامفری که خوبش می کنه...پس چطوری سر به نیست شد؟
این که هری و دامبلدور با هم همچین نقشه ای بکشن برای شخصیت هاشون زیادی شیطانیه! مخصوصا با توجه به این که گفتی "این خبرنگار مزاحمم"...یعنی این اتفاق دائما میفته.
اشکال اصلی این پست شما شخصیت ها بودن. چیزی که باعث می شه زیاد نتونیم روی داستان تمرکز کنیم. قبل از هر چیزی به این مورد دقت کن. رفتار...حرف ها و شکلک ها.
در مورد سوژه ها و پیدا کردن ایده، کم کم بهتر می شی. یه کمی فکر و تمرین لازم داره. وقتی سوژه ای داری، یه مدت دربارش فکر کن. موقع نوشتن نه...قبلش. به کارای مختلفی که می شه با اون سوژه انجام داد فکر کن. به شخصیت هایی که به دردش می خورن. به موقعیت هایی که شاید به ذهن هر کسی نرسه.
علامت ها رو درست و کامل بذار. موقع خوندن روی لحن جمله ها تاثیر می ذاره.
تمومم شد اش!