نقل قول:
خلاصه سرتونو در(د) نیارم! من این ترم عمراً از پشت میز مدیریت بیام بیرون!
حسن سر حرفش بود. حسن بیدی نبود که با این بادا بلرزه اصلا! سفت میز مدیریت رو چسبیده بود و تکون نمیخورد. در حالی که پاشو روی میز مدیریت دراز کرده بود یه دکمه روی دسته صندلیش فشار داد که مستقیم به اسپیکر آبدارخونه وصل میشد.
- بدویین بدویین یه لیوان چای قند پهلو بیارین دفتر برای من ببینم وووی ووووی وووی.
بله اینا امکاناتی بود که حسن با بودجه مدرسه که باید صرف استخدام اساتید میشد، برای خودش فراهم کرده بود!
همینطوری که حسن لم داده بود و منتظر چایی بود و از منظره دفتر هاگوارتز لذت میبرد توجهش به یه سیاهی تو آسمون جلب شد که بزرگ و بزرگ تر میشد.
- ووووی این چیه دیگه؟ عیح عیح عیح!
چند ثانیه بعد سیاهی کل پنجره دفتر هاگوارتز رو گرفته بود. بله دسته کلاغ ها حمله کرده بودن و چیزی طول نکشید که شیشه پنجره رو با نوک هاشون شکستن و وارد دفتر شدن.
- آقووو چه خبره؟ کمک! کمـــــَ...
سیلوی گرد و خاک روی رداش رو تکوند و در حالی که دسته کلاغ ها حسن رو توی گونی میبردن، روی صندلی مدیریت نشست.
- چرا اصلا باید برای تاسیس یه مدرسه هزینه و کرد و دنبال یه مجوز صد بار از این ور به اونور پرواز کرد وقتی میشه به این راحتی یه مدرسه رو دزدید؟
_______________________________________
ترم 28 مدرسهی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز
ترم هرج و مرج
اطلاعیه شماره 5: تغییر مدیریت هاگوارتز
قااار قاااار قار قاقار قااار قار.... چیزه ببخشید دکمه ترنسلیت خاموش بود.
با توجه به مشکلاتی (
) که برای مدیریت سابق ترم 28 پیش اومده به اطلاع همه دانش آموزان میرسونم که ادامه این ترم بدون هیچ تغییری در برنامه ها و فرمت برگزاری که در
اطلاعیه شماره 1 ذکر شده، با مدیریت بنده ادامه پیدا میکنه.
پنیر و صابون بخورید و به هرج و مرج ادامه بدید! هرج و مرج خوبه.