هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۱۳ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
درود ارباب.

این پست خیلی یهویی رو خیلی یهویی یه نقد کوچیک میفرمایین؟

خیلی خیلی ممنون


سلام پلاکس

نقد فرمودیم و با تک شاخ رنگین کمانی فرستادیم.

خیلی خیلی هم خواهش می کنیم!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۳ ۰:۲۷:۴۵


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۲ دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۱۱:۴۷:۲۰
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
سلام ارباب!
ارباب اینو نقد میکنید برام؟! ببخشید ارباب.


سلام ایوا!

نقدت رو با جوجه تیغی فرستادیم. فکر می کنم دلیلش مشخص باشه!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۲ ۲۲:۲۶:۴۹



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۲۸ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹

نیوت اسکمندر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۲ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۷ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹
از رنجی خسته ام که از آن من نیست !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 127
آفلاین
درخواست نقد این رو بعد از اعلام نتیجه دارم .
رزرو نقد


ما می خواستیم نقد کنیم! ولی گذاشتی رفتی دیگه!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۲۲ ۱:۲۴:۱۹

چه قلب ها که شکسته نشد از زبان های بریده !
و چه حرف ها زده نشد از ذهن های پریده!
و چه چشم ها که پر از کشتی های در اشک بود .
و چه دل ها گرفته نشد از کشتی های غرق شده.


تصویر کوچک شده
[img تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

ادوارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از باغ خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
سلام ارباب.

ارباب میشه این رو نقد کنید؟


دست تکون می ده!
وقتی پست مال تاپیک غیر خانه ریدل هاست چیکار می کنیم؟
یه خلاصه کوتاه ازش می دیم!
خوشبختانه موضوع این یکی رو می دونستم.

نقدتو با خرچنگ فرستادیم قیچی! اونم قیچی داره. با هم دوست بشین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۶ ۰:۵۳:۳۴

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده

نهی از معروف و امر به منکر.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
درود خوشگل آرین ارباب دنیا

میشه زحمت بکشین... ببخشیدا... این کوچولو رو نقدش کنید!

خیلی شما رو دوست داره.
و اگه میشه از یک تا بیست نمره بدین.
می‌خوام پیشرفتم رو بسنجم.



خوشگل آرین!

اون کوچولو رو نقد کردیم و با یه قلموی نقاشی پرنده فرستادیم. بگیرش!
ما هم اونو دوست داریم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۳ ۲۲:۲۷:۴۰


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۴۲ جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۴:۱۸ چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسی پست شماره ۴۳۷، قصر خانواده فلک زده مالفوی، لاوندر برا‌ون:

لاوندر عزیز، همونطور که قطعا می‌دونین تو رول نویسی گروهی، یعنی کاری که ما تو این سایت به طور معمول انجام می‌دیم، اصل بر ادامه دادن پست نفر قبله. حالا آیا شروع پست شما دقیقا از ادامه پست دراکو بوده؟ خیر. شما دو پست قبل رو تقریبا نادیده گرفتین و در واقع پست خودتون رو ادامه دادین.
خیلی مواقع ممکنه با روند یه سوژه موافق نباشیم و یا ایده بهتری برای سوژه داشته باشیم. اینجور مواقع باید در حد چند خط هم که شده، ایده نفر قبل رو ادامه بدیم و بعد یه جور ردش کنیم. این یه جور احترام به نویسنده قبلیه و درواقع مهارت شمارو نشون می‌ده. البته شما به پست دراکو دوباره برگشتین. لاکن راه بهتری هم براش پیدا می‌شد. گاهی یک نفر یه سوژه رو خراب می‌‌کنه. منظورم از خراب اینه که عملا پستش مسیر سوژه رو به سمتی می‌بره که غیر قابل ترمیمه... حتی در این حالت هم نادیده گرفتن پست آخرین گزینه ماست!
ممکنه شما از اینکه دراکو تونسته اینقدر زود لاوندر رو گول بزنه خوشتون نیاد و یا حتی خلاف ایفای نقش لاوندر باشه که اینقدر زود گول بخوره، لاکن باز نباید پست رو از وسط پست قبلی ادامه بدین.
می‌شد اینجوری بنویسین که همه اینا رو دراکو داشته تو سرش نقشه می‌کشیده و وقتی به لاوندر رسیده، نقشه‌هاش نقش بر آب شده. یا مثلا دقیقا همونجایی که دراکو خوشحال بوده از گول زدن لاوندر، لاوندر می‌زد تو ذوقش. لااقل پست ایزابلا اینجوری حذف نمی‌شد.

نقل قول:
-عه سلام!
-سلام.

سکوت.

-لاوندر میگم چقدر جوراب هات قشنگه منو به یاد خدمتکار بوگندو مون میندازه ...

ننویسین سکوت. توصیف کنین!
توصیف این صحنه‌هاست که پست معمولی و خوب رو از هم متمایز می‌کنه.
اتفاقا توصیف اون فضای سنگین بین یه محفلی و یه مرگخوار سخت نیست.

نقل قول:
-لاوندر میگم چقدر جوراب هات قشنگه منو به یاد خدمتکار بوگندو مون میندازه ...
-چی گفتی؟
-نه به یاد یه خاطره خوش میندازه .
-اوهوم.
-یا موهات منو به یاد جارو های های حصیری میندازه ... چی بود...
-چی گفتی؟ من الان اعصاب ندارمااا!
-نه بابا... میخواستم بگم که... کلا همه چیه تو منو به یاد خاطره های خوبم میندازه .
-واقعا؟
-آره واقعا!

این دیالوگ‌ها باور پذیر تر از دیالوگ‌های پست دراکو بودن. تو‌ پست دراکو لاوندر خیلی زود گول خورد. اما به هرحال همونطور که قبلا گفتم، نباید بازنویسی می‌شدن. اما جدا از اون، لاوندر کتاب شخصیت عصبی نداشت... درسته؟ شما قطعا می‌تونین شخصیت لاوندر رو طبق سلیقه خودتون پرورش بدین، اما خب نمی‌تونین کتاب رو نادیده بگیرین. یه چارچوبی تو کتاب برای شخصیتتون تعیین شده که شما نباید ازش بزنین بیرون. این چیزیه که تو چت باکسم ازتون دیدم. لرد رو به اسم صدا می‌زدین قبلا. در حالی که تو کتاب حتی رون و هرمیون به سختی همچین کاری می‌کردن! دیگه ته جلد هفت نویل خواست مرزهای شجاعت رو جابه‌جا کنه اسمش رو صدا زد! این خلاف ایفای‌نقشه. دقیقا مثل اینکه من بلاتریکس برم دامبلدور رو پیر ریش دراز خطاب کنم! دامبلدور یکی از قوی ترین جادوگر‌های زمانش بوده و قطعا بلاتریکس کتاب ازش می‌ترسید، پس من نمی‌تونم چارچوب شخصیتم رو دور بزنم!

نقل قول:
ولی...
-خب که چی دراکو؟
-اینکه... خب تو الان برای چی توی خونه ی ما نیستی؟
-دلم نمیخواد اونجا باشم.
-آمممم...

اینجا بازم این اتفاق افتاده که پست‌های قبل رو ندید گرفتین. دراکو دنبال ضامن بود. چرا موضوع ضمانت حذف شد؟

نقل قول:
-نه!
-حرف نزن! کروشیو!


و اینجا... من از مرگخوارایی که بی‌دلیل و فقط برای نشون دادن عصبانیت از کروشیو استفاده می‌کنن ایراد می‌گیرم، بعد لاوندر که رو شیشه قطار واسه رون قلب می‌کشید و ون‌ون صداش می‌کرد، اشکش دم مشکش بود و لباس صورتی می‌پوشید، کروشیو زد به دراکو؟! اصلا محفلی‌ها از طلسم‌های ممنوعه استفاده می‌کردن؟ اونم کروشیو؟ ذات کروشیو خبیث و سیاه بود! هری بعد مرگ سیریوس و اون همه نفرتی که از بلاتریکس داشت، به سختی ازش استفاده کنه. که البته اونم یادم نیست که موفق شد یا نه!

به طور کلی، چارچوب کلی پستتون خوب بود. ولی مسیر سوژه رو کلا بیخیال شدین. حتی آخر پست هم اشاره‌ای به سوژه نکردین.
فراموش نکنین که هر فرد، برای پستی که می‌زنه زمان می‌ذاره و اون پست براش مهمه. پس نادیده گرفتن اونا باعث ناراحتی اون فرد میشه.
شخصیت دراکو خیلی متفاوت با چیزی که ما می‌دونیم بود.
اما چیزی که از شخصیت لاوندر مدنظر دارین رو به خوبی تونستین به تصویر بکشین. البته می‌تونین با یه دلیل قانع کننده‌ترش بکنین. مثلا بعد از شکست عشقی که از رون خورده اینجوری بداخلاق و بی اعصاب شده... یا هرچی که باعث بشه این تفاوت شخصیت بین کتاب و سایت توجیه بشه.

موفق باشید.





I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۰۵ جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۱۱:۴۷:۲۰
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
سلام ارباب!
ارباب واسم اینو نقد میکنید؟


سلام ایوا!

آروم بگیر ایوا!

نقد پستت رو با کانگورو فرستادیم... یه کمی هم با هم بپرین!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۲ ۲۳:۲۱:۲۲



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام ربکا! خوبیم ربکا!
خیال نداری برای هر قسمت خاطراتت نقد بخوای که ربکا؟ ما گناه داریم!


بررسی پست شماره 563 خاطرات مرگخواران، ربکا لاکوود:


نقل قول:
"اگه اون دختره (فکر کنم اسمش رز بود)، نمیومد من تا الان مرده بودم. فکر کنم بهش مدیونم؛ البته اگه قولی که بهش دادم و قولی که به من داد رو فراموش کنم. هرچند، به نظر نمیاد کار منو اون به همین دیدار کوتاه ختم شده باشه...
شروع کمی مبهم بود. این اشکالی نداره. ولی جمله ها حالتی داشتن که من چند بار برگشتم از اول خوندم که متوجه منظور بشم. جمله "فکر کنم بهش مدیونم، البته اگه قولی که بهش دادم و قولی که به من داد رو فراموش کنم"، باعث این اتفاق می شه. کمی پیچیده اس. کمی سنگین و کمی مبهم.


نقل قول:
دختر از سرما دندان‌هایش به یکدیگر برخورد می‌کرد. آب‌دهانش را قورت داد و سعی کرد نلرزد. لخته‌های خون را لابه لای دندان‌هایش احساس می‌کرد. خواست چیزی بگوید اما همه‌ی حرف‌هایش در دهان بازش ختم شد. هرچه توان در بدنش داشت را متمرکز کرد تا بتواند حرفش را بزند اما باز هم نشد.
این پاراگراف منظورتو می رسونه. صحنه رو کاملا می شه تصور کرد، ولی جمله ها کمی خواننده رو گیج می کنن. مثلا "حرف هایش ختم شد" جمله ای نیست که به شنیدنش عادت داشته باشیم. ختم شدن به معنی پایان یافتنه... ولی معمولا نمی گیم فلان چیز ختم شد! بهتر بود به جاش از فعل عادی تری استفاده می شد. "دختر از سرما..." هم زیاد قشنگ نیست. به جاش می شد گفت " از شدت سرما دندان های دختر به هم برخورد می کردند...".


نقل قول:
مرد شلاق را تکانی داد و روی شانه‌اش گذاشت. به صورت دختر نگاه کرد. موهایش جلوی دیدن چشمانش را گرفته بود
موهایش جلوی دیده شدن چشمانش را گرفته بود.


نقل قول:
اما از لابه لای آنها، باز می‌شد چشمان براق و بنفش دختر را ببیند.
به جای "می شد" بهتر بود از "می توانست" استفاده می کردی. یا می نوشتی " می شد دید"... آدم موقع خوندن، بیشتر از داستان و صحنه ها، درگیر جمله ها می شه.


نقل قول:
دختر از سرما می‌لرزید ولی کاملا معلوم بود که می‌خواهد آن را پنهان کند. آیا دختر فکر می‌کرد او نخواهد فهمید که سردش شده است؟
دختر دوم لازم نبود تکرار بشه. فاعل همون دختره. اینجوری:
دختر از سرما می‌لرزید ولی کاملا معلوم بود که می‌خواهد آن را پنهان کند. آیا فکر می‌کرد او نخواهد فهمید که سردش شده است؟

این جا برعکسه:

نقل قول:
دختر از سرما می‌لرزید ولی کاملا معلوم بود که می‌خواهد آن را پنهان کند. آیا دختر فکر می‌کرد او نخواهد فهمید که سردش شده است؟ در زمستان‌های روسیه، کمتر کسی می‌تواند با لباس‌های پاره و کهنه دوام بیاورد و یا حداقل سردش نشود.
صدایش را صاف کرد.
باید گفته می شد که چه کسی صدایش را صاف کرد.

در این مورد خیلیا اشکال دارن. سعی می کنم یه بار دیگه به ساده ترین شکل توضیح بدم.

توی جمله یه فاعل داریم. کسی که کار رو انجام می ده. یه توضیحی در مورد اون می دیم. بعد از اون توضیح، هر عمل و رفتاری که بنویسیم برمی گرده به همون شخص... تا جایی که فاعل عوض بشه!

نقل قول:
دختر از سرما می‌لرزید ولی کاملا معلوم بود که می‌خواهد آن را پنهان کند. آیا دختر فکر می‌کرد او نخواهد فهمید که سردش شده است؟ در زمستان‌های روسیه، کمتر کسی می‌تواند با لباس‌های پاره و کهنه دوام بیاورد و یا حداقل سردش نشود.
صدایش را صاف کرد.
دختر از سرما می لرزید.
دختر فاعله! بعد از این، دیگه لازم نیست اسم یا ضمیر بیاریم براش. می تونیم همینجوری هر توضیحی بدیم. همش بر می گرده به دختر. مثلا:
دختر از سرما می لرزید. لباس هایش برای آن سرمای شدید کافی نبود. دستش را به سمت آتش شومینه گرفت که شاید کمی گرم شود. کفش های خیسش را از پا در آورد.

می بینی؟ کاملا مشخصه که کل این توضیحا مال همون شخصه. دیگه لازم نیست من هی بگم دختر این کار را کرد... ولی اگه وسطا در مورد یه نفر دیگه توضیح بدیم، فاعل عوض می شه. مثلا:

دختر از سرما می لرزید. لباس هایش برای آن سرمای شدید کافی نبود. مرد به سمت پنجره رفت. دستش را به سمت آتش شومینه گرفت که شاید کمی گرم شود. کفش های خیسش را از پا در آورد.

از قسمت "مرد به سمت پنجره رفت" به بعد، هر توضیحی که بدون اسم بردن بدم، بر می گرده به مرد. فاعل اون جا عوض شده.
برای همینه که توی توضیح شما هم "صدایش را صاف کرد" هم بر می گرده به دختر!


ورود دختر انگلیسی و حرفاش با مرد خوب بود. صحنه کشته شدن مرد کمی ناگهانی اتفاق افتاده. هر چی باشه اون یه مرده و قدرت بدنی داره. یه شلاق هم توی دستشه...برای خنجر زدن، خیلی باید به طرف نزدیک شد. حین همون حرفا می تونستی اشاره کنی که حواس مرد پرت شد و دختر کم کم بهش نزدیک شد و یهو شلاقش رو گرفت و قبل از این که مرد بتونه حرکتی بکنه، بهش خنجر زد.


نقل قول:
-بهم قول بده... قول بده اگه یه بار دیگه همو دیدیم هرکاری که بهت می‌گم بکنی.
-هرکاری؟! من جونمو می‌خوام.
منظورش جونمو دوست دارمه؟ چون این جا "می خوام" نمی تونه اون معنی رو بده.


داستانت به اندازه کافی کشش داره و کنجکاو کننده اس. چون قراره ادامه داشته باشه، این اتفاق خوبیه. بعضی از جمله ها ایرادای کوچیکی داشتن که گفتم، ولی کل داستان مبهم نبود. حتی با همون جمله های ایراد دار هم تونستی حس و حال ماجرا رو به خواننده منتقل کنی.

ربکات خوب بود. نه زیادی شجاع و نه زیادی ترسو. نه کاملا قهرمان و نه کاملا قربانی. همین تعادله که شخصیت رو واقعی تر و دوست داشتنی تر می کنه. مثلا اون دختر(رزالین) حداقل فعلا به اندازه ربکا واقعی نیست. زیادی بی نقص و بدون اشتباه به نظر می رسه. شاید در ادامه داستان نظر خواننده عوض بشه. باید صبر کنیم و ببینیم چی می شه.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۰۴ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
:خرده‌های لامپ را کنار می‌زند:

سلام ارباب‌ . خوبین ارباب؟
سعی کنین به لامپ توجه نکنین ارباب! چیز خاصی نیست!

خیلی تلاش کردم جدی بنویسم ولی طولانی ننویسم. فکر کنم موفق نشدم!

راستی! قول میدم دفعه‌ی بعد لامپا نترکن! البته مشکل از من نیست، مشکل از لامپه!


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام لرد عزیز.

اینو نقد میکنین؟

به دراکو هم بگین اینقدر به پر وپای دخترای مردم نپیچه! حواستون نباشه میشه یکی مثل رودولف ها!


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.