لطفا اسم نقد کننده نبرین.
نقدا رو شانسی انتخاب نمی کنیم. درخواست نقد، درخواست کننده هایی که فقط از من نقد می خوان رو خودم انجام می دم. چون می شناسمشون. بقیه رو بلاتریکس لطف می کنه.
..........................
ادواردنقل قول:
سلام, بعد مدت ها دوباره پس زدم. اگه میشه نقد کنید.
پس زدی ادوارد؟ چی رو پس زدی؟!
بررسی
پست شماره 275 آموزشگاه مرگخواری، ادوارد قیچی:
شما یه اشکالی دارین که از همون اول پستتون مشخصه...شروع می کنین...ولی ادامه نمی دین!
وقتی دارین طنز می نویسین شجاع باشین. چیزی رو که شروع کردین جلو ببرین. تا جایی که جا داره:
نقل قول:
آرسینوس از درون شکست, نا امید شد, خورد شد, دوباره سر هم شد و شکست عشقی خورد.
این جور توصیف ها برای این که خنده دارتر بشن، باید خیلی برن جلوتر. باید خیلی اغراق آمیز تر و پررنگ تر و غیر قابل باورتر باشن. یه نمونه دیگش هم اینجاست:
نقل قول:
درحالی که تاج نیمه جونش رو بغل کرده بود همش با خودش حرف میزد.
- چرا؟ چرا اون؟ چرا من نه؟
این حرف زدن هم باید بیشتر می شد که حالت هذیون گفتن به خودش می گرفت. آرسینوس می تونست بیشتر با تاج نیمه جونش درد دل کنه.
این اصطلاح "تاج نیمه جون" خوب بود. ارزش و اهمیت مضحکی رو که آرسینوس به تاجش می داد رو نشون می ده. مخصوصا دیالوگ های بعدی این حالت رو تقویت کرده و خیلی خوب بودن:
نقل قول:
- اون زندس, می بینین؟ داره نفس میکشه!
-مرگخوار ها:
- بلا... بلا تو باید کمکش کنی.
خیلی خوب از موقعیت استفاده کردین. طنز خیلی خوبی ایجاد شده. یه موقعیت و یه شخصیت...و اغراق قسمت های مناسب.
نقل قول:
- نه الان سرم شلوغه, دارم دندون های رودولف رو تاکسیدرمی می کنم یادگاری بمونه.
تاکسیدرمی کلمه مناسبی برای این قسمت و این کار نیست...ولی اصلا توی ذوق نمی زنه. بلاتریکس می تونه همینو گفته باشه...بامزه هم شده اتفاقا.
نقل قول:
مرگخوار ها همچنان پوکر فیس وارانه به آرسینوس که تاج حکومتش رو بغل کرده بود نگاه می کردن که یکهو صدای فیس عجیبی اومد و پرنسس نجینی وارد صحنه شد.
- فیسس. پاپا گفت زود تر کارو تموم کنی سینوس وگرنه شام من میشی.فیسس.
فاصله لازم نبود. دیالوگ مال نجینیه.
از نجینی خوب استفاده کردین.
نقل قول:
نجینی بعد از گفتن این جمله ی تهدید آمیز, خیلی شیک فیس فیس کنان از صحنه خارج شد. بعد از خارج شدن پرنسس نجینی آرسینوس بلند شد, خرده های تاج حکومتش رو داخل جیبش ریخت, کرواتش رو مرتب کرد و روی صندلیش نشست.
- کی داوطلب شده بود که سیاهیش رو بسنجم؟
قضیه شکستن تاج رو از نفر قبلی گرفتین. کل پستتون بهش پرداختین و در پایان سوژه رو برگردوندین به مسیر اصلیش. این کارتون خیلی خوب بود. هم از نظر احترام گذاشتن به سوژه های فرعی و کوچیکی که ایجاد شدن و هم از نظر فراموش نکردن سوژه اصلی. شما کلا در "خرج نکردن سوژه" خیلی خوب عمل می کنین. قبلا در تموم کردن پست ها ایراد داشتین ولی پایان این پست عالی بود.
ادوارد رو هم فراموش نکنین. ادوارد مرگخواره. می تونه تو این موقعیت حضور داشته باشه. حتی به اندازه یک دیالوگ یا یک توصیف. مثلا یه گوشه ای سرگرم هرس کردن رز باشه...یا تاج آرسینوس که شکست، با عجله میومد طرفش که بده من درستش کنم و با قیچیاش تاج رو تیکه تیکه می کرد.
پست شما خوب بود. شخصیت ها خوب بودن...سوژه خوب پیش رفته. طنز می تونه قوی تر بشه. با کمی اغراق بیشتر. ولی به همین حالت هم خیلی خوبه. نکته های خوبی رو می بینین و می گیرین.
....................
لینیپیکس...نقد آخه؟...واقعا؟
بررسی
پست شماره 602 خانه ریدل ها، پیکس!
نقل قول:
+ تو این پست فاز دخالت نویسنده منو گرفته بود، ولی هی زدم تو گوشش. مثلا تهش میخواستم بنویسم و بوق بر هر آنکه تصور میکنه لینی موفق نخواهد شد.
دقیقا با همون شکلک.
اولین خط بعد از دیالوگ اول هم که به نظر میاد وضعیت مشابهی داره.
تو که نه دیگه حشره. این توصیه ها برای کسیه که تازه شروع کرده. یا هنوز تشخیص نمی ده کجا دخالت اشتباهه. جنابعالی فکر می کنیم تشخیص بدی!
نقل قول:
+ همیشه وقتی چند نفر پشت سر هم دیالوگ میگن، دوبار اینتر میزنم بعد از پاراگراف، و بعد شروع میکنم به نوشتن دیالوگا. اصن دستم نمیره یه اینتر بزنم. عیبی داره؟ حتی با وجود اینکه توصیفات قبل از پاراگراف مختص به همون افراده؟
نه...چرا عیبی داشته باشه؟ اون دیالوگای پشت سر هم بهتره از پاراگراف جدا بشن. حالا کمی جدا بشن یا خیلی جدا بشن، اهمیت زیادی نداره.
نقل قول:
مرگخوارا اطاعت میکنن و میرن که دور شن.
برای لرد عجیب بود که صدای وزوزهای حاصل از بالبالزدن لینی به گوشش نمیرسید. شاید کوچیک بودن لینی اونقدرا هم بد نبود!
- از در برین. از درم بیاین تو. درو برای همین ساختن.
شاید هم بد بود! مرگخوارانی که بی صدا وارد خلوت ماریِ لرد بشن؟ نمیخوایم نمیخوایم!
مرگخوارا که باز هم قصد داشتن از زیر در و سوراخ کلید خارج شن، با فریاد لرد لحظهای سرجاشون متوقف میشن و نگاهی به دستگیرهی در میندازن.
این جاش بود دیگه؟
اظهار نظره اشکالی نداره...ولی به نظرم ترتیب نوشته ها و دیالوگ، این قسمت رو کمی نامفهوم کرده:
مرگخوارا اطاعت میکنن و میرن که دور شن.
برای لرد عجیب بود که صدای وزوزهای حاصل از بالبالزدن لینی به گوشش نمیرسید. شاید کوچیک بودن لینی اونقدرا هم بد نبود!
شاید هم بد بود!
مرگخوارانی که بی صدا وارد خلوت ماریِ لرد بشن؟ نمیخوایم نمیخوایم!
- از در برین. از درم بیاین تو. درو برای همین ساختن.
مرگخوارا که باز هم قصد داشتن از زیر در و سوراخ کلید خارج شن، با فریاد لرد لحظهای سرجاشون متوقف میشن و نگاهی به دستگیرهی در میندازن.قسمت بالا و پایین بهتر بود اینجوری جدا می شدن. "خلوت ماری" هم اصطلاح خوبی بود.
نقل قول:
مرگخوارا که باز هم قصد داشتن از زیر در و سوراخ کلید خارج شن، با فریاد لرد لحظهای سرجاشون متوقف میشن و نگاهی به دستگیرهی در میندازن. دستگیره، در نقطهای بسیار دور دور دورتر از دسترس قرار داشت. طوری که یکی از مرگخوارا از شدت این که سرشو بالا برد تا دستگیره رو ببینه، از پشت کف زمین پخش شد.
صحنه بامزه بود. از اون بامزه های ساده ای که نباید زیاد هلش داد! فعل آخرت کمی به نظر من زیاد بود. کمی "هل دادن" و تلاش برای خنده دارتر شدن بود. بهتر بود ساده نوشته می شد.
نقل قول:
- نکنه انتظار دارین ما درو براتون باز کنیم؟
- نه ارباب، ولی من میتونم. دستگیره جلومه ارباب. من حشرهی توانمندی هستم. کوچولوام ولی میدونم که میتونم.
پستت کمی حالت حواس پرت داره! جمله هاش کمی پس و پیشن...کلمه های اضافه توش هست. و این اتفاقیه که معمولا تو پستای تو نمیفته. الان اینجا "ولی من می تونم" درست نیست. باید "من می تونم" خالی می شد. یا می گفت اینا نمی تونن، ولی من می تونم.
نقل قول:
لینی که روونا داده بود به اون دو بال پرواز، دستگیره رو درست پیش روی چشماش میدید.
جمله نامرتب! که به نظر عمدی می رسه ولی جالب نیست. "لینی که روونا به او دو بال پرواز داده بود" بهتر می شد.
نقل قول:
مرگخوارا به محض شنیدن این حرف بدو بدو از زیر در عبور میکنن. اما لینی همچنان در تلاشی وصفناپذیر سعی داشت تا دستگیرهی درو بچرخونه!
به نظر من نباید اینجا تموم می شد. این یه قضیه کوچولوی جالبه که خودت خلق کردی. خودت هم باید تمومش می کردی. الان طوری به نظر رسیده که انگار قضیه مهمیه و باید ادامه پیدا کنه.
تو بهترین "تموم کننده" ای هستی که تو سایت سراغ دارم. یکی از بهترینا نیستی. بهترینی. برای همینه که هر پستی می زنی، فورا ادامه داده می شه. البته یه بدی داره...فعالیتت زیاده ولی دیده نمی شی. ولی عوضش برای سایت مفیدی! شاد باش!
این پستت به خوبی قبلیا تموم نشده. باز در مقایسه با کل سایت خیلی خوبه ها...ولی در مقایسه با پست های خودت، یه پله پایین تره.
طنزت هم همین حالت رو داره. طنزای تو خیلی وقتا عالی می شن. طنز این پست فقط خوب بود. خوب و سرگرم کننده.
دور شو پیکس. از زیر در یا از هر جای دیگه.
.................
نارسیساسلام
نقل قول:
نمیدونم شاید چون من تازه وارد جو سوژه ها شدم اینجوری هستم ولی چرا بعضی اوقات بعضی سوژه هارو هرکاری میکنم نمی تونم ادامه بدم؟!
آیا ایراد از منه ؟
آیا ایراد از سوژه است؟
نه بابا چرا ایراد از شما باشه. ایراد از سوژه اس. منم وقتی بخوام پست بزنم ده تا سوژه می خونم تا یکیشو انتخاب کنم. بجز خانه ریدل ها که باید بخونم و باید ادامه بدم.
گاهی به یه دلیلی تصمیم می گیرم تو یه انجمنی پست بزنم...ولی تو کل انجمن حتی یک سوژه قابل ادامه دادن نمی یابم! از ترغیب کننده گذشتم...خیلی از سوژه ها قابل ادامه دادن هم نیستن.
خودتونو مجبور نکنین. پستاتون خوب در نمیاد. سوژه یا حداقل موقعیت باید براتون جالب باشه که بتونین ادامه بدین.
بررسی
پست شماره 479 زندگی به سبک سیاه، نارسیسا مالفوی:
نقل قول:
_ سنگ... شنل... چوب دستی!
سنگ شنل چوب دستی، ایده خوبی بود که تو پست قبلی داده شده بود و شما هم روش تاکید کردین. این که اینجوری بدون مقدمه و شکلک و توضیح نوشتین، باعث ایجاد اون تاکید شده که خیلی خوبه.
نقل قول:
لینی با جدیت تمام، شروع به توضیح دادن کرد.
_ معلومه دیگه... سنگو داغش کن بذارش رو شنل. سوراخ میشه دیگه!
خیلی خوب بود. مرگخوارا بچه نیستن...بازی هم نمی کنن. ولی جنبه های مختلف دارن. تو موقعیت های مختلف می تونن بچه بازی در بیارن...لجبازی کنن...جرزنی کنن! اینم موقعیت مناسبی بود که ازش خوب استفاده کردین. یه جسد دارن و کسی مایل نیست ازش نگهداری کنه. برای همین دست به هر کاری می زنه که از زیر کار در بره.
یه نتیجه غیر منطقی رو با یه مقدمه چینی منطقی می شه قبول کرد. موقعیتی ایجاد کنیم که توش کارای عجیب و غیر منطقی قابل باور به نظر برسن. خواننده قبولشون کنه.
لینی به چهره هم گروهانش نگاه کرد. بنظر نمی رسید حرفهایش کسی را قانع کرده باشد.
_ اگه گوشه ی سنگش تیز باشه چی؟ نمیشه ؟! سنگ جادو؟! بازم نه؟
این جاش هم خوب بود. سه شکلک تکراری و پشت سر هم هم خوب و به جا بودن. اگه یه شکلک در پایان دیالوگ می ذاشتین این تاثیر رو نمی ذاشت. دلیلش اینه که این جا لینی این جمله ها رو پشت سر هم نمی گه. یکی رو می گه...با اضطراب صبر می کنه...دومی رو می گه و بازم با اضطراب صبر می کنه. همین باعث می شه که برای هر جمله به شکلک جداگانه ای احتیاج داشته باشیم.
نقل قول:
مرگخواران با قیافه هایی به این شکل به لینی نکاه می کردند.
این کار رو تا جایی که ممکنه انجام ندین. شکلک رو جای کلمات نذارین. این جا شکلک اونقدر مهم نبود که نتونیم با هیچ صفتی جایگزینش کنیم، حتی اگه دقیقا همون معنی رو نمی رسوند. چون خیلی هم به اون معنی احتیاج نداشتیم.
نقل قول:
رز با یکی از برگهایش به رودولف اشاره کرد.
_ اصن مگه زن اون نیست؟ خب خودش جورشو بکشه دیگه!
با حرف رز همگی به سمت رودولف برگشتند.
پیشنهاد خوبی بود...و پیشنهاد خوب، یعنی ترغیب شدن خواننده به ادامه دادن. انتخاب مناسبی بود. پایان پست مهمه.
اگه اشتباه نکنم قبلا هیچ پستی از شما نقد نکرده بودم. چیزی برای مقایسه ندارم...ولی از شخصیت لینی خوب استفاده کردین. سوژه رو خوب پیش بردین. طنز خیلی پررنگی نداشت ولی استفاده درست و خوب از شخصیت لینی، خودش طنز مناسبی ایجاد کرده...و خیلی خوب تمومش کردین.
خوب بود.