1-یک رول با فضا سازی نسبتا زیاد از پرواز در باد شدید و گرفتن کوافل جادویی و گل کردنش بنویسید (تدریس را مطالعه کنید لطفا )(20 امتیاز)گرمای هوا عرق را بر بدن بازیکنان نشانده بود. آنها گرمشان بود. گاهگداری حتی با حسرت به پنکه های بزرگی که در دو طرف دروازه ها قرار گرفته بودند نگاه میکردند. سپس نگاهشان می افتاد به خورشید و سایه زیر جایگاه های بزرگ تماشاچیان. آخرش هم مجبور میشدند یقه رداهای کلفت کوییدیچشان را بتکانند تا اندکی خنک شوند. اما هر بار که این کار را نیز میکردند، با نگاه خشمگین استرجس رو به رو میشدند. سپس او گوششان را میپیچاند و میگفت:
- این رداها مقدسه. اینا ناموستونه! شما نامستون رو تکون تکون میدید هِی؟!
- امم... پروفسور، بعد یعنی کسی قبل از ما این ردا هارو پوشیده باشه...
- برو جلو دفتر زنگ بزن اولیات بیان آقای کریوی.
دانش آموز به سرعت به روی چمن های خشک زمین کوییدیچ دوید و از منطقه دید استرجس خارج شد.
- میگفتم، این رداها ناموستون هستن. همیشه باید مراقبشون باشید. امروز هم تمرین خیلی خوف و خفنی دارید که اگر بتونید در این تمرین دوام بیارید صد در صد میاید داخل تیم کوییدیچ گریفیندور. البته فکر میکنم همتون وارد بشید. به هر صورت حتی اگر وارد بشید توی تمرین های خود تیم به فنا میرید تا وقتی کلا سه نفرتون باقی بمونه برای تیم.
دانش آموزان با صدای "قورت" مانندی آب دهانشان را قورت دادند و حتی در معده شان هم صدای "غوور" مانندی شنیده شد. عده با دیدن این واج آرایی که به صورت کاملا خودکفایانه از خودشان بیرون آمده است بر عله کبیر سجده کردند، سپس خشتک هارا دریدند و سرهایشان را به بیابان گذاشتند.
- همونطوری که دیدید یک عده از همکلاسی هاتون قبل از شروع تمرین تصمیم گرفتن تسلیم بشن. حالا هم کنار جارو هاتون بایستید و با گفتن ذکر "بالا" به نیت مادام هوچ و تمامی شهیدان هاگوارتز و حومه سوار بر جارو هاتون بشید.
دانش آموزان با گفتن "بالا" جارو هایشان را در دست گرفتند و سوار شدند. استرجس هم البته تسبیحی در دستش چرخاند، سپس به وسیله فندک اوریجینالش از کمپانی پیپو، جمجمه اش را آتش کرد، و سپس به وسیله جارویش پرواز به پرواز در آمد و رفت کنار ردیف دانش آموزان که در هوا معلق بودند.
نگاهی به تک تک آنها انداخت، سپس با خودش دو دو تا چهارتایی کرد و گفت:
- جیگر، چون اسمت با الف شروع میشه بیا جلو.
- اممم... پروفسور... گافش م...
- چی؟! صد امتیاز کم شد از گریفیندور!
- فقط میخواستم بگم که...
- پنجاه امتیاز دیگه هم کم شد!
اینبار گریفیندوری ها به سرعت دستشان را روی نقاب آرسینوس فشار دادند و او را با جارویش به جلو پرتاب کردند. البته این پرتاب مصادف بود با برخورد جاروی آرسینوس و استرجس که در نتیجه آن بینی نقاب فلزی آرسینوس هم با بینی استخوانی و آتشین استرجس تصادف کرد.
استرجس به سرعت استخوان آتش گرفته را از فلز در حال ذوب شدن جدا کرد.
- دماغم رو آهنی کردی! گریفیندور مقام چهارم از همین الان!
آرسینوس میخواست خودش را از روی جارو پایین بیندازد. ولی متوجه شد که با اینکار فقط خرج روی دست مدیریت مدرسه میگذارد و حتی شاید موجب حذف شدن گریفیندور شود. بنابراین مستقیم ایستاد رو به روی دروازه.
استرجس هم دستی به بینی فلزی و آتشین خود کشید، سپس به سوی دروازه رفت و دو پنکه بزرگ را روشن کرد. سپس به سرعت و پیش از آنکه آتش جمجمه اش خاموش شود از سر راه آنها کنار رفت.
آرسینوس به سختی دستانش را دور چوب جارویش فشرد.باد شدید کراوات سرخش را میکوبید توی صورت او، ولی او توجهی نمیکرد. تا آنکه کوافل را دید که از سوی استرجس پرتاب شد.
کوافل با تمام سرعت به سمتش آمد. همین که دستش را دراز کرد تا آن را بگیرد، کوافل به سمت چپ تغییر مسیر داد.
آرسینوس زیر لب غر غری کرد و به سرعت به سمت کوافل رفت. سرعت کوافل از کوافل های عادی هم بیشتر بود.
وزیر سابق با ردای سرخ تیم کوییدیچ گریفیندور و البته کراواتش که میخورد به صورتش به سرعت روی جارو خم شد تا بیشتر سرعت بگیرد. او سرعت گرفت، کوافل هم نامردی نکرد و سرعت گرفت. اما سرعت جارو بیشتر بود. نوک انگشتان آرسینوس داشت کوافل را لمس میکرد که ناگهان توپ سرخ رنگ به سمت راست تغییر مسیر داد. دقیقا به سمت دروازه ها.
چراغی در سر خالی از مغز آرسینوس روشن شد. او به سرعت متوجه نکته ای بسیار زیرکانه شد. پس سرعتش را کم کرد و به آرامی به تعقیب کوافل پرداخت. کوافل هم با توجه به سرعت جارو، سرعت خود را کم کرد و به آرامی به سوی دروازه رفت تا دور بزند.
آرسینوس زرنگ بود. به آرامی بدن خودش را روی جارو جلو کشید... دید که کوافل در مقابل دروازه به آرامی دور گرفت، پس او نیز ناگهان سرعتش را زیاد کرد. کوافل یک لحظه برای تغییر مسیر گیج شد و البته باد شدید هم در این مورد کاملا تاثیر داشت. آرسینوس هم به سرعت از روی جارویش پرید. در حالی که باد کراواتش را بلند کرده بود و انداخته بود روی نقابش، کوافل را گرفت و پرتاب کرد داخل دروازه و به سرعت با دست خود حلقه را نگه داشت تا خودش هم سقوط نکند. سپس همچون پرچمی در مقابل باد شدید به اهتزار در آمد. طبق نقشه او جارویش هم باید به سرعت جلو می آمد تا او پس از پرتاب کوافل، فاتحانه روی جارو بنشیند. اما جارو دقیق همین که وزن آرسینوس از رویش برداشته شده بود، سقوط کرده بود.
آرسینوس بلافاصله فهمید که تنها همین اشتباه محاسباتی در نقشه اش، به شدت کار را خراب کرده است.
- بیاید نجاتم بدید خب! انجام دادم تمرین رو!
او در حالی که دستش را با تمام وجود به حلقه طلایی دروازه بند کرده بود، صدای استرجس را شنید.
- هرکس بتونه قبل از انداختن توپ توی دروازه، آرسینوس رو هم با توپ بزنه و بندازه پایین، پنجاه امتیاز میگیره!
آرسینوس:
2-تکامل کوافل ها را شرح دهید ! (10 امتیاز)کوافل در قرن 11 و در زمان اختراع کوییدیچ وارد بازی شد.
کوافل های قدیمی صرفا توپ های چرمی چند تکه بودند که یا دارای یک بند برای نگه داشته شدن در دست داشتند و یا جای انگشت. آنها همچنین طلسم نمیشدند و برای همین در هنگام مسابقه خیلی راحت به زمین می افتادند. پس از آنکه در سال 1875 افسون های گیرشی کشف شدند، بازیکنان به راحتی میتوانستند بدون از دست دادن کوافل آن را با یک دست بگیرند. به همین دلیل جای انگشت ها و همچنین نوار از روی توپ چرمی حذف شدند.
پس از آن سرخگون به آرامی دچار تغییر شد، قطر آن به 30 سانتی متر تغییر کرد و بدنه آن بدون درز شد. در زمستان سال 1711 به دلیل به دلیل بارانی بودن محل مسابقه، برگزار کنندگان مجبور شدند رنگ توپ را قرمز کنند. زیرا پیدا کردن توپ چرمی در میان گل و لای زمین بسیار سخت بود. اندکی پس از تغییر رنگ کوافل، ساحره ای به نام "دیزی پنی فولد" پیشنهاد کرد تا با افسونی سرعت سقوط آن را کم کنند. سرعت سقوط کوافل به اندازه سرعت سقوط یک توپ عادی در آب کم شد و بدین ترتیب بازیکنان میتوانستند به راحتی آن را پیش از سقوط به سوی زمین، در هوا بگیرند.
امروزه نیز همچنان از همین مدل کوافل در تمامی بازی های کوییدیچ استفاده میشود که به "کوافل پنی فولد" مشهور است.
3-مشکل بلاجرهای سنگی چه بود ؟ (5 امتیاز ) (رسمی)آنها با ضربه چماق های قرن شانزدهم (که توسط جادو هم تقویت شده بودند) به راحتی خرد میشدند و سپس توپ تکه تکه شده تا پایان مسابقه به تعقیب بازیکنان میپرداخت.