خرگوش با چابکی بالا و پایین میپرید. اما به نظر نمیرسید لرد بخواهد حرکتی انجام دهد.
- پاهای ما خشک شدن انقدر ایستادیم!
مرگخواران که میدانستند در این شرایط مجبور به کول کردن اربابشان هستند، تلاش کردند سوت زنان از محل دور شوند، اما با نگاه
تهدید آمیز لرد متوقف شدند و فقط به سوت زدن اکتفا کردند. لرد با شنیدن انواع و اقسام سوت های آنها گفت:
- هنرمند شدن حالا واسه ما... بریم خونه یک بلایی با سوت سرتون بیاریم که...
مرگخواران تنها با تفکر به انواع بلاهای وحشتناکس که لرد میتوانست بر سرشان بیاورد، آب دهانشان را قورت دادند و به طور کلی هنر سوت زدن را فراموش کردند.
اسنیپ با دیدن سکوت آنها در گوش آرسینوس گفت:
- هفته دیگه تو خانه ریدل معجون آموزش سوت زنی میاد رو بورس... ببین کِی بهت گفتم!
- اگه نمیاید من بشینم یه دویست سیصد لیوان آب هویج دیگه بخورم!
- تهدید کردی مارو الان؟ یهو دیدی بیخیال کله زخمی شدیم، خودتو زنده زنده تبدیل کردیم به سوپ ها!
روحیات لطیف خرگوش با شنیدن این بلای
هولناک که ممکن است بر سرش بیاید، اندکی خدشه دار شد، اما خرگوش خودش را نباخت.
- خب حالا غذا نخوردید، گرسنه اید، عیب نداره. ولی چرا
شکنجه میکنید دیگه؟
لرد چشم غره ای به خرگوش رفت، سپس گفت:
- بانز، بیا تو مارو کول کن. نامرئی هستی، طوری به نظر میاد که انگار در حال پروازیم. ابهتمون دوچندان میشه حتی!
بانز که تنها یک
پالتوی سیاه پوشیده بود، در حالی که بغض کرده بود، آن را هم در آورد تا منظره پرواز لرد حتی کامل تر شود.
و بالاخره لرد با گذاشتن پای خود روی
پیشانی و سر و کله بانز، موفق شد روی پشت او سوار شود تا جماعت مرگخواران به راه بیفتند.