خاطره ای تعریف کنید که در آن خود یا فرد دیگری با یکی از افکت های بالا صدمه می بیندپرسی ویزلی با خشانت اواسط زمین بازی کوییدیچ ایستاده و در حالی که غرق در برنامه ریزی مسابقات هست ، کاغذ پوستی رسمی بلند بالایی رو دور مچ دست راستش میپیچونه و بدون اینکه لحظه ای از برگه چشم برداره ، با دست آزادش به الستور مودی سرایدار کوییدیچ ، اشاره میکنه که به بازیکنان اطلاع بده جمع بشن و برای شروع مسابقه آماده باشن .
ده دقیقه بعد بازیکنان دو تیم معلق در هوا ، چشم به جعبه توپ ها دوختند که پرسی ویزلی داور مسابقه قصد باز و رها کردن توپها رو داره .
صدای گزارشگر مسابقه در فضای ورزشگاه شونصد هزار نفری " وزارت سحر و جادو " طنین انداز میشه : بله ، و بازیکنان آماده به صدا در اومدن سوت داور هستن ؛ اسامی بازیکنان دو تیم رو میخونم : تیم حامیان دامبلدور ( صدای فریاد تشویق آمیز واحد همه تماشاگران شنیده میشه ! ) متشکل از : آلبوس دامبلدور ، ماندانگاس فلچر ، ایگور کارکاروف ، مرلین مک کینن ، بارتی کراوچ و دابی ؛ بله و حالا نوبت به تیم مخالفان دامبلدور میرسیم ( سیل فریاد های توهین آمیز و فحش های رکیک تماشاگران شنیده میشه
) تیمی متشکل از : راجر دیویس ، سیریوس بلک ، استرجس پادمور ، آنتونین دالاهوف ، سارا اوانز ، پرفسور کوییرل و بلیز زابینی !
پرسی ویزلی توپ ها رو رها کرده بود و بازیکنان در صدد هستند که بطور هماهنگ به سمت زمین خودشون پرواز کنند .
« فلش بک » پرسی برای باز کردن درب جعبه توپ ها خم شده و بدون توجه به حرفهایی که در موردش زده میشه در حال کلنجار رفتن با قفل جعبه هست .
دامبلدور : همین کاراشه که منو دیوونه کرده .
ماندانگاس : جــــــون ! من اصلا از اولشم این پرسی رو دوست داشتم
مرلین : هوووم ، چرا من تو رو کشف نکرده بودم جیگر ؟
ایگور : ها ! من که کشفش کرده بودم ، استفاده هم که کردم ، تو کفم که نیستم ... چه عالی !
جایگاه تماشاگران : سیل طلسم های قفل کردن ، منجمد کردن ، غیر قابل باز کردن و ... به سمت جعبه توپها شکلیک میشه .
تماشاگر نمای شماره یک : ایول چه بازی ای میشه ها ، من که فقط به خاطره پرسی اومدم .
تماشاگر نمای شماره دو : آره آره ، منم فقط به خاطره پرسی اومدم .
تماشاگر شماره سه : شما تماشاگر نماها مگه فقط به خاطره پرسی نیومدید ؟ خوب به جای کل کل با هم به بخش اوج قضیه نگاه کنید دیگه ، الان قفلو باز میکنه جذابیت بازی میره ها
« پایان فلش بک » صدای گزارشگر برای چندمین بار شنیده میشه : بله بله ! عالی بود این حرکت ماندانگاس ، من نمیدونم چرا اینطوری شده ! دامبلدور به جای محافظت از دروازه ، فقط چشم هاش بین پرسی و ماندانگاس و سایر پسرهای جوان و نوجوان در نوسانه و فکر میکنم دلیل اینکه پذیرای هجدمین گل مسابقه هست هم همین بی توجهیش هست. اوه چی دارم میبینم ، داور به جای توجه به جریانات بازی ، مقابل دروازه حامیان دامبلدور وایستاده ، داره چه کار میکنه ؟
در بازی
پرسی : ای بابا ! یه لحظه آروم وایسا دیگه آلبوس ، خسته شدم ، بزار این آخرین تیکه این ریشای جیگرتو ببافم ...
آلبوس دامبلدور که شدیدا تحت تاثیر موقعیت و جو بازی قرار گرفته ، بی توجه به حرفهای پرسی ، به این سمت و اون سمت پرواز میکنه : اه ، برو اون ور دیگه عزیزم ! ببین تو رو چیزه مرلین چطوری منو از دیدن هیجانات بازی محروم میکنی .
تا اونجایی که پرسی میدونست بازی این دو تیم هیچ وقت با هیجان همراه نبوده ؛ با تعجب بر میگرده و به سمت دیگه زمین نگاه میکنه ... ساحره ها سمت دروازه ایستادن و پسرها پشت به دامبلدور و پرسی مقابل حلقه دروازه ها جا خوش کردند : آها ! الان منظورتو از هیجان گرفتم ، من میرم اون سمت زمین ، فقط حواستو جمع کن هیجان زده نشی !
صدای گزارشگر مجددا از نظر بازیکنان واضیح میشه : اوه ، اتفاقات عجیبی مقابل دروازه مخالفان دامبلدور رخ داده ، گویا پادمور مدافع مخالفان ، با چماق به نشیمن گاه کارکاروف کوبیده . دستیارم خبر میده که فلچر ، توسط جادوی سیاه کننده مدت دار کوییرل طلسم شده ! به زمین میریم ببینیم چه اتفاقی افتاده .
پرسی که در حال پرواز به سمت زمین مخالفان هست ، با انرژی عجیبی به کناری رانده میشه و دامبلدور رو میبینه که با سرعتی معادل چند سال نوری ! به سمت مخالفان هجوم میبره .
در زمین مخالفان - محل وقوع اتفاقات دامبلدور که از دیدن ماندانگاس و ایگور و اتفاقاتی که براشون افتاده ، بدنش سست شده و اشک در چشمانش حلقه زده ، به ابراز احساسات میپردازه : نـــــه ! دانگو ببینید ، دانگه منو ! یعنی من کی میتونم دوباره صورت سیفید میفیدشو ببینم ؟
نـــــه ! ایگور ، این بچه معصومو ببینید ، چطور من جلسات خصوصی براش بزارم و پر حرارت درس های مربوط به جادوگری رو بهش یاد بدم ؟
بعد با ناراحتی به سمت کوییرل و استرجس حمله ور میشه و بدون توجه به داور فریاد میزنه : تو پادمور ، تو چطور اومد این بچه خوب و اینا رو به این صورت مصدوم کنی ؟ بزنم شپلخت کنم ؟ باشه ، تو هم پسره بدی نیستی از نظره من ، وقتی شونصد جلسه خصوصیه فشرده مخصوص برات گذاشتم و بزور آوردمت تو کلاس و همه چیز بزور بود کلا ، میفهمی که چه اشتباهی کردی ، بابت این تخلفم از زمین اخراجی !
بعد از مکالمه دوستانه ! با پادمور ، با شتاب به سمت کوییرل که قصد فرار از زمین رو داشت میره و فریاد زنان و در حالی که آب دهانش روی سر و صورت کوییرل میپاشه میگه : ای بوقیه ابله ! تو چطوری دلت اومد ؟ چطوری دلت اومد که این ماندانگاسو این بلا رو سرش بیاری ؟ هان هان ؟ بگو ببینم این جادویی که کردی تا چند دقیقه دووم داره ؟
کوییرل : 1 ماه !
دامبلدور : ی ... ی ... یک ... یک ماه ؟!!! تو اخراجی ! تو باید جریمه شی !
صدای گزارشگر که از نزدیک داره این اتفاقات رو مشاهده میکنه و از کابین مخصوص داوری بیرون اومده ، هراسان شنیده میشه : وای ! باورم نمیشه ! دامبلدور بعد از اخراج و جریمه نقدی کوییرل ، با آواداکداورا اون رو از زمین بدرقه کرد !! چه اتفاقی افتادی ، انوار متعدد طلسم ها به سمت جنازه بی جون کوییرل پرواز میکنه !
دامبلدور : فقط تو برام موندی پرســــــی
پنج افکت دیگر نام ببرید و توضیحی کوتاه دربارۀ هر کدام بدهید.فررررر : این افکت زمانی رخ میده که جستجوگر تیم به اسنیچ نزدیک شده و میخواد بگیرتش که یه ساحره خوشگل و خوش اندام توجهش رو جلب میکنه و بعد با صورت میره توی در و دیوار و دماغش به طرزه فجیعی میترکه
تررررر : این افکت زمانی رخ میده که قصد زدن بلاجر ها رو با چماق داشته باشه رو بعد چماق رو انقدر ببره عقب که یا بخوره تو سر و صورته خودش ، یا سر و صورت کاپیتان رو به فنا بده
قوررت : این افکت زمانی رخ میده که جستجوگر تعادلش رو از دست بده و به جای اینکه اسنیچ رو با دست بگیره با دهان اون رو بگیره و توجه کنید که اینجا اسنیچ میره داخل شکمش و از داخل اون رو مورد عنایت قرار میده
عقققق : این افکت زمانی رخ میده که بازیکن با کلی انرژی بیاد تو زمین و بخواد بره گل بزنه ، و یه ساحره ی با اعتماد به نفسی ببینه که فوق العاده زشت هست و کلا بازیکن روحیش خراب بشه و از بازی انصراف بده
جوووون : این افکت زمانی رخ میده که بازیکن یک پسره خوشگل و سفید مفید و خوش اندامی رو ببینه و یاده دامبلدور و قضایای قبلی و جلسات خصوصی و ایناش بیفته
هرررررر : این افکت زمانی رخ میده که یه بازیکن جوگیر برای اینکه تمرکز بگیره و گل بزنه ، خودش رو بکوبه به یکی از بازیکنان تیمش و اون بازیکن توی حلقه دروازه جای بگیره به جای توپ
یه افکت بیشتر گفتم که صفا کنی دیگه