اول یه هشداری بدم. یه هشدار کاملا جدی. من خیلی پرحرفم!
۱. خانوم مدیر، اولین گند خودت رو با ذکر جزئیات توصیف کن!گند مدیریتی؟
نظرتون چیه داستانو از
زبون لینی تو همان زمان بشنویم؟
شناسهی پرسیوال دامبلدور بود. الانم همینطوره، شناسهی هرکی رو "غیر فعال" کنی با عنوان "بدون نام" نمایش داده میشه و دیگه توی پستایی که زده لینکی به پروفایلش وجود نداره. پرسیوال رفت شناسه جدید زد و اومد با عصبانیت بلیت زد. مدیرا (ایوان روزیه، استرجس پادمور و آنتونین دالاهوف همکارام بودن) هم توی بلیت بهش گفتن بررسی میکنیم و با وجود اینکه مورد عنایت قرار گرفته بودن ولی اصلا حتی اشاره نکردن کار من نبوده. بعدش من خودم رفتم درستش کردم و چون عذاب وجدان داشتم رفتم به پرسیوال پخ زدم و گفتم بقیه هیچکاره بودن و اونم گفت عیبی نداره.
۲. مهمترین سوتیهایی که در طول عضویتت دادی رو شرح کامل بده!یه بار با رز ویزلی داشتیم تو چتباکس حرف میزدیم و گویا همزمان پیامشخصی هم میدادیم. یه جا نمیدونم چی شد گفتم "لینی جوابتو دادم!" یا شایدم لینی پیام شخصیتو بخون. هرچی بود گفتم لینی به جای رز! و جالبه که هیچکس به روی خودش نیاورد. من اگه بودم فک میکردم دو تا مولتی لو رفتن.
مدیر بودم و میتونستم ویرایش کنم، اما یکم وقت گذشته بود و بالاخره یه عده دیده بودن. گفتم ویرایش کنم بیشتر مشکوکه.
پس فقط اینطوری توجیه کردم که داشتم مث جنای خونگی حرف میزدم.
خب... نمیدونم چرا همچین اشتباهی کردم!
سوتی دیگهای تو ذهنم نیست.
۳. لینک اولین پست ایفائیتون رو با اولین شناسهتون بفرستید! (بله، همون اولین شناسه و اگه در بری یه راست آزکابانی! )خب باید بگم اینجا حقیقت با من همراهه در کتمان کردن حقیقت!
چطوری؟ اینطوری که شناسهی اولم که هیچکس به جز لرد ازش خبر نداره، اولین پست ایفای نقشم توش نیست. من با اون شناسه تو ایفای نقش اومدم، ولی بچهتر از اونی بودم که بتونم جادوگرانو درک کنم و توش فعالیت خاصی بکنم. پس اولین پست ایفای نقشمو توی اون پیدا نمیکنین!
تا اینکه چند سال بعد، اول راهنمایی با یه شناسه جدید، بعد از مدتها ورود به ایفای نقش، بالاخره افتخار دادم و
اولین رولمو زدم. نبینم بخندین.
تازه چند ماه بعد رفتم گفتگو با مدیرا غر زدم که چرا حیوونمو بم ندادن.
(البته بعدها بعد از شناسهی دومم، با شناسه اولم دوباره وارد ایفای نقش شدم و فعالیت کردم، در نتیجه توش رول زیاد داره، اما نکته در اینه که اولین پست ایفای نقشم با شناسه دومم بود، نه اول! در واقع به نظرم اولی، واقعا اولی حساب نمیشه!)
۴. در طول تاریخ عضویتت با چه کسی به مشکل خوردی و دلیلش چی بود؟سیریوس بلک. همین چند سال پیش، وقتی مدیر بود. کلاه گروهبندی اولین بار تو زمان مدیریت ماندانگاس فلچر و ویولت بودلر اومد. با این هدف که دو گروه هافلپاف و ریونکلاو که نسبت به اسلیترین و گریفیندور خیلی عضو کمی داشتن، بتونن با کلاه اعضای بیشتری بگیرن و از نظر تعداد عقب نمونن. بگذریم که تا چند ماه اول تمام اعضا مستقیم فقط به هافلپاف فرستاده میشدن و ریونکلاو نادیده گرفته شده بود، اما بعدها اعتراضها شکل گرفت و بعد از یه سری تغییر و تحولات کلاه افتاد دست مورفین گانت که تمام اعضا رو برابر بین هر چهار گروه تقسیم کنه. همین کارم کرد، بهترین کلاه بود. کلاهی که الان میبینین حاصل تلاش اونه.
وقتی رفت دست من افتاد، و وقتی من رفتم دست سیریوس بلک افتاد. من اصلا از کلاه زمانی که دست اون بود راضی نبودم. بازم اینطوری شده بود که هافل و ریون کمتر عضو میگرفتن. رفتم باهاش در این مورد صحبت کردم، گفت چی کار کنم وقتی یکی نمیخواد هافل و ریون بره به زور که نمیتونم بفرستم تا دلزده بشه. میدونین، حرفش درست بود، اما موضوع اینه که اون اولین کلاه نبود. مورفین کلاه بود، منم بودم. به نظرم کم گذاشت که نتونست درست اعضا رو تقسیم کنه. مشکلاتی که ازش حرف میزد حقیقت داشت، اما این مشکل برای کلاهای قبل از اونم بود، و بقیه موفق عمل کرده بودن، پس اونم اگه میخواست میتونست. سر همین بحثمون شد. فک نکنم بتونم بگم اون چیا گفت چون همهش توی پیامشخصی بود و پیامشخصی نباید افشا بشه. ولی اصلا رفتارش خوب نبود و فک کرده بود چون مدیره خیلی شاخه و منم که دیگه مدیر نبودم حق هیچ اظهار نظری در مورد کار مدیرا رو ندارم و چون مدیره هرکار دلش بخواد میتونه بکنه. خلاصه که معتقد بود کار مدیرو نباید زیر سوال برد!
که این اشتباهه، اعضا همیشه حق دارن از مدیرا سوال بپرسن و مدیرا باید پاسخگوی اعضا باشن.
منم البته اینا رو شنیدم بش گفتم نکشی خودتو با این مدیر بودنت.
شخصا چیز دیگهای به ذهن ندارم، و حتی این موضوع که تو ذهنم بود هم اذیتم نمیکنه و الانم سیریوس برگرده هیچ مشکلی باهاش ندارم و حتی با وجود اینکه کارش اصلا درست نبود، اما بازم ازش معذرت میخوام که مجبور به گفتن ماجرا شدم. البته در کل بحث زیاد پیش اومده ولی چون مشکلی با اون شخص ندارم دیگه یادآوری هم نداره.
۵. اولین بار کی دعوات کرد؟ چرا؟
پرسی ویزلی.
البته نمیشه گفت دعوا، صحبت بود! رفتم تولد دوستمو تو تاپیک هرچه دل تنگت میخواهد بگوی گریف تبریک بگم، یه چیزی تو این مایهها گفت که بیام بزنم تو دهنت؟ آخه اینجا جای تبریک تولده؟ همین!
۶. معاون یه چیژکش بودی، چه حسی داشتی؟ از حال و هوا و بوی دود و دمی که توی سایت پیچیده بود حرف بزن. کودتا چی؟ نکنه توی وزارت فعلی هم قراره ازین کارا بکنین؟ نکنه قراره وزیر رو گول بزنین و از تخت به زیرش بکشین؟
#زوپس_نشینان_نامرد#با_زوپس_نشینان_دوست_باشیم
وقتی مورفین گانت وزیر شد من تازه کنکور داده بودم و بعد از یک سال (که شناسهمو بسته بودم) برگشته بودم سایت و حتی رول زدن یادم رفته بود. مورفینم وقتی اومد گفت معاونم بشو، من گفتم رولنویسی یادم رفته و فک نکنم بتونم کمکت کنم. اما وقتی بیشتر صحبت کردیم تهش نتونستم نه بگم. از نظر من مورفین خیلی عضو خوبی بود و رولنویسیش ازونم بهتر. پس وقتی معاونش شدم خیلی خوشحال بودم. از من خواست تاپیکای رول انجمن وزارتو فعال نگه دارم و بعدم گاهنامههای وزارتو مینوشتم و میفرستادم. خیلی دوران خوشی بود که با کودتا خوشتر هم شد. ازونجایی که گاهنامههامونو دوس داشتم و به نظرم جالب بودن،
لینک میدم. 5 و 7 و 8 رو من نوشتم.
به نظرم بهترین وزیری بود که تو دوران فعالیتم دیدمش. از طرفی چون من هیچوقت پیگیر وزارت نبودم، و برای اولین بار فقط چون معاون وزیر شدم مجبور شدم به وزارت کشیده بشم، برام خیلی خاص بود.
کودتا؟ برای من این شکلی بود که اومدم مسنجر و سایتو باز کردم و یهو منفجر شدم با یه عالمه پیامشخصی و پیام تو مسنجر. تا چند دقیقه هنگ بودم اصن که چی شده! دلوروس آمبریج گفته بود وزیرو برکنار کردیم و بیا حالا معاون من که وزیر جدیدم بشو وگرنه میری تو دستهی خائنین. منم بش گفتم نه، امکان نداره. اما یهو مورفین سر رسید و وقتی بهش گفتم به آمبریج گفتم باهاش نمیرم، گفت نه! برو بگو باهاش هستی، اما جاسوس ما تو دستهی اونا باش. منم رفتم به آمبریج گفتم غلط کردم، میام باهات. اونم گفت توبه کنی اوکیه. منم توبه کردم.
حالا حقیقتا نمیدونم چطور جاسوسی بودم، چون اصن کودتا با هماهنگی آمبریج و مورفین با هم بود و جفتشون برنامهشو ریخته بودن (الان دارم فک میکنم شاید حتی دلوروس میدونسته من جاسوسم؟!) و مورفین گفته بود هر پستی بت گفت بزن، بزن! پس منم هر پستی آمبریج میگفت بزن برامون، میزدم براشون! ولی خب طرف مورفین بودم!
برای وزارت فعلی فعلا که ازین خبرا نیست، اما از بعد از اون کودتا خیلی همه علاقمند بودن که دیگه تو وزارتا کودتا راه بندازن.
۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال میکنی و از خوندنشون لذت میبری؟(چهار نفر)لرد ولدمورت، وینست کراب، بانز، رز ویزلی. بازم هستن، در واقع خیلیا هستن نویسندگیشونو دوست دارم و هروقت پستشونو میخونم لذت میبرم، مثلا رودولف لسترنج. ولی خب هافلپافی نیستم، یعنی نمیرم شناسه طرفو باز کنم ببینم رولاش کجاس باز کنم بخونم. فقط اگه موقع رول زدن خودم ببینم تو اون تاپیک هستن، خوشم میاد و میخونم.
۸. لینی اگر یه روز بگن از این سایت باید بری. چی رو با خودت میبری؟ میتونه یه پیام یا متن باشه یا یه دوستی خوب، یا خاطره ای که هیچ وقت فراموش نمیکنی.یه روز از سایت رفتم، برای کنکور، و البته میدونستم برمیگردم. اون موقع کلی حرفای قشنگی که لرد بهم زده بودو برای خودم سیو کرده بودم و تو اون یه سال که نبودم هر از گاهی بشون سر میزدم و میخوندم. الانم که یادش میفتم لبخند میزنم. حرفایی که از فعالیتم تعریف کرده بود، از رول زدنم، از اینکه گفت باشه برو، ولی یادت باشه گفتی برمیگردی. گفت حتی لرد کتابم نمیتونست مرگخوار به این خوبی داشته باشه... خب... میدونم تاریخ انقضای این حرفا گذشته. میدونم دیگه اون مرگخوار خوب همیشگی که بیش از حد فعال بود نیستم، اما هنوزم نگهشون داشتم و وقتی میخونم لذت میبرم و البته در کنارش... خجالت میکشم که دیگه اون لینی نیستم.
پس دوستیم با لردو میبرم، به همراه تک تک حرفاش و
پستی که مخصوص خودم نوشته شده و نشون میده چقد لرد خوب منو شناخته.
۹. چهار تا از شخصیتایی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.لرد ولدمورت، دلوروس آمبریج، بارون خونآلود، عله هری پاتر. گفتی 4 تا، وگرنه بازم بودن کسانی که کمکهایی هرچند کوچیک، اما قشنگ و طولانیمدت کردن.
عله رو گفتم چون در قدم اول اون این سایتو بهمون داد و این همه سال ساپورت مالیش کرد تا پابرجا بمونه. با وجود اینکه خودش مدتها پیش دیگه فعالیتی نکرد و قاعدتا نباید براش مهم میبود که این سایت میمونه یا نه، اما همچنان اهمیت میداد که سایت پابرجا بمونه.
بارونو نبودم تا با چشمای خودم ببینم که چی کار کرده، اما لا به لای حرفای لرد شنیدم که از کاراش برای سایت میگفت. مثلا میگفت اون انجمن خصوصی مرگخوارا (و بعدها محفل؟) رو بوجود آورد.
میتونم بگم تقریبا همیشه دلوروس پشت صحنه بود. همیشه پشت صحنه برای سایت تلاش کرد و زحمت کشید، اما پشت صحنه بود. کمتر کاراش به چشم اعضایی اومد که هر روز اومدن و بدون اینکه بفهمن، کسی بود که فعالیتو براشون راحتتر میکرد. وقتی که هیچکس به کارای فنی سایت اهمیت نمیداد، اون اهمیت میداد. خوشحالم که الان مافلدا هم اضافه شده.
لرد... تو جملات نمیگنجه. فقط میتونم بگم همین که سایت الان پابرجاس بخش زیادیش به خاطر فعالیت اونه و اهمیتیه که نه فقط به مرگخوارا، بلکه به کل سایت میده. الان همین هالووینم نگاه کنین لرد بابش کرد.
۱۰. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی داری کیه؟لرد ولدمورت.
رودروایسی؟ ببین من حتی رز ویزلیو که یک سال تمام هر روز، از صبح تا شب داشتم باهاش حرف میزدمو هم میخواستم ببینم خجالت میکشیدم.
کلا در دنیای واقعی موجود خجالتیای هستم، اما اگه بخوای ملاقات توی دنیای واقعی رو خط بزنی، کسی از سایت به ذهنم نمیاد که باش رودروایسی داشته باشم. اممم... شاید یخورده بلاتریکس لسترنج؟ و تاتسویا موتویاما؟
۱۱. لینک بهترین پستی که خوندی و جزو بوکمارکهات شده رو بفرست!ایشون چون خیلی خاصه و نشون از اهمیت لرد به مرگخواراش میده.
۱۲. کدوم شخصیتپردازی رو توی سایت میپسندی؟شخصیتپردازی خیلیا رو دوست دارم. در واقع میتونم بگم تقریبا تمام کسایی که شخصیتشون جا افتاده تو رولای سایت، شخصیتپردازی خوبی دارن. اما شخصیتی که یه مدت خیلی توجهمو جلب کرده بود "مون" بود. خودشو دیوانهساز معرفی کرده بود و من خیلی خوشم اومده بود.
۱۳. علت اینهمه علاقه به شناسه گابریل دلاکور چیه؟ آیا جز اینه که میخواین شناسه وزیر مملکت رو بگیرین و بیشخصیتش کنین آبروش بره؟ آیا جز اینه که زوپس دست به فراهم کردن اقدامات کودتا زده؟ جز اینه که از همینجا یکراست باید فرستاده بشی به آزکابان؟ ببین نمیدونم. واقعا نمیدونم چرا. ولی خیلی دوسش دارم و همیشه دلم میخواسته و میخواد و خواهد خواست که گابریل دلاکور بشم. اصلا هم به خاطر شخصیت گابریل دلاکور تو کتاب یا فیلم نیستا، از اسم "گابریل" خوشم میاد فقط. اون اول که تازه گابریل دلاکورو گرفته بودی خیلی سختم بود، فنر و سو شاهدن. اصن ممنوع کرده بودم بگن گابریل دلاکور.
دیدی مثلا یه جزوه رو صد سال سیاه نمیخونی، بعد تا یکی ازت میگیردش هی حس میکنی وای اگه الان جزوه رو داشتم قطعا میخوندمش، در حالی که اگه میداشتی واقعا نمیخوندی؟
دقیقا چنین وضعیتی داشتم. میگفتم من یه ماه دیگه گابریل میشدم اگه نمیگرفت. ولی خب اینو از لحظهای که لیلی لونا پاتر شدم و گابریل پر بود میگفتم.
به هر حال مثل هر گابریل دلاکور دیگهای، خیلی زود به خاطر فعالیت خوب گابریل جدید، بهش عادت کردم و آزاد شد که سو و فنر اسمتو بیارن.
روونا رو چه دیدی، شاید همین امشب به سرم زد، کودتا کردم و نه تنها از وزارت برکنارت کردم، بلکه شناسهتم یهو اشتباهی دستم خورد پودر کردم.
14. بزرگترین پشیمونیت تو سایت چیه؟ از کاری که کردی یا نکردی؟ همین یه ماه پیش. توی ریون مسابقات دوئل برگزار شد. چون تعداد فرد بود سو ازم خواست تا بیام. منم گفتم اگه کسیو نتونستی پیدا کنی "باشه". گفتم "باشه"! ولی شرکت نکردم. پستمو نوشتم، اما ارسال نکردم. حتی تمدیدم شد، بازم ارسال نکردم. نمیدونم ازون روز به بعد چطور روم میشه با سو حرف بزنم. :(
بعد از این پست میرم بفرستمش، هرچند دیگه برای دوئل نمیشه فرستاد چون تموم شد رفت، ولی بازم میفرستم. :(
کلا اصلا قشنگ نیست قبول کنی یه کاریو انجام بدی، بعد انجام ندی! و این اولین باری بود که گفتم کاریو انجام میدم، اما ندادم.
۱۵. بنظرت جای کدوم یکی از اعضای قدیمی توی سایت خالیه این روزا؟رز ویزلی. رز قبل از مدیریت هم دوستم بود، ولی وقتی جفتمون با هم مدیر شدیم خیلی بیشتر به هم نزدیک شدیم. میتونم بگم اون دوران تقریبا هر روز، اونم روزی چند بار، با هم صحبت میکردیم. دوران خوشی بود. بازم بیا رز. بازم همکارم شو رز.
۱۶. چرا کویی امسال نتونست توجه ملت رو خیلی جلب کنه؟نتونست؟ من یه مدتیه که خیلی کوییدیچ رو دنبال نکردم و در جریانش هم نبودم، ولی حس میکنم این کوییدیچ حداقل نسبت به چند سال اخیر، خیلی تیم داشت و مسابقات خوبی برگزار شد و سطح همه هم خوب بود. اونقد که من وقتی برای آپدیت بلاکش فقط امتیازارو میرفتم چک کنم، میگفتم یعنی چی، چرا اینقد 90 به بالا دادین؟ چه وضعشه! بعد یه مسابقه رو بهم گفتن داوری کنم، شبش رفتم خوندم کف کردم و تازه فهمیدم چرا اینقد بالا 90 میدادن.
اما اگه نتونسته، چون دنبال نکردم نمیدونم و نمیتونم چیزی بگم.
۱۷. چه اتفاق خاص و جالبی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوستداشتنی بوده و همیشه برات یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب میشده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده تا حضار تازهوارد هم ازش لذت ببرن.کودتای وزارت وزیر گانت. خب فک کنم شروعش رو تو سوالات بالاتر جواب دادم و اعتراف میکنم جزئیاتش اونقد که باید یادم نیست. یه چیزیم از همین اول بگم که کلی استقبال شد و با وجود اینکه دی ماه برگزار شد (واقعا چرا وسط امتحانا؟) اما هروقت سایت لاگین میکردی شونصد نفر تو سایت بودن و کلیا هم که مشارکت کردن تو برنامههای کودتا! حال و هوای خوبِ عجیبی داشت سایت.
تا جایی که یادمه اینطور بود که دلوروس آمبریج، مورفین گانتو از وزارت کنار گذاشت و خودشو وزیر اعلام کرد.
ازینجا شروع میشه. یکی از معاونای مورفین یعنی هلگا هافلپاف، با کله رفت شد معاون آمبریج، اون یکی معاون یعنی لینی وارنر بعنوان جاسوس رفت شد معاون آمبریج. هرکس طرف مورفینو گرفت، از جمله مروپی گانت (ویولت بودلر فعلی) و خیلیای دیگه، شدن تحت تعقیب. مجازاتاشونم در صورت دستگیری
اینا بود.
بعد این وسط کلی تو خبرگزاریای مختلف دو گروه پست میزدن، تا اینکه مورفین گانت و طرفداراش، با عنوان "ارتش آزاد آزکابان" تو یه سوژه که
اینجا شروع میشه ریختن وزارتخونه تا آمبریجو دستگیر کنن، اما تو
پست پایانی که من زدم میبینین که موفق نمیشن. به جاش عقبنشینی میکنن و میرن آزکابان پناه میگیرن. دقیق یادم نیست ولی این وسط گویا هلگا رم با خودشون میبرن! پس اینبار
اینجا و تو آزکابان دو گروه، یکی از طرف وزارتخونه با عنوان "سازمان حمایت از ساحرگان" و یکی هم گروه "راندهشدگان" (به رهبری تد ریموس لوپین و جیمز سیریوس پاتر با شعار ضد زوپسی و ضد وزارتی)، میرن تا هلگا رو آزاد کنن و وزیر گانتم دستگیر کنن.
تهش گویا وزیر گانت در میره اما یارانش دستگیر میشن. نمیدونم این وسط چی میشه اما میرسیم به جایی که خبر مرگ وزیر آمبریج میاد و در ایفا کلا تخته میشه. برای همین من و ماندانگاس مامور شدیم بریم تکتک انجمنای ایفای نقش و پستی بزنیم و به ناظراشون بگیم که همه چیز خوب و آرومه و به فعالیت روزمرهتون ادامه بدین. اونام اومدن گفتن باشه و ایفا راه افتاد. از طرفیم وزیر آمبریج که در واقع زنده بود، به ما دستور داد بریم از طرف تد ریموس لوپین و جیمز سیریوس پاتر که مخالف سرسخت وزارت بودن،
اطلاعیه بزنیم و بگیم که تدی قبول کرده وزیر بشه. اطلاعیه جعلی! و دسترسیای وزارتو کامل دادیم به تدی و جیمز. اونام ضمن اعلام اینکه ما چرت گفتیم، ما معاونا رو برکنار کردن و هرچی تاپیک تو انجمن وزارتخونه بود رو
قفل کردن. چون ضد وزارت بودن دیگه. فک کنم یه مدت بعدش همه چی خوابید و مورفینم برگشت و دسترسیای وزارتشو گرفت و آخرین کاراشو کرد و دوره وزارتش به پایان رسید.
خیلی تجربهی جالب و متفاوتی بود، واسه همین دوسش داشتم.